مبناى عدالت در نظریه جان رالز

نوع مقاله : تخصصی

10.22081/jpt.1997.22794

چکیده

همگان بر این نکته اتفاق نظر دارند که داد و ستدها و روابط آحاد یک جامعه و قوانین و سیاستهاى اجتماعى جارى در آن باید عادلانه باشد. الزامات اجتماعى هم، از هر نوع که باشد، تنها در صورت انطباق با اصل عدالت، مشروعیت دارد و باید براساس آن تدوین و اجرا گردد. گذشته از رفتار فردى در برخورد با دیگران، که در بحث عدالت موضوعیت دارد، نهادها و ترتیبات اجتماعى به خاطر نقش تعیین‏کننده‏اى که در توزیع حقوق و فرصتها و بهره‏مندیها دارند به مراتب همیت‏بیشترى پیدا مى‏کنند. جان رالز استاد فلسفه دانشگاه هاروارد، بخوبى این مطلب را مورد توجه قرار داده است و در ابتداى کتاب نظریه عدالت مى‏گوید: «از نظر ما موضوع اصلى عدالت، ساختار اساسى جامعه، یا بطور دقیق‏تر شیوه‏اى است که نهادهاى مهم اجتماعى، حقوق و وظایف اساسى را توزیع نموده و چگونگى تقسیم مزایاى حاصل از همکارى اجتماعى را تعیین مى‏کنند». (1)
همان گونه که از عبارت فوق برمى‏آید، او بیشتر جنبه توزیعى عدالت را در نظر دارد، چنانکه مى‏گوید: «یک برداشت از عدالت اجتماعى در وهله اول به منزله ضابطه‏اى تدارک دیده مى‏شود که بناست‏به موجب آن جنبه‏هاى توزیعى ساختار اساسى جامعه، ارزیابى شود.» و در ادامه گوشزد مى‏کند که محور بودن نهادهاى اجتماعى در تعریف او از عدالت، منافاتى با معناى سنتى عدالت که در آن رفتار شخصى و استحقاقهاى فردى محور قرار مى‏گیرد، ندارد. زیرا این استحقاقها معمولا از نهادهاى اجتماعى و انتظارهاى مشروعى که از آن برمى‏خیزد، نشات مى‏گیرد. (2)

عنوان مقاله [English]

مبناى عدالت در نظریه جان رالز

چکیده [English]

همگان بر این نکته اتفاق نظر دارند که داد و ستدها و روابط آحاد یک جامعه و قوانین و سیاستهاى اجتماعى جارى در آن باید عادلانه باشد. الزامات اجتماعى هم، از هر نوع که باشد، تنها در صورت انطباق با اصل عدالت، مشروعیت دارد و باید براساس آن تدوین و اجرا گردد. گذشته از رفتار فردى در برخورد با دیگران، که در بحث عدالت موضوعیت دارد، نهادها و ترتیبات اجتماعى به خاطر نقش تعیین‏کننده‏اى که در توزیع حقوق و فرصتها و بهره‏مندیها دارند به مراتب همیت‏بیشترى پیدا مى‏کنند. جان رالز استاد فلسفه دانشگاه هاروارد، بخوبى این مطلب را مورد توجه قرار داده است و در ابتداى کتاب نظریه عدالت مى‏گوید: «از نظر ما موضوع اصلى عدالت، ساختار اساسى جامعه، یا بطور دقیق‏تر شیوه‏اى است که نهادهاى مهم اجتماعى، حقوق و وظایف اساسى را توزیع نموده و چگونگى تقسیم مزایاى حاصل از همکارى اجتماعى را تعیین مى‏کنند». (1)
همان گونه که از عبارت فوق برمى‏آید، او بیشتر جنبه توزیعى عدالت را در نظر دارد، چنانکه مى‏گوید: «یک برداشت از عدالت اجتماعى در وهله اول به منزله ضابطه‏اى تدارک دیده مى‏شود که بناست‏به موجب آن جنبه‏هاى توزیعى ساختار اساسى جامعه، ارزیابى شود.» و در ادامه گوشزد مى‏کند که محور بودن نهادهاى اجتماعى در تعریف او از عدالت، منافاتى با معناى سنتى عدالت که در آن رفتار شخصى و استحقاقهاى فردى محور قرار مى‏گیرد، ندارد. زیرا این استحقاقها معمولا از نهادهاى اجتماعى و انتظارهاى مشروعى که از آن برمى‏خیزد، نشات مى‏گیرد. (2)

