نوپوزیتیویسم و «تحلیل منطقى‏» در اندیشه فلسفى معاصر عرب (1)

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

دامنه نوپوزیتیویسم (2) به حوزه کشورهاى غربى منحصر نمى‏شود، بلکه فراتر رفته و توجه پژوهشگران جهان غیر غربى را هم برانگیخته و مدافعانى نیز پیدا کرده است. دست‏اندرکاران فلسفه در جهان عربى (به عنوان بخشى از جهان سوم) توجه چندانى به آن نکرده‏اند که بتوان از پیدایش نگره‏هاى مختلف درباره‏آن، سخن گفت.
با نگاهى گذرا به این مکتب (نوپوزیتیویسم)، درمى‏یابیم که هرگز مدافعان پرشورى (از متفکران عربى) نیافته است که بتواند یک جریان مسلط در اندیشه فلسفى ما به وجود آورد. البته زکى نجیب محمود (3) برجسته‏ترین مدافع این مکتب در کشورهاى عربى است.
مدافع دیگر آن در حال حاضر عبدالرحمان مرحباست. گرچه این مکتب به جریانى پرنفوذ تبدیل نشده است، این بدین معنا نیست که توجه متفکران عرب را به خود جلب نکرده است. زیرا [چنانکه خواهیم دید] توجه بسیارى از این متفکران را برانگیخته و هرکس به نوعى خواه به عنوان مدافع و خواه به عنوان منتقد، با آن درگیر شده است.
به نظر من، محمود امین العالم، یحیى هویدى، عاطف احمد و یاسین خلیل بیشترین اهتمام خود را معطوف به این حوزه کرده‏اند. سؤالى که در اینجا به ذهن مى‏رسد این است که چرا نویسنده این مقال به نحله‏اى توجه مى‏کند که در حوزه اندیشه فلسفى عربى معاصر، على‏رغم همه مسائل، چندان پرنفوذ نبوده است؟ نخستین تلاشهاى من در مورد نوپوزیتیویسم به طور عموم و فلسفه زکى نجیب محمود به نحو خاص، به سالهاى تحصیلى دانشگاه باز مى‏گردد. (4)

عنوان مقاله [English]

نوپوزیتیویسم و «تحلیل منطقى‏» در اندیشه فلسفى معاصر عرب (1)

نویسنده [English]

  • Ahmad Maze
چکیده [English]

دامنه نوپوزیتیویسم (2) به حوزه کشورهاى غربى منحصر نمى‏شود، بلکه فراتر رفته و توجه پژوهشگران جهان غیر غربى را هم برانگیخته و مدافعانى نیز پیدا کرده است. دست‏اندرکاران فلسفه در جهان عربى (به عنوان بخشى از جهان سوم) توجه چندانى به آن نکرده‏اند که بتوان از پیدایش نگره‏هاى مختلف درباره‏آن، سخن گفت.
با نگاهى گذرا به این مکتب (نوپوزیتیویسم)، درمى‏یابیم که هرگز مدافعان پرشورى (از متفکران عربى) نیافته است که بتواند یک جریان مسلط در اندیشه فلسفى ما به وجود آورد. البته زکى نجیب محمود (3) برجسته‏ترین مدافع این مکتب در کشورهاى عربى است.
مدافع دیگر آن در حال حاضر عبدالرحمان مرحباست. گرچه این مکتب به جریانى پرنفوذ تبدیل نشده است، این بدین معنا نیست که توجه متفکران عرب را به خود جلب نکرده است. زیرا [چنانکه خواهیم دید] توجه بسیارى از این متفکران را برانگیخته و هرکس به نوعى خواه به عنوان مدافع و خواه به عنوان منتقد، با آن درگیر شده است.
به نظر من، محمود امین العالم، یحیى هویدى، عاطف احمد و یاسین خلیل بیشترین اهتمام خود را معطوف به این حوزه کرده‏اند. سؤالى که در اینجا به ذهن مى‏رسد این است که چرا نویسنده این مقال به نحله‏اى توجه مى‏کند که در حوزه اندیشه فلسفى عربى معاصر، على‏رغم همه مسائل، چندان پرنفوذ نبوده است؟ نخستین تلاشهاى من در مورد نوپوزیتیویسم به طور عموم و فلسفه زکى نجیب محمود به نحو خاص، به سالهاى تحصیلى دانشگاه باز مى‏گردد. (4)

