[مدعاى ما در این نوشتار این است که] تنها نوع عقلانیت در باور که مى توان بشر را مسئول تلاش در راه آن دانست، عقلانیتِ3 است. زیرا تنها این نوع از عقلانیت است که تحت اراده بشر قرار دارد. استدلال من این است که گرچه بشر نمى تواند از باورهایى که در زمانى معین دارد اجتناب کند، مى توان او را بدین خاطر که طى یک دوره از زندگانى خویش کارى در مورد باورهاى خود نکرده است مسئول شمرد. مى توان او را بدین جهت مسئول شمرد که به حدى که خودش کافى مى داند، در حیطه اى تحقیق نکرده تا شواهد بیشتر به دست آورد و ببیند که شواهد مذکور دال بر چیست.
باورها تا آنجا عقلانیِ3 هستند که مبتنى بر تحقیقى باشند که به چشم شخص صاحب باور کافى بوده است. اگر داشتن باورى عقلانى در مورد موضوعى اهمیت داشته باشد، آن اهمیت بدین علت است که حصول اطمینان از این که یک باور عقلانى3 دارم، نهایت کارى است که مى توانم در جهت حصول اطمینان از این که یک باور عقلانیِ5 دارم انجام دهم; یعنى باورى که در واقع با تحقیق کافى تأیید مى گردد. باور در صورتى عقلانى3 است که صاحب باور آن را عقلانیِ5 بداند حصول اطمینان از این که یک باور عقلانى5 دارم، تنها چیزى است که مى توانم در جهت حصول اطمینان از داشتن باورى راستین انجام دهم. زیرا تنها از طریق کسب شواهد بیشتر که درست، بیانگر و ذیربط باشد، از طریق وارسى موازین استقرایى خود و آنچه نشان مى دهند (نه سرپوش گذاردن بر شواهد یا تحریف موازین مذکور) مى توانم باور خود را از نوعى بسازم که با اتکا به تمامى شواهد من واقعاً از احتمال زیادى برخوردار باشد. و حصول اطمینان از این که باورى دارم که بسیار محتمل است، تنها کارى است که مى توانم در جهت حصول اطمینان از داشتن باور راستین انجام دهم. زیرا یک باور بسیار محتمل، باورى است که به احتمال بسیار زیاد درست است.
مشخصات کتاب شناختى این مقاله بدین قرار است: سوین برن، ریچارد، ایمان و عقل (آکسفورد، انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1989)، فصل سوم (ص72ـ103). 1. فیلسوفان اعمالى را که من صرفاً انجام مى دهم و نمى توان دستورالعملى براى چگونگى انجام آنها صادر کرد، اعمال بنیادى نامیده اند. باز کردن دهان، بیان برخى کلمات، یک پا را جلو پاى دیگر گذاردن، اعمالى بنیادى هستند. باید این گونه اعمال را از اعمال فکورانه اى که من با ارتکاب اعمال بنیادى انجام مى دهم تفکیک کرد: با فشردن انگشت، تیراندازى مى کنم، با گذاردن یک پا در جلو پاى دیگر قدم مى زنم و با گفتن (برو) باعث مى شوم که شما محلى را ترک کنید. براى انجام عامدانه عملى فکورانه (یعنى با قصد انجام آن) نیازمند باورهایى صادق درباره نحوه انجام آن هستم. اى. سى. دانتو کسى است که اعمال بنیادى را از اعمال فکورانه متمایز ساخته است. نگاه کنید به مقاله وى، (اعمال بنیادى)، در فصلنامه فلسفه آمریکا، 1965، 2، ص141ـ 148. 2. بخشهاى آغازین (مابعدالطبیعه) ارسطو شرحى کلاسیک از این نظر که دانش بیشتر به خاطر نفس دانش، ارزشمند است تا استفاده اى که از آن مى شود و این که ارزشمندترین نوع دانش علم به حقیقت مابعد طبیعى است به دست مى دهد. وى مى نویسد: ما افراد بشر را (نه به خاطر توانایى در عمل، بلکه به علت برخوردارى از دانش نظرى و دانستن علت امور، خردمندتر مى دانیم). (ب981); این دانش نظرى را باید با ارزش تر از دانش عملى دانست و علم برتر آنى است که به (مبادى و علل) اولیه مى پردازد. یقیناً نظریه اى که من از آن دفاع مى کنم به این شدت نیست. من صرفاً مى گویم دانش به دلایلى غیر از سودمندى عملى آن ارزشمند است.
3. Beatific Vision of God 4. The Omnipotent
5 . در مقالات و سخنرانیهاى وى (1879). 6 . در اینجا جمع بندى بسیار خلاصه اى از بحث صفحات 203 تا209 و فصل پانزدهم کتاب خود، انسجام خداپرستى ارائه مى کنم.
7. Wager
8 . من در اینجا خلاصه اى از آنچه عملاً نتیجه کل سنجش خرد ناب کانت است ارائه مى کنم. 9 . نگاه کنید به فصل (کمال مطلوب خرد ناب)، بویژه بخش هفتم آن در کتاب سنجش خرد ناب.
10. gluonn
11 . در مورد شرح این نکات نگاه کنید به کتاب من، وجود خدا، فصل سوم. 12 . براى مطالعه شرح کوتاهى از نظرات بارت و ارجاعاتى به آثار وى، نگاه کنید به: جى مک کوارى، اندیشه دینى قرن بیستم (چاپ تجدید نظر شده، لندن، 1971)، ص24ـ318. 13 . نویسنده دیگرى که دلیلى مشابه مى آورد کلمنت اسکندرانى است: (اگر کسى بگوید که دانش مبتنى بر اثبات از طریق استدلال است باید بداند که اصول اولیه غیرقابل اثبات است…از این رو چنین تصور مى شود که علت اولى عالم صرفاً از طریق ایمان قابل درک است). Stromateis 2.4. (آثار کلمنت اسکندرانى، ج دوم، ترجمه دبلیو ویلسن، ادینبورگ، 1869.)
14. see J. H. Newman، An Essay in Aid of a Grammer of Assent، pp.177ff. 15. common sense
16 . دیوید هیوم، رساله در طبیعت بشر، I، 704.17. inaction 18 . بى. پاسکال، اندیشه ها، ترجمه اى. جى. کریل شایمر (هارموند زورث، میدل اسکس، 1966) شماره 418. 19 . همان، شماره 418. 20 . همان، شماره 429. 21 . یعنى (خدایى که (تقریباً) واجد اوصافى است و (تقریباً) اعمالى انجام داده است که در باورهاى مسیحیان تأیید شده است. 22 . به عنوان مثال، آنتونى فلو این نکته را به خوبى مطرح کرده است. نگاه کنید به خدا و فلسفه او، (لندن، 1966) 9/9 به بعد. 23 . بازیل میچل، توجیه باور دینى (لندن، 1973)، ص130.24. Passive 25 . آنسلم قدیس، مخاطبه با غیر I، ترجمه اس. ان دین (شیکاگو، 1903).
26. weltanshauung 27. irrational 28. St. Thomas Aquinas، Summa Theologglae، Ia 2ae (Black Friaks edn، London، 1966، Translated by Thomas Gilby OP).