ها:
1. 8.P ),Rawls,John, A Theory of Justice, (Oxford University Press, 1971)P.8
در ارائه مقاله از این کتاب با عنوان اختصارى رالز (1971) یاد مى‏کنیم.
2. همان، ص‏911.
3. theological.
4. deontological.
5. utilitarianism.
6. utility.
7. در این زمینه نگاه کنید به:
Campbell, Tom, D,Justice(1988),ch.5: Justice as Efficiency
8. نگاه کنید به: آنتونى آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص‏43 و542.
9. ایمانوئل کانت، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و على قیصرى، انتشارات خوارزمى، 1369، ص‏60.
10. نگاه کنید به: همان، ص‏72 و81.
11. self- determination.
12. رالز چنان که خواهد آمد از نظر فردى مبانى فایده گرایانه را رد نمى‏کند.
13. رالز (1971) ص‏3.
14. Rational Choice.
15. مایکل ساندل، لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، 1374، مقاله رویارویى حق با خیر به نقل از رالز، نظریه عدالت. همچنین در این زمینه نگاه کنید به اثر دیگرى از همین نویسنده:.....
16. an organisation for mutual benefits.
17. نگاه کنید به رالز (1971) ص‏446.
18. همان، ص‏183.
19. همان، ص‏3.
20. Primary goods.
21. Pluralism.
22. تام کمپل، عدالت، ص‏74. به نقل از رالز، سازندگرایى کانتى، (ص‏518).
23. Kantian canstructivism.
24. cagnitive.
25.
26. نگاه کنید به نقل قولهاى ساندل از رالز در کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، ص‏278 به بعد.
27. رالز (1971) ص‏11.
28. همان، ص‏16.
29. State of nature.
30. Original Position.
31. Pure procedural justice.
32. رالز (1971) ص‏10.
33. نگاه کنید به رالز (1971) ص‏85.
34. The veil of ignorance.
35. همان، ص‏136.
36. Rationality.
37. egoist.
38. نگاه کنید به رالز (1971)، ص‏142.
39. رالز (1971)، ص‏14.
40. آربلاستر، آنتونى، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، چاپ دهم، سال 1368، ص‏50و51.
41. رالز (1971)، ص‏15.
42. نگاه کنید به رالز (1971)، ص‏14.
43. همان، ص‏60.
44. همان، ص‏60.
45. همان، ص‏83.
46. fair equality of apporthunity.
47. the maximin strategy.
48. مایکل ساندل،لیبرالیسم و منتقدان آن، ترجمه احمد تدین، ص‏265 به نقل از رالز (1971)، ص‏416.
49. Justice as Fairness عنوانى است که رالز در رساله منتشر شده‏اش در سال 1958 و نیز در فصل اول کتاب نظریه عدالت، براى طرح خودش قرار داده است و مترجم محترم در اینجا معادل فارسى فوق را براى آن در نظر گرفته است.
50. همان.
51. همان، ص‏291 به نقل از:
Ackerman, B. A. Social Justice in the liberal state(1980)P.36
52. hypothetical state of nature.
53. نگاه کنید به نقد سخن آکرمن در:
Campbell, Tom D. Justice,P.108.
54. See Rawels (1980) P.518.
55. See campbell, Tom,D. Justice, P.74.
56. مقصود عقلانیتى است که رالز، به تبع اسلافش تعیین نموده است.
57. نگاه کنید به:آنتونى آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، ص‏517; همچنین نگاه کنید به:
Campbell,Tom, Justice,P.83.
58. Ibid,P.82.