مشکل توجیه برابرى در تفکّر لیبرال

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

فلاسفه سیاسى ـ به خصوص در دوره جدید ـ معمولاً در مقام توجیه ارزش هاى سیاسى همچون عدالت, حقوق بشر, دموکراسى و آزادى, بحث را با پیش فرض برابرى انسان ها آغاز مى کنند. همه ما اذعان داریم که شهروندان به طور برابر حق مشارکت در حاکمیت سیاسى و اداره امور جامعه را دارند. تبعیض هاى قومى, نژادى, طبقاتى و مانند این ها محکوم است. موقعیت اجتماعى و اقتصادى اشخاص نباید موجب نقض تحقیرآمیز حرمت و کرامت آنان شود. قضات, قانون گذاران, برنامه ریزان و کارگزاران اجرایى وظیفه دارند در داورى ها و تصمیماتشان اصل بى طرفى و برخورد یکسان با اشخاص را رعایت کنند. نابرابرى در حقوق و آزادى ها نیازمند توجیه است و بدون دلیل قانع کننده پذیرفته نمى شود.
آرمان هایى چون برابرى و حقوق بشر وقتى در قالب شعارهاى شورانگیز براى مقابله با خودکامگى ها و بى عدالتى هاى آشکار سرلوحه حرکت هاى اجتماعى قرار مى گیرد, به صورت یک اصل مسلّم و غیرقابل خدشه جلوه گر مى شود و اقشار رنج دیده با یک نوع دریافت بسیط و روشن خود را با آن شعارها همراه و هم داستان مى یابند و موضوع مورد اتفاق تلقى مى شود. اما آن گاه که زمام بحث به دست اندیشمندان مى افتد و نوبت موشکافى هاى اهل فن درمى رسد و بناست این آرمان ها در یک بحث فلسفى یا حقوقى مبناى استدلال قرار گیرند با چون و چراهایى مواجه مى شوند که ما را ناچار مى سازند با دقت بیش تر در جوانب مسئله تأمّل کنیم.

عنوان مقاله [English]

مشکل توجیه برابرى در تفکّر لیبرال

نویسنده [English]

  • Hosein Tavasoli
چکیده [English]

فلاسفه سیاسى ـ به خصوص در دوره جدید ـ معمولاً در مقام توجیه ارزش هاى سیاسى همچون عدالت, حقوق بشر, دموکراسى و آزادى, بحث را با پیش فرض برابرى انسان ها آغاز مى کنند. همه ما اذعان داریم که شهروندان به طور برابر حق مشارکت در حاکمیت سیاسى و اداره امور جامعه را دارند. تبعیض هاى قومى, نژادى, طبقاتى و مانند این ها محکوم است. موقعیت اجتماعى و اقتصادى اشخاص نباید موجب نقض تحقیرآمیز حرمت و کرامت آنان شود. قضات, قانون گذاران, برنامه ریزان و کارگزاران اجرایى وظیفه دارند در داورى ها و تصمیماتشان اصل بى طرفى و برخورد یکسان با اشخاص را رعایت کنند. نابرابرى در حقوق و آزادى ها نیازمند توجیه است و بدون دلیل قانع کننده پذیرفته نمى شود.
آرمان هایى چون برابرى و حقوق بشر وقتى در قالب شعارهاى شورانگیز براى مقابله با خودکامگى ها و بى عدالتى هاى آشکار سرلوحه حرکت هاى اجتماعى قرار مى گیرد, به صورت یک اصل مسلّم و غیرقابل خدشه جلوه گر مى شود و اقشار رنج دیده با یک نوع دریافت بسیط و روشن خود را با آن شعارها همراه و هم داستان مى یابند و موضوع مورد اتفاق تلقى مى شود. اما آن گاه که زمام بحث به دست اندیشمندان مى افتد و نوبت موشکافى هاى اهل فن درمى رسد و بناست این آرمان ها در یک بحث فلسفى یا حقوقى مبناى استدلال قرار گیرند با چون و چراهایى مواجه مى شوند که ما را ناچار مى سازند با دقت بیش تر در جوانب مسئله تأمّل کنیم.

