در این مقاله، به کندوکاو در تفسیر دینى متعارف از آنچه مى تواند زندگى را معنادار سازد مى پردازم، یعنى به کندوکاو در این نظر که زندگى از این حیث که آدمى هدفى را که خدا تعیین کرده است تحقّق مى بخشد، کسب معنا مى کند. این نظر را (نظریّه هدف [الهى]) بنامیم. در مکتوبات [مربوط به این بحث]، اشکالاتى آمده است که ظاهراً نشان مى دهند که نظریه هدف [الهى] مستلزم این محالات منطقى است که خدا اخلاقى، قادر مطلق، یا سرمدى نیست. نشان خواهم داد که تقریرهایى از نظریّه هدف [الهى] در اختیار داریم که مشمول این براهین خُلْف واقع نمى شوند. ولى خود من معتقدم که نظریّه هدف [الهى] با مشکلى روبه روست که هیچ یک از تقریرهاى این نظریّه از این مشکل راه رهایى ندارد. سخن من این است که بهترین دلیل براى قائل شدن به نظریّه اى خدامحورانه در باب معناى زندگى منطقاً مانع از این مى شود که نظریّه هدف [الهى] بتواند تقریر صحیح آن نظریّه خدامحورانه باشد. بالاخصّ، سخن من این است که اگر براى این که زندگى آدمى کسب معنا کند ضرورت دارد که ارتباطى با خدا در کار آید، این، على القاعده، بدین جهت است که خدا اوصافى همچون لازمانى و بساطت دارد که کمالاتى اند که با هدف دارى ناسازگارند. نتیجه اى که خواهم گرفت این است که متفکّران دینى دلیل موجّهى دارند بر این که در باب شیوه معنابخشى خدا به زندگى نظریّه هاى دیگرى بپردازند.
Metz Theddeus، زcould Godصs purpose be source of lifeصs meaning?س in Religious studies، no.36 (2000) pp.293-313. 1. God-centred
2 . هیچ یک از استدلال هاى این مقاله بر این توصیفِ کم و بیش بحث انگیز از پرسش معناى زندگى مبتنى نیست. من از این توصیف در مقاله (مفهوم زندگى معنادار)، که در آینده منتشر مى شود، دفاع خواهم کرد. این مقاله فصل اول کتاب من را، با عنوان زندگى هاى معنادار و سیاست که مشغول نوشتن آن هستم، تشکیل مى دهد. مقاله حاضر هسته اصلى فصل دوم این کتاب را تشکیل مى دهد.
3. purpose theory
4 . مى توان طرفدارى آشکار از نظریه هدف[الهى] را در منابع ذیل یافت:
- Paul Althaus، "The meaning and purpose of history in the Christian view"، Universitas: A German Review of the Arts and Sciences، 7 (1965)، 197-204.
مقالات یکتاگرایانه (توحیدى) در:
- R. C. Chamers and John Irving (eds.)، The Meaning of Life in Five Great Religions، (Philadelphia PA: Westminster Press، 1965)، chs. 4-6. - Delwin Brown، "Process philosophy and the question of life's meaning"، Religious Studies، 7(1971)، 13-29. - Michael Levine، "What does death have to do with the meaning of Life?"، Religious Studies، 23 (1987)، 457-465. - Lois Hope Walker، "Religion and the meaning of life and death"، in Louis Pojman (ed.)، Phiolophy: The Quest for Truth (Belmont CA; Wadsworth Publishing Company، 1989)، ch.16. - Philip Quinn، "How Christianity secures Life's meaning"، in Joseph Runzo and Nancy Martin (eds.)، The Meaning of Life in the World Religions (Oxford: Oneworld Publications، 2000)، ch.3.