 
*. رئیس گروه فلسفه، دانشکده ادبیات، دانشگاه اردن.
1. برگرفته از کتابى است‏با عنوان الفلسفه فى الوطن العربى المعاصر» و عنوان فرعى بحوث المؤتمر الفلسفى العربى الاول الذى نظمته الجامعه الاردنیه (چاپ دوم: بیروت، 1987م)، ص‏201-171.
2. نوپوزیتیویسم نامى عام است و بر مجموعه‏اى از گرایشهایى که در قرن بیستم پدیدار شد اطلاق مى‏گردد. پیروان آن کوشیدند فلسفه را با بهره‏گیرى از روشهاى منطق ریاضى، به حیطه زبان از سویى و روش تحلیلى از سوى دیگر محدود کنند.
نخستین جریان از مجموع گرایشهاى نوپوزیتیویستى، پوزیتیویسم منطقى است که پیدایش آن با تاسیس حلقه وین (اوایل دهه بیست تا اواسط دهه سى) و نیز فعالیت چشمگیر پیروان و مدافعان آن در کشورهاى دیگر، همراه بود. اصالت تجربه علمى [امپریسم] گرایش بعدى نوپوزیتیویسم است که پس از تحلیل رفتن و افول حلقه وین، پدید آمد.
فلسفه تحلیل زبانى در انگلستان و فلسفه تحلیلى در امریکا گرایشهاى بعدى نوپوزیتیویسم بود. در این باره، بنگرید به:
زکى نجیب محمود، فلسفة و فن (قاهره: مکتبة الانجلو المصریة، 1963م)، ص‏248-247.
3. برخى از محققان بر این باورند که زکى نجیب محمود، یگانه مدافع پوزیتیویسم منطقى [در جهان عرب] است. محمود امین العالم اذعان مى‏کند که اگر بگوییم او یگانه مدافع این مکتب در جهان عرب است، چندان دور از صواب نرفته‏ایم و سخنى نسنجیده نگفته‏ایم; بنگرید به:
محمود امین العالم، معارک فکریه (القاهره: دارالهلال)، ص‏14.
ابراهیم فتحى نیز تاکید مى‏کند که پوزیتیویسم منطقى به جریانى پرنفوذ که پیروان اندک یا بسیار را برانگیزد مبدل نشد. از همان آغاز تاکنون یگانه مدافع آن، دکتور زکى نجیب محمود است‏با تیغ تحلیل در دست. نگاه کنید به:
عاطف احمد، نقد العقل الوضعی; دراسة فی الازمه المنهجیه لفکر زکی نجیب محمود، تقدیم ابراهیم فتحى (بیروت: دارالطلیعة، 1980)، ص‏18.
جالب اینجاست که زکى نجیب محمود به نوبه خود اقرار مى‏کند که تنها مدافع پوزیتیویست منطقى در جهان عرب خود اوست. وى در ضمن برشمردن گرایشهاى فلسفى تحلیلى معاصر، از میان آنها به پوزیتیویسم منطقى به عنوان رویکردى که فقط بر عقل تکیه مى‏زند، اشاره مى‏کند. سپس تاکید مى‏کند که او از مدافعان و پیروان این مکتب است گرچه در این وادى خود را تنها مى‏یابد; نه همسخنى دارد و نه خواننده‏اى; زیرا فراخوانى به عقل‏باورى محض در میان ما چندان توجهى را برنمى‏انگیزد. نگاه کنید به:
زکی نجیب محمود، فلسفة و فن، ص‏248.
4. ر.ک: احمد ماضى: نوپوزیتیویسم و فلسفه زکى نجیب محمود (رساله فوق لیسانس). در رساله دکترى نیز فصلى خاص با عنوان نوپوزیتیویسم و زکى نجیب محمود، آورده‏ام، و به نوپوزیتیویسم در مصر و مهمترین آراى زکى نجیب محمود، در این باب اشاره کرده‏ام. در پایان همان فصل نیز به نقد پوزیتیویسم منطقى در مصر از دیدگاه چپ و دیدگاه راست پرداخته‏ام. نکته قابل توجه این است که مدتها بعد، زکى نجیب محمود سلسله کتابهایى را منتشر ساخت که هدف مهمترین آنها نقد و بررسى میراث فرهنگ عربى بود.