پى نوشت ها:
1. procedural equality
2. end state equality
3.ریموند پلنت آن چه را تحت عنوان برابرى اولیه بیان کردیم برابرى فرصت (equality of opportunity) و برابرى در وضعیت نهایى را برابرى در نتیجه (equalityof outcome) نام گذارى مى کند و اضافه مى نماید که که براى لیبرال ها جنبه رویه اى در برابرى فرصت جالب توجه است, اما شکل اساسى تر برابرى, آن طور که در برابرى نتیجه نمودار مى شود به دلیل این که مستلزم دخالت هاى غیر قابل تحمل در آزادى هاى شخصى است, احتیاط آمیز مى شود. نک:
.Plant, Raymond, Equality, Markets and the State (1984) pp.24-25
4. redistribution
5. ژان ژاک روسو, قرارداد اجتماعى, ترجمه منوچهر کیا, کتاب2, فصل11.
6. رونالد دورکین در مقاله (برابرى چیست), بعد از معرفى برابرى توزیعى درباره منابع غیر از قدرت سیاسى که آن را از برابرى سیاسى متمایز مى سازد, انواع برابرى رفاه (
welfare) را رد مى کند, به این دلیل که هیچ روشى براى اندازه گیرى رفاه وجود ندارد که عملاً قابل پذیرش باشد; براى مثال برابرى در رضایت مندى (satisfaction) به سلیقه ها و اهداف دل بخواهى و جدال آمیز فردى وابسته است, در حالى که برابرى موفقیت (success) در نیل به اهداف ترجیح داده شده, به عوامل ذهنى از قبیل اولویت ها و آرزوهاى فردى وابسته است. به عبارت دیگر, مشکلات بى انتهایى در اندازه گیرى و مقایسه میزان رفاه وجود دارد. البته او تز اصلى اش درباره برابرى توزیعى را در بخش دوم همین مقاله توضیح مى دهد که شرح آن از حدود این نوشتار خارج است. نک:
Dworkin. R. M. (1981) زWhat is Equality?س in Philosophy and Public Affairs Vol.10 .
7. ر.ک: ارسطو, سیاست, کتاب سوم, فصل5, بند9.
8. قرآن در آیاتى همچون آیه 2 سوره روم: (ومن آیاته خلق السموات والارض واختلاف ألسنتکم وألوانکم) این امر را از نشانه هاى حکمت الهى برمى شمرد.
9. teleological
10. deontological
11. ارسطو در کتاب پنجم اخلاق نیکوماخس بین عدالت توزیعى و عدالت معاوضى تمایز قائل مى شود. عدالت توزیعى در این معنا با چگونگى توزیع منافع میان گروه هاى اجتماعى مرتبط است و عدالت معاوضى با موضوعاتى نظیر مجازات رفتار غیر عادلانه و جبران خسارت ناشى از مبادلات غیر منصفانه ارتباط پیدا مى کند. اولى بیش تر با عدالت اجتماعى مناسبت دارد و دومى با عدالت حقوقى و قانونى.
12 . نک: .
Hayek, F. A. The Mirage of Justice (London, 1976) pp.62-100
13 . نک:
Hayek, F. A. TheConstitution of Liberty.
هم چنین ر.ک: مایکل ساندل, لیبرالیسم و منتقدان آن, ترجمه احمد تدین (1374) ص64 ـ133, که بخشى از اثر پیش گفته هایک را در بردارد.
14 . نک: .
Nozick, Robert, Anarchy, State and Utopia (1974)
ترجمه بخشى از این کتاب در مجله نقدونظر شماره 10 و11 با عنوان عدالت و استحقاق درج شده است. هم چنین ترجمه دیگرى از همین بخش کتاب او در کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن اثر مایکل ساندل, ترجمه احمد تدین, (1374) ص165ـ203 آمده است.
15 . نک:
Rawls, John, A Theory of Justice (1971).
16. توجه داشته باشید که منظور راولز و عبارت نگارنده در این جا عقلانیت ابزارى است.
17. از جمله ساده ترین و ضرورى ترین شرایط این است که طرف هاى گفت وگو داراى حق رأى مساوى هستند و اظهار رأى آن ها باید آزادانه باشد, ولى اگر کسى منکر این اصول, خواهان حق رأى بیش تر, یا مزاحم آزادى عمل دیگران شد, تفکّر راولز نمى تواند اخلاقاً بر ناروا بودن اقدام او احتجاج کند.
18 . نک:
Ackerman, B. A. Social Justice in the Liberal State (1980).
19 . نک:
Compbell, Tom, Justice (1988) p.113.
20. ر.ک: کارل کوهن, دموکراسى, ترجمه فریبرز مجیدى (1373) فصل15.
21. جمله معروفى که جان استوارت میل به بنتام نسبت داده است. سودگرایى (1863) ص58. به نقل از:
Campbell, T., Justice, p.33
22. The principle of equal worth
23. بنى اسرائیل(17), آیه70.
24. بقره(2), آیه29.
25. اعراف(7), آیه10.
26. نحل(16), آیات10و11.
27. ابن شعبه بحرانى, تحف العقول, ص368.
28. نهج البلاغه, حکمت328.