5 . براى ملاحظه این اعتراض، نک:
- Kurt Baier، "The meaning of life"، in E.D. Klemke (ed.). The Meaning of Life (NewYork NY: Oxford University Press، 1981)، 106-108. _ Norman Dahp، "Morality and the meaning of life: some first thoughts"، Canadian Journal of Philosophy، 17 (1987)، 11-12n. - Oswald Hngling، The Quest for Meaning (NewYork NY: Basil Blackwell Inc.، 1987)، 50. 6. Justice Theory 7. perfection theory
8 . براى ملاحظه روایت هایى از نظریه هدف[الهى] که به وضوح این جهانى اند، نک:
- Brown، "Process philosophy and the question of life's meaning"، esp. 24-25 - Levine، "What does death have to do with the meaning of life?" 9. pantheist 10. deist 11. Baier، "The meaning of life"، 106. and Joseph Ellin، Morality and the Meaning of Life، (Forth Worth TX: Harcourt Brace، 1995)، 322. 12. Utilitarianism
13 . بیر به نادرستى اظهار مى دارد که نظریه هدف[الهى] مستلزم مطلب زیر است: (هیچ حیات انسانى اى، هرقدر هم بیهوده به نظر آید، بى معنا نخواهد بود، زیرا هر حیاتى، از آن جهت که بخشى از طرح خداوند است، مطمئناً واجد معنا خواهد بود.) نک:
Baier، "The meaning of life"، 105، 106، 115
14 . اى. جِى. ایر به پذیرفتن این فرض تمایل دارد که ما نمى توانیم از تحقّق بخشیدن به طرح خداوند اجتناب ورزیم. نک:
A. J. Ayer، "The claims of philosophy"، in Maurice Natanson (ed.)، Philosophy of the Social Sciences، (NewYork NY: Random House، 1963)، 475-477. 15. Jean-Paul Sartre، Existentialism and Humanism، Philip Mairet (tr.) (London: Methuen & Co، 1948)، 45. 16. Argument from Disrespect
17 . براى ملاحظه نمونه اى از این استدلال نک به:
Hanfling، The Quest for Meaning، 45-46. 18. coercion 19. Baier، "The meaning of life"، 107; and Paul Kartz، "The meaning of life" in The Fullness of life (NewYork NY: Horizen Press، 1974)، 86. 20. exploitation 21. Kurt Baier 22. Baier، "The meaning of life"، 104.
براى ملاحظه واکنش هایى که بیر برانگیخته است، نک:
W.D. Joske، "Philosophy and the meaning of life"، in Klemke، The meaning of life، 259; and Ieving Singer، Meaning in Life، vol.1; The Creation of Value (Baltimore MD: Johns Hopkins University Press، 1996)، 29.
23 . براى ملاحظه این پاسخ به بیر نک:
Levine، "What does death have to do with the meaning of life?"، 461،n.
24 . براون این پاسخ را به بیر در منبع زیر داده است:
"Process philosophy and the question of life's meaning"،20.
25 . مقایسه کنید با این سخن سینگر که مى گوید: (اگر بشریت، یا کلاً حیات، براى تأمین هدفى وراى خود آفریده مى شد، هستى، شبیه وجود مصنوعات تولید شده مى گردید.) (Singer، Meaning of life، 29) 26 . براى ملاحظه بحث هایى که مرا به بررسى این اعتراض واداشت، نک:
Karl Britton، Philosophy and the Meaning of Life، (NewYork NY: Cambridge University Press، 1969)، 31، 34-35; and Hanfling، The Quest for meaning، 48. 27. Irving Singer 28. Singer، Meaning of Life، 31، 32.
براى ملاحظه نکته مشابهى، نک:
R. W. Hepburn، "questions about the meaning of life"، in Klemke، The Meaning of Life، 223.
29 . نک به همین بخش در .Klemke، The Meaning of Life، 9-19 30 . براى نمونه نک:
"Training in Christianity"، in Robert Bretall (rd.)، A Kierkegaard Anthology (Princeton NJ: Princeton University Press، 1946)، 414.
31 . استدلال هاى عمده عبارت اند از: حیاتى که مرتبط با خدا باشد، تحقیرآمیز و در نتیجه، بى معنا مى شود و صرفاً دست یابى به غایات شخصى خود ما است که [به زندگانى ما] معنا مى بخشد. براى ملاحظه اظهاراتى درباره هردو ادعا، نک:
Baier، "The meaning of life".
32 . براى ملاحظه این دیدگاه نک:
Tolstoy، "My confession"; Albert Camus، The Myth of Sidyphus Justin OصBrien (tr.) (NewYorkNY. Knopt، 1955); and William Davis، "The meaning of life"، Metaphilosophy، 18 (1987)، 288-305.
33 . تامِس نیگل، هرچند یک فراطبیعت گرا نیست، این مطلب را به نحو قانع کننده و جذابى اظهار کرده است. نک به:
T. Nagel، "The absurd"، in Mortal Questions (NewYork NY: Cambridge University Press، 1979)، ch.2، and "Birth، death، and the meaning of life"، in The View From Nowhere (New York NY: Oxford University Press، 1986)، ch:11. 34.qualitative properties
35 . بسیارى از استدلال هاى آتى در منابع ذیل یافت مى شوند:
Plotinus، The Enneads; Anselm، Monologion and Proslogion; and Aquinas، Summa Contra Gentiles and Summa theologica.