البته سزاست که محتواى این کتابها با دقت‏بررسى شود تا روشن گردد که آیا تحولى در اندیشه او پدید آمده است؟ البته بررسى من در اینجا چنین هدفى را دنبال نمى‏کند.
5. احمد، نقد العقل الوضعی، دراسة فی الازمة المنهجیة لفکر زکی نجیب محمود، ص‏18.
6. AhmedFouad El-Ehwany, Islamic Philosophy (Cairo: Anglo - Egyptian Bookshop 1957),P.145.
7. عبدالرحمن بدوی، ندوة الاداب، الاصالة فی الفلسفة العربیة المعاصرة، الاداب، العدد9، 1964، ص‏79.
8. زکریا ابراهیم، دراسات فی الفلسفة المعاصرة (قاهره: مکتبة مصر، 1968)، ص‏8.
9. محمود امین العالم، معارک فکریة، ص‏23.
10. هانز ریشنباخ، نشاة الفلسفة العلمیة (قاهره: دارالکتاب العربى، 1968)، ص‏5.
11. فؤاد زکریا، آراء نقدیة فی مشکلات الفکر والثقافة (قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1975)، ص‏915.
12. صلاح قنصوه، فلسفة العلم (قاهره: دارالثقافه للطباعة والنشر، 1981)، ص‏28.
13. محمد عبدالرحمن مرحبا، المسالة الفلسفیة (بیروت: منشورات عویدات، 1961)، ص‏137.
14. همان، ص‏92.
15. محمد عبدالرحمن مرحبا، آنشتین، حیاته عصره نظریاته فلسفته، بیروت، ص‏137.
16. مرحبا، المسالة الفلسفیة، ص‏39.
17. احمد فؤاد الاهوانی، میزان الحق (قاهره: مکتبة الانجلو المصریة، 1953)، ص‏69.
18. یاسین خلیل، مقدمة فی الفلسفة المعاصرة، دراسة تحلیلیة للاتجاهات العلمیه فی فلسفه القرن العشرین (بیروت: دارالکتب، 1970)، ص‏16، 18، 24، 25، 262، 271.
19. همان، ص‏267.
20. ریشنباخ، پیشین، ص‏133.
21. همان، ص‏268.
22. همان، ص‏115.
23. مورتون وایت عصر التحلیل، فلاسفة القرن العشرین (دمشق: وزارة الثقافه والارشاد القومى، 1975)، ص‏23.
24. داجوبرت رونز، فلسفة القرن العشرین، مجموعه بحوث فی المذاهب الفلسفیة المعاصرة، ترجمة عثمان نویة، مراجعة زکی نجیب محمود (قاهرة: مؤسسة سجل العرب، 1963)، ص‏152.
25. ریشنباخ، پیشین، ص‏16. رونز، پیشین، ص‏183.
26. رونز، پیشین، ص‏183.
27. ریشنباخ، پیشین، ص‏282.
28. رونز، پیشین، ص‏150.
29. همان، ص‏170.
30. هنتر مید، الفلسفة انواعها ومشکلاتها، ترجمة فواد زکریا (قاهره: دارالنهضة المصریة بالاشتراک مع مؤسسه فرانکلین للطباعة والنشر، 1969)، ص‏238.
31. اغناطیوس م. بوخینسکى، تاریخ الفلسفة المعاصرة فی اروبا (طرابلس الغرب: مؤسسه الفرجانی، 1969م)، ص‏108-107.
[و نیز بنگرید به: ترجمه فارسى کتاب مذکور از شرف خراسانى، انتشارات دانشگاه ملى، ص‏70.]
32. مید، پیشین، ص‏248.
