زندگى به روایت مرگ

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

زندگى با تولد ـ یا کمى پیش از آن ـ آغاز مى شود, اما معنادارى خود را از مرگ مى ستاند. مرگ, در مقابل همه آنچه از ما مى گیرد, بهاى آن را نیز مى پردازد; بهایى که مى توانیم با آن, بسى بیش از آنچه داده ایم, باز پس گیریم.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمرى ستانم جاودان
او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ1

در اینجا مولوى, در مقابل لباسى ژنده و پر از وصله و پینه, عمرى جاودان از مرگ طلب مى کند و هم بدین روست که آن را (عروسى ابد) مى خواند:
مرگ ما هست, عروسى ابد
سرّ آن چیست؟ هو الله احد2

تفسیر زندگى و فهم اعماق نظرى آن, بدون درک عمیق از مسئله مرگ, امکان ندارد. نه فقط بدان رو که گفته اند (تعرف الاشیاء باضدادها) بلکه نیز از این جهت که هیچ جمله اى را تا پایان نگرفته است, اجازت تفسیر و مفهوم گیرى و معنایابى نداریم. نقطه, به ما اجازه مى دهد که درباره معنا و صدق و کذب جمله, قضاوت کنیم و تا پیش از آن, فقط باید انتظار کشید. وقتى در پایان عبارتى کوتاه یا بلند, نقطه مى گذاریم, در واقع به خواننده خود اجازه داده ایم که درباره آن و معناى ساده یا دشوارش, داورى کند. مفهوم گیرى از جمله اى که هنوز (یصحّ السکوت علیها) نشده است, نوعى تعجیل شیطانى است. اگر گفته اند (عجله از شیطان است) چون او صبر نکرد تا بداند که با این خاک, چه روحى درخواهد آمیخت و این روح را سرنوشت چیست.
(…دیو, آدم را نبیند غیر طین)3

عنوان مقاله [English]

زندگى به روایت مرگ

نویسنده [English]

  • Reza Babaee
چکیده [English]

زندگى با تولد ـ یا کمى پیش از آن ـ آغاز مى شود, اما معنادارى خود را از مرگ مى ستاند. مرگ, در مقابل همه آنچه از ما مى گیرد, بهاى آن را نیز مى پردازد; بهایى که مى توانیم با آن, بسى بیش از آنچه داده ایم, باز پس گیریم.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمرى ستانم جاودان
او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ1

در اینجا مولوى, در مقابل لباسى ژنده و پر از وصله و پینه, عمرى جاودان از مرگ طلب مى کند و هم بدین روست که آن را (عروسى ابد) مى خواند:
مرگ ما هست, عروسى ابد
سرّ آن چیست؟ هو الله احد2

تفسیر زندگى و فهم اعماق نظرى آن, بدون درک عمیق از مسئله مرگ, امکان ندارد. نه فقط بدان رو که گفته اند (تعرف الاشیاء باضدادها) بلکه نیز از این جهت که هیچ جمله اى را تا پایان نگرفته است, اجازت تفسیر و مفهوم گیرى و معنایابى نداریم. نقطه, به ما اجازه مى دهد که درباره معنا و صدق و کذب جمله, قضاوت کنیم و تا پیش از آن, فقط باید انتظار کشید. وقتى در پایان عبارتى کوتاه یا بلند, نقطه مى گذاریم, در واقع به خواننده خود اجازه داده ایم که درباره آن و معناى ساده یا دشوارش, داورى کند. مفهوم گیرى از جمله اى که هنوز (یصحّ السکوت علیها) نشده است, نوعى تعجیل شیطانى است. اگر گفته اند (عجله از شیطان است) چون او صبر نکرد تا بداند که با این خاک, چه روحى درخواهد آمیخت و این روح را سرنوشت چیست.
(…دیو, آدم را نبیند غیر طین)3

پى نوشت ها:
1. مولوى, دیوان شمس.
2. همان, تصحیح فروزانفر, ج2, ص164 (انتشارات امیرکبیر)
3. مثنوى, دفتر سوم, بیت4247: تو ز قرآن اى پس ظاهر مبین…
4. ر.ک: رضا اکبرى, جاودانگى, مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى, ص9.
5. دیوان شمس.
6. سوره زمر(39) آیه 42.
7. ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازى, تصحیح شعرانى, ج9, ص405.
8. مثنوى معنوى, تصحیح نیکلسون, دفتر اول, ابیات95ـ 388.
9. ر.ک: جان مک کوارى, الهیات اگزیستانسیالیستى, ترجمه مهدى دشت بزرگى, ص163.
10. این سخن به اپیکور (324ـ270هـ.ق) منسوب است.
11. دیوان شمس, تصحیح فروزانفر, ج2, ص164.
12. سوره جمعه, آیه 6 ـ 8.
13. همان.
14. ترجمه از سید جعفر شهیدى (شرح مثنوى, ج4, ص291).
15. مثنوى, دفتر سوم, ابیات 13ـ4609.
16. بقره, آیه 195.
17. فردوسى.
18. عدم, در شعر فارسى گاه به معناى مرگ و جهانِ پس از آن به کار مى رود.
19. نظامى, مخزن الاسرار, گزیده آیتى, ص164.
20. مثنوى, دفتر سوم, ابیات60 ـ53.
21. نظامى, مخزن الاسرار, فى نعت رسول الله(ص).
22. مثنوى, دفتر دوم, ابیات9ـ 3838.
23. همان, دفتر چهارم, بیت1681.
24. همان, دفتر اول, بیت707.
25. مثنوى, دفتر پنجم, ابیات1760.
26. همان, بیت1761.
27. عقل و اعتقاد دینى, ص319.
28. همان, دفتر دوم, بیت1825.
29. ر.ک: کارل یاسپرس, نیچه و مسیحیت, ترجمه عزت الله فولادوند, ص120, با اندکى تغییر و تخلیص.
30. مثنوى, دفتر سوم, ابیات716.
31. همان, دفتر ششم, بیت2505.
32. مثنوى, دفتر اول, ابیات69 ـ3964.
33. تفسیر ابوالفتوح رازى, ذیل آیه 6 سوره جمعه.