36 . براى ملاحظه بحث بیش ترى در باب معناى [حیات] بشرى و حیوانى در بستر نظریه هدف[الهى]، نک:
Robert Nozick، "Philosophy and the meaning of life"، in Philosophical Explanations (Cambridge; Harvard University Press، 1981)، 586-587; and Hanfling، The Quest for Meaning، 48-44. 37. Nozick
38 . نوزیک هم چنین، با ارائه استدلال کاملاً متفاوتى، به این پرسش که چرا تحقّق بخشیدن به هدف خداوند ممکن است منشائى براى معنا باشد، از طریق توسل به نامحدود بودن خدا، پاسخ مى دهد. (نک: Philosophy and the meaning of life"، 593-609). در یک جا، نوزیک تنش میان ادعاى نامحدود بودن خدا و هدف داشتن او را تشخیص نمى دهد (p.606)، هرچند در جاى دیگرى تذکر مى دهد که حمل کردن هر مفهومى بر یک موجود نامحدود کار دشوارى است (p.608). براى ملاحظه اظهارات اخیر در باب کشمکش میان شخص بودن خدا و برخى اوصاف کیفى، نک:
Richard Gale، On the Nature and Existence of God، (New York NY: Cambridge University Press، 1991)، ch.2; and Richard Swinburne، The Coherence of Theism rev. edn. (Oxford: Oxford University Press، 1993)، ch.12.
39 . استدلالى را که در متن ارائه کردم این است که اگر صرفاً خدا بتواند منشأ معنا باشد، این امر از آن رو خواهد بود که خدا واجد اوصاف کیفى است; کمالاتى که با هدف مندى ناسازگارند. دارِل مولندورف (Darrel Moellendorf) و گِرِم مک لین (Graem McLean) از خود پرسیده اند که آیا مى توان استدلال من را به یک ادعاى متعارف تر فرو شکست; یعنى این ادعا که خدا، به مثابه یک موجود کامل، بر حسب تعریف، واجد اوصاف کیفى است و لذا نمى تواند موجودى هدف مند باشد. من گمان نمى کنم که بتوان استدلال مرا به راحتى به این استدلال منطقى فرو کاست، زیرا خدا، صرفاً به عنوان یک موجود کامل، واجد همه کمالات نیست. براى تصدیق این مطلب، موجودى کاملاً ارزش مند را تصور کنید که جهان را آفریده است، ولى، به تعبیر آنسلم، (آن چه کامل تر از آن نتوان تصور کرد)، نیست. چنین هویتى به نحو معقولى (خدا) نامیده مى شود. در نتیجه، تا آن جا که مفهوم خدا متضمن همه کمالات نباشد، خدا (دست کم به نحو صریح) بر حسب تعریف واجد اوصاف کیفى نخواهد بود. 40 . براى ملاحظه آثار جذابى که با این خطوط عام هماهنگ اند، نک:
Norman Kretzmann and Eleonore Stump، "Eternity"، The Journal of Philosophy، 78 (1981)، 429-458، and "Absolute simplicity"، Faith and Philosophy، 2 (1985)، 353-382; Katherin Rogers، "The traditional doctrine of divine simplicity"، Religious Studies، 32 (1996)، 165-186; and Don Lodzinski، "The eternal act"، Religious Studies، 34 (1998)، 325-352.
41 . این مقاله را وقتى که در دانشگاه ویت واترزاند در ژوهانسبورگ افریقاى جنوبى پژوهشگر مهمان بودم نوشتم. از اعضاى دپارتمان فلسفه وتیز به خاطر این که از سر لطف محیطى مساعد فراهم آوردند و در نشستى که براساس همین مقاله انعقاد یافت، فعّالانه شرکت جستند سپاسگزارم. همچنین نظرات مکتوبى را که یکى از بررسى کنندگان ناشناخته ى مجلّه Religious Studies [= مطالعات دینى] ارائه کرده است قدر مى نهیم. و سرانجام، باید سپاس خود را از مجمع تحقیقاتى دانشگاه پیسورى اظهار دارم که دستمزد تابستانى و جایزه تحقیقاتى اى به من ارزانى کردند که مرا براى نوشتن این مقاله مجال و فرصت بخشید.