فروغ دین در فراق عقل

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

 
1. عصر جدید همگام با نوآورى و دستاوردهاى علمى و فنى از همان آغاز، سنت و دین را به چالشى جدى فراخواند و پرسشهاى نو به نو در پیش پاى دینداران و دین‏پروران نهاد. دانش و فلسفه غرب آنگاه که پرورده شد آهنگ شرق کرد و نواى ناآشنایى نواخت. تفکر دینى که خسته از قرنها نزاع و کشمکش اینک به خواب ناز فرو رفته بود، از شور این هیاهو سر برداشت. امت اسلامى در سیاهترین شبهاى حیات خویش همهمه‏اى شنید که نه بدرستى آن رامى‏شناخت و نه از ماوى و مقصودش آگاه‏بود.از آن میان تنها اندکى خواب آلوده‏جسارت یافتند که از حصار امن خویش‏پافرا نهند و از سر این ماجرا خبرگیرند.
عالمان نواندیش و روشنفکران مسلمان در چنین فضایى بود که به صحنه درآمدند و در فکر چاره شدند. دفاع از دین در تندباد اندیشه‏هاى مادى و همسازى دین و دنیا یا تدین و تمدن مضمون مشترک همه این تلاشها بود. اما یک تفاوت اساسى این دو جریان را از یکدیگر جدا مى‏ساخت: دسته نخست، که پرورده سنت و فرهنگ دینى بود، تمدن و تکنولوژى را اصولا در همنوایى و همسویى با دین مى‏خواست و چاره درد را از متون دینى بازمى‏جست. اما گروه اخیر، به دلیل انس و آشنایى بیشتر با پدیده رو به رشد نوگرایى، به دین از زاویه دیگرى مى‏نگریست. از این نگاه، فرهنگ جدید کاروانى بود که دیر یا زود از راه مى‏رسید. تجدد هرچند میهمانى است ناخوانده، ولى باید گرامى‏اش داشت و به استقبالش شتافت.

عنوان مقاله [English]

فروغ دین در فراق عقل

نویسنده [English]

  • Mohammadtaghi Sobhani
چکیده [English]

 
1. عصر جدید همگام با نوآورى و دستاوردهاى علمى و فنى از همان آغاز، سنت و دین را به چالشى جدى فراخواند و پرسشهاى نو به نو در پیش پاى دینداران و دین‏پروران نهاد. دانش و فلسفه غرب آنگاه که پرورده شد آهنگ شرق کرد و نواى ناآشنایى نواخت. تفکر دینى که خسته از قرنها نزاع و کشمکش اینک به خواب ناز فرو رفته بود، از شور این هیاهو سر برداشت. امت اسلامى در سیاهترین شبهاى حیات خویش همهمه‏اى شنید که نه بدرستى آن رامى‏شناخت و نه از ماوى و مقصودش آگاه‏بود.از آن میان تنها اندکى خواب آلوده‏جسارت یافتند که از حصار امن خویش‏پافرا نهند و از سر این ماجرا خبرگیرند.
عالمان نواندیش و روشنفکران مسلمان در چنین فضایى بود که به صحنه درآمدند و در فکر چاره شدند. دفاع از دین در تندباد اندیشه‏هاى مادى و همسازى دین و دنیا یا تدین و تمدن مضمون مشترک همه این تلاشها بود. اما یک تفاوت اساسى این دو جریان را از یکدیگر جدا مى‏ساخت: دسته نخست، که پرورده سنت و فرهنگ دینى بود، تمدن و تکنولوژى را اصولا در همنوایى و همسویى با دین مى‏خواست و چاره درد را از متون دینى بازمى‏جست. اما گروه اخیر، به دلیل انس و آشنایى بیشتر با پدیده رو به رشد نوگرایى، به دین از زاویه دیگرى مى‏نگریست. از این نگاه، فرهنگ جدید کاروانى بود که دیر یا زود از راه مى‏رسید. تجدد هرچند میهمانى است ناخوانده، ولى باید گرامى‏اش داشت و به استقبالش شتافت.

