متن اول برگرفته است از کتاب تعلیقه غیرعلمى نهائىءء به قلم فیلسوف دانمارکى، سورن کرگگور (1813-1855)، پدر اگزیستانسیالیسم. کرگگور روایت تندروانهاى از اصالت ایمان ( فیدئیزم) ارائه مىکند که به موجب آن ایمان نه فقط برتر از تعقل ستبلکه، به یک معنا، مخالف آن است. ایمان، و نه تعقل، عالیترین فضیلتى است که انسان بدان نائل تواند آمد. ایمان شرط لازم کمال انسانى، به عمیقترین معناى آن، است. کرگگور استدلال مىکند که کسى که سعى دارد تا ایمان دینى خود را بر اسناد و مدارک عینى یا تعقل مبتنى سازد اساسا برخطاست. این کار هم بیهوده است (نتیجهبخش نخواهد بود) و هم امرى است نامطلوب (شخص را باز مىدارد از اینکه به وظیفه اصلىاش، که افزایش ایمان است، عمل کند). سپس، نظریهاى در باب انفسى بودن مىپردازد که در آن ایمان جایگاهى اصیل دارد. حتى اگر به سود خداباورى یا مسیحیتبرهان قاطعى مىداشتیم، خواستار آن نمىبودیم; زیرا چنین یقین عینىاى این امر خطیر را از صورت یک سیر وسلوک دینى بیرون مىآورد و آن را به مجموعهاى از یقینهاى ریاضى کسالتآور فرو مىکاهد. مسالهاى که در مقام بررسى آنیم حقیقت (1) مسیحیت نیست، بلکه نسبت (2) فرد انسانى (3) با مسیحیت است. بحث ما درباره حرص و ولع نظامساز محققان به تنظیم حقایق مسیحیت در قالب مقولات شستهرفته نیست، بلکه درباره ارتباط (4) شخصى فرد با این آیین است; ارتباطى که براى فرد دقیقا کششى بینهایت دارد. به تعبیر ساده، سمن، یوهانس کلیماکوس (5) ، که در این شهر به دنیا آمدهام، الآن سىسالهام، مثل بیشتر مردم، انسانى محترمم، تصور مىکنم که یک خیر اعلى’، که سعادت ابدىاش مىخوانند، در انتظار من است، چنانکه در انتظار خدمتکار و استاد دانشگاه هم هست. شنیدهام که مسیحیت طریق وصول به آن خیر است، و از این رو مىپرسم: من چگونه مىتوانم ارتباطى درستبا مسیحیتبرقرار کنم؟