عدالت و انصاف و تصمیم‌گیرى عقلانى

نوع مقاله : تخصصی

10.22081/jpt.1997.22792

چکیده

 
1. ممکن است، در نگاه نخست، به نظر آید که مفاهیم عدالت و انصاف فرقى ندارند و دلیلى براى تفکیک آنها از یکدیگر یا براى این قول که یکى از این دو اساسیتر از دیگرى است وجود ندارد. به گمان من، این تلقى اشتباه است. در این مقاله، مى‏خواهم نشان دهم که اندیشه اساسى، در مفهوم عدالت، انصاف است; و مى‏خواهم، از این نظرگاه، تحلیلى از مفهوم عدالت ارائه کنم. سپس، براى ایضاح قوت این ادعا و تحلیل مبتنى بر آن، استدلال خواهم کرد بر اینکه همین جنبه از عدالت است که سودگروى (1) ، در شکل جا افتاده‏اش (2) ، از توجیه آن عاجز است و، در عین حال، قول به قرارداد اجتماعى، ولو به نحو گمراه‏کننده‏اى، بیانگر آن است.
در آغاز، مفهوم خاصى از عدالت را توضیح مى‏دهم و، براى این مقصود، دو اصلى را که آن مفهوم خاص را مشخص مى‏سازند بیان و شرح مى‏کنم و به بررسى اوضاع و احوال و مقتضیاتى مى‏پردازم که مى‏توان تصور کرد که در آن اوضاع و احوال و مقتضیات این دو اصل تحقق یابند. دو اصلى که این مفهوم را مشخص مى‏سازند و نیز خود این مفهوم، البته، شناخته شده اند. لکن، با استفاده از مفهوم انصاف به عنوان یک چارچوب، این امکان فراهم مى‏تواند آمد که آنها را به طرزى نو گرد آوریم و مورد توجه قرار دهیم. ولى، پیش از بیان این مفهوم، مطالب تمهیدى زیر را باید در نظر داشت.
در سرتاسر این مکتوب، من عدالت را فقط فضیلت نهادهاى اجتماعى، یا، به تعبیر [ شیوه‏هاى عمل] (3) ، تلقى مى‏کنم.

عنوان مقاله [English]

عدالت و انصاف و تصمیم‌گیرى عقلانى

چکیده [English]

 
1. ممکن است، در نگاه نخست، به نظر آید که مفاهیم عدالت و انصاف فرقى ندارند و دلیلى براى تفکیک آنها از یکدیگر یا براى این قول که یکى از این دو اساسیتر از دیگرى است وجود ندارد. به گمان من، این تلقى اشتباه است. در این مقاله، مى‏خواهم نشان دهم که اندیشه اساسى، در مفهوم عدالت، انصاف است; و مى‏خواهم، از این نظرگاه، تحلیلى از مفهوم عدالت ارائه کنم. سپس، براى ایضاح قوت این ادعا و تحلیل مبتنى بر آن، استدلال خواهم کرد بر اینکه همین جنبه از عدالت است که سودگروى (1) ، در شکل جا افتاده‏اش (2) ، از توجیه آن عاجز است و، در عین حال، قول به قرارداد اجتماعى، ولو به نحو گمراه‏کننده‏اى، بیانگر آن است.
در آغاز، مفهوم خاصى از عدالت را توضیح مى‏دهم و، براى این مقصود، دو اصلى را که آن مفهوم خاص را مشخص مى‏سازند بیان و شرح مى‏کنم و به بررسى اوضاع و احوال و مقتضیاتى مى‏پردازم که مى‏توان تصور کرد که در آن اوضاع و احوال و مقتضیات این دو اصل تحقق یابند. دو اصلى که این مفهوم را مشخص مى‏سازند و نیز خود این مفهوم، البته، شناخته شده اند. لکن، با استفاده از مفهوم انصاف به عنوان یک چارچوب، این امکان فراهم مى‏تواند آمد که آنها را به طرزى نو گرد آوریم و مورد توجه قرار دهیم. ولى، پیش از بیان این مفهوم، مطالب تمهیدى زیر را باید در نظر داشت.
در سرتاسر این مکتوب، من عدالت را فقط فضیلت نهادهاى اجتماعى، یا، به تعبیر [ شیوه‏هاى عمل] (3) ، تلقى مى‏کنم.