 
1. در جاى جاى سروده‏ها و نوشته‏هاى اقبال به این نکته اشارت رفته است. براى مثال:
حکمت اشیا فرنگى زاد نیست
اصل او جز لذت ایجاد نیست
نیک اگر بینى مسلمان زاده است
این گهر از دست ما افتاده است
چون عرب اندر اروپا پرگشاد
علم و حکمت را بنا دیگر نهاد
دانه آن صحرانشینان کاشتند
حاصلش افرنگیان برداشتند
(دیوان اقبال، به همت احمد سروش، ص‏430).
2. اقبال لاهورى، احیاء فکر دینى در اسلام، ترجمه احمد آرام، کتاب پایا، بى‏تا. این کتاب بعدها بار دیگر ترجمه شد. کتابشناسى ترجمه جدید عبارت است از: محمد بقائى (ماکان)، بازسازى اندیشه، 1368، ناشر: مترجم. کتاب احیاء فکر دینى در واقع حاصل هفت‏سخنرانى است که در سال 1928 (یعنى ده سال پیش از وفات اقبال) به درخواست انجمن اسلامى مدراس (Madras) در شهرهاى مدراس، حیدرآباد و علیگره ایراد شد و براى اولین بار در سال 1930 در لاهور و به زبان انگلیسى به چاپ رسید )( . ر.ک: نامه و نگاشته‏هاى اقبال لاهورى، ترجمه ع. ظهرى، نشر جاوید، ص‏58تا60.
3. شلایر ماخر در دو کتاب مهم خویش به این بحث پرداخته است:.....
و کتاب ویلیام جیمز (تنوع تجربه دینى) به مشخصات زیر است:......
4. احیاء فکر دینى در اسلام، ص‏8.
5. منبع پیشین، ص‏7.
6. اقبال حتى در سروده‏هاى خویش هم از این بث الشکوى دست‏برنداشت:
فکر افلاطون زیان را سود گفت
حکمت او بود را نابود گفت
فطرتش خوابید و خوابى آفرید
چشم هوش او سرابى آفرید
بسکه از ذوق عمل محروم بود
جان او وارفته معدوم بود
منکر هنگامه موجود گشت
خالق اعیان نامشهود گشت
(دیوان اقبال، ص‏24)
7. احیاء فکر دینى در اسلام، ص‏8.
8. منبع پیشین، ص‏9.
9. منبع پیشین، ص‏11. اقبال در جاى دیگر مى‏نویسد: «اسلام از لحاظ مفهوم قدیمى اصطلاح، یک دین نیست، بلکه یک روش است. روشى چنان آزاد که مبارزه بشر با طبیعت در آن تشویق مى‏شود. در حقیقت این مبارزه علیه تمام تصورهاى دنیاى قدیم راجع به زندگى است. به طور اختصار، اسلام کشف حقیقى انسان است.» (جاوید اقبال، زندگى و افکار علامه اقبال لاهورى، ج‏2، ص‏865، به نشر، 1372) نیز بنگرید به نامه‏ها و نگاشته‏هاى اقبال لاهورى، ص‏79.
10. احیاء فکر دینى در اسلام، ص‏168.
11. منبع پیشین، ص‏144.
12. منبع پیشین، ص‏144.
13. منبع پیشین، ص‏145.
14. منبع پیشین، ص‏145.
15. منبع پیشین، ص‏145 و146. در متن یادشده به جاى «عقل برهانى استقرائى‏» که در ترجمه آقاى آرام بود، بنا بر ترجمه آقاى بقائى، «عقل کاوشگر استقرائى‏» گذاشتیم که مناسبتر است.
16. منبع پیشین، ص‏204.
17. اقبال در کتاب احیاء فکر دینى گاه به گاه به توجیه و تاویل پاره‏اى از مفاهیم و مبانى دینى پرداخته است. از جمله داستان پیدایش آدم (صفحه‏96)، معناى خلق و امر (صفحه‏119)، برزخ و قیامت (صفحه 138). همچنین بنگرید به تفسیر اقبال از مساله اجتهاد در فصل ششم از همان کتاب.
18. مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، مجموعه آثار، ج‏2، ص‏184 تا 194; و نیز به اشاره‏اى در کتاب اصول فلسفه و روش رآلیسم، مقدمه ج‏5.
19. مجموعه آثار شریعتى، ج‏33، ص‏72. تقابلى که شریعتى میان ایدئولوژى و علم و فلسفه مى‏دید مشکلات جدى بر سر راه او نهاد. متاسفانه عمر کوتاه و شرایط حساس آن زمان هرگز به او فرصت نداد که به این نکات بیندیشد و این تضادها را چاره کند.
20. براى نمونه بنگرید به مجموعه مقالات کنگره جهانى بزرگداشت اقبال به نام «در شناخت اقبال‏» که توسط وزارت ارشاد و دانشگاه تهران (سال‏1365) به چاپ رسیده است. دیگر منابع مهم در باب اقبال عبارتند از:
1) زندگى و افکار علامه اقبال لاهورى، جاوید اقبال، ترجمه از شهیندخت کامران مقدم، به نشر، 2جلد
2) اقبال (سیرته و فلسفته وشعره)، عبدالوهاب عزام، چاپ دوم، الدارالعلمیه، بیروت
3) اقبال‏شناسى، غلامرضا سعیدى، سازمان تبلیغات، 1371.
21. مجموعه آثار، ج‏30، ص‏63.
22. مجموعه آثار، ج‏7، ص‏247 و نیز ص‏249 از همین جلد در باب مفهوم نیابت از امام(ع); همچنین ر.ک: مجموعه آثار، ج‏19، ص‏296.
23. وصایت و شورا، انتشارات قلم، ص‏3و4.
24. وصایت و شورا، ص‏16; نیز ر.ک: مجموعه آثار، ج‏7، ص‏35 به بعد.
25. وصایت و شورا، ص‏19 و20; همچنین ر.ک: امت و امت از شریعتى.
26. مجموعه آثار، ج‏4، ص‏154 و155; نیز ر.ک: ج‏7، ص‏103.
27. مجموعه آثار، ج‏7، ص‏93 به بعد و ص‏117.
28. مجموعه آثار، ج‏5، (ما و اقبال)، ص‏110.
29. مجموعه آثار، ج‏17، ص‏56.
30. براى نمونه ر.ک: به مجموعه آثار، ج‏17، ص‏203 تا 223.
31. مجموعه آثار، ج‏7، ص‏249 و250.
32. مجموعه آثار، ج‏7، ص‏178 و 179; نیز بنگرید به تفسیرى که شریعتى از «حوادث واقعه‏» مى‏کند. در ج‏17 از مجموعه آثار (اسلام‏شناسى(2))، ص‏65 تا 67 اجتهاد را «انقلاب دائمى‏» مى‏داند و آن را در مسائل اعتقادى ضرورى‏تر مى‏شمارد. «اساسا اجتهاد در مسائل اعتقادى، به معنى تغییر در حقائق نیست، بلکه تغییر در نوع عقاید است. یعنى هر روز بهتر فهمیدن، و کاملتر برداشت کردن، و هر روز بطنى را شکافتن و به عمق تازه‏اى فرو رفتن. به این معنا، اجتهاد یک انقلاب دائمى فکرى در ایدئولوژى است.» (ج‏17، ص‏66)
33. براى نظر مهندس بازرگان نسبت‏به خاتمیت رجوع کنید به: راه بى‏انتها، انتشارات جهان آرا، ص‏127.
34. راه بى‏انتها (راه طى شده)، ص‏196.
35. منبع پیشین، ص‏22.
36. منبع پیشین، ص‏234.
37. منبع پیشین، ص‏232 و233.
38. ر.ک: مطهرات در اسلام; توحید، طبیعت، تکامل; عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان.
39. بعثت و ایدئولوژى، مهدى بازرگان، ص‏74. به صفحات بعد نیز رجوع کنید که تفکیک دین از سیاست‏یک تز مسیحى تلقى مى‏شود و بکلى طرد مى‏گردد. براى مثال: «در اسلام از قدم اول، ایمان و عمل توام بوده و دین و سیاست (به معناى اداره امت) پا به پاى هم پیش مى‏رفت. قرآن و سنت‏سرشار از آیات و اعمال مربوط به امور اجتماع و حکومت هستند و على‏الخصوص شیعه... سکه شیعه اگر یک روى آن دینى و فکرى است روى دیگرش سیاسى و اجتماعى‏بوده و تا ظهور دولت‏حقه امام زمان ادامه خواهد داشت.» (بعثت و ایدئولوژى، ص‏57). مرحوم بازرگان در مقالات کیهان هوائى، که بعدها به نام «آیا اسلام یک خطر جهانى است؟» چاپ شد به گونه‏اى میان این سخن با نظریه اخیر خود جمع کرده‏است.
40. کیان، 28، مقاله «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء» از مهندس مهدى بازرگان.
41. عبدالکریم سروش، فربه‏تر از ایدئولوژى، صراط، ص‏77.
42. منبع پیشین، ص‏71.
43. منبع پیشین، ص‏78.
44. تنها کسى که تا حدودى به این نظریه نزدیک شده است، شلایر ماخر است (ر.ک: پاورقى‏3). ماخر معتقد بود که تجربه دینى مستقیما به صورت الفاظ درمى‏آید، ولى ظاهرا همو منکر دخالت ذهن نیست. به علاوه، تقریبا همه کسانى که بعد از ماخر آمده‏اند نظریه او را به نقد کشیده‏اند.......
امروزه در فلسفه دین تقریبا هیچکس به نظریه ماخر معتقد نیست. والتر استیس هرچند بر این باور است که تجربه بدون تفسیر ممکن نیست ولى در عین حال معتقد است که تا حدودى مى‏توان به تجربه نزدیک شد (عرفان و فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، انتشارات سروش). حتى همین مقدار هم بارها مورد انتقاد قرار گرفته است......
45. تفصیل این نظریه را در مجموعه مقالات قبض و بسط که اینک در کتابى به همین نام منتشر شده دنبال کنید: قبض و بسط تئوریک شریعت، مؤسسه فرهنگى صراط، چاپ سوم، 1373.
46. ر.ک: مقاله «باور دینى و داور دینى‏» در کتاب: فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏48; و بنگرید به مقاله «آنکه به نام بازرگان بود و نه به صفت‏»، کیان، شماره 23; همچنین مراجعه کنید به درسهاى انتظار از دین، نوار دوم و سوم.
47. فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏65 به بعد; نیز مراجعه کنید به مقاله «فربه‏تر از ایدئولوژى‏» در همان کتاب.
48. مقاله «ایمان و حیرت‏» در کتاب فربه‏تر از ایدئولوژى، ص‏165. در سراسر این مقاله نویسنده محترم دین را با عرفان برابر گرفته است که البته این پیش‏فرض خود جاى تامل دارد. این همان مشکلى است که اقبال نیز به نوعى با آن دست‏به گریبان بود.