33. مرحبا، پیشین، ص‏45.
34. همان، ص‏10.
35. همان، ص‏49.
36. ناصیف نصار نظریه‏اى را مطرح مى‏کند و بر آن نام رئالیسم جدلى مى‏نهد; او بر این باور است که این تئورى رویکرد نظرى کاملا نوینى است; او تاکید مى‏کند که این نظریه را نمى‏باید متافیزیکى قلمداد کنیم بلکه پاره‏اى از یک ساختار کلى است. این نظریه مذکور سنجشگرانه نیست، بلکه مقدمه لازم و ضرورى هر نقدى است. نگاه کنید به:
ناصیف نصار، الفلسفة فی معرکة الایدلوجیه; اطروحات فی تحلیل الایدیولوجیه وتحریر الفلسفة من همینتها (بیروت: دارالطلیعة، 1980)، ص‏89.
نیز نظریه مذکور نمى‏تواند نظریه‏اى تاریخى باشد. نصار مى‏گوید: دو نظریه تاریخى و انتقادى، به تئورى فراترى که درباره حقیقت وجود انسان و جایگاه آن در جهان است مرتبط مى‏شود. مجموع این چهار نظریه، فلسفه وجود انسان تاریخى را تشکیل مى‏دهند; نگاه کنید به: پیشین، ص‏94.
نکته قابل توجه اینکه نصار با طرح این نظریه مى‏خواهد از سطح نزاع دیرینه میان گرایش مادى و گرایش دینى بر سر تبیین پدیده‏هاى اجتماعى، فراتر رود. نگاه کنید به: همان، ص‏86.
به نظر من، مى‏باید در باب این آموزه نصار، تامل کنیم تا دریابیم عناصر نوین نظریه وى کدامند; گرچه داورى در این باره تناسبى با موضوع مورد بحث ما ندارد.
37-38-39. ناصیف نصار، طریق الاستقلال الفلسفی; سبیل الفکر العربی الى الحریة والابداع (بیروت: دارالطلیعه، 1975)، ص‏33.
40. همان، ص‏36.
41. یاسین خلیل، مقدمة فی الفلسفة المعاصرة دراسة تحلیلیه للاتجاهات العلمیة فی فلسفة القرن العشرین (بیروت: دارالکتب، 1970)، ص‏1112.
42. همان، ص‏261.
43. محمد مهران، مدخل الى المنطق الصورى (قاهره: دارالمعارف، 1979)، ص‏89.
44. محمد مهران، همان، ص‏88; همان (قاهره: دارالثقافه للطباعه والنشر، 1976)، ص‏89.
45. حسن عبدالحمید و محمد مهران، فلسفة العلوم ومناهج البحث (قاهره: مکتبة سعید رافت، 1980-1979)، ص‏3.
46. مهران، فلسفة برتراند راسل، ص‏7.
47. قنصوه در این باره مى‏گوید: نقد فلسفى وى از آموزه‏هاى پوزیتیویسم منطقى در دو کتابى که از سوى او آماده انتشار هستند با نامهاى «قضایا المعاصرة للفلسفة‏» و «فلسفة القیم‏» موجود است.
48. صلاح قنصوه، فلسفة العلم والعقلانیة المعاصرة (بیروت: دارالطلیعة، 1982)، ص‏47.
49. سالم یفوت، فلسفة العلم والعقلانیة المعاصرة (بیروت: دارالطلیعة، 1982)، ص‏47.
50. همان، ص‏46.
51. احمد، نقد العقل الوضعی; دراسه فی الازمه المنهجیة لفکر زکی نجیب محمود، ص‏40.
52. همان، ص‏26.
53. همان، ص‏108.
54. بدوی، ندوة الاداب، الاصالة فی الفلسفة العربیة المعاصرة، ص‏78.
55. عبدالرحمن بدوی، مدخل جدید الى الفلسفة (کویت: وکالة المطبوعات، 1975)، ص‏19.
56. الاهوانی، میزان الحق، ص‏69.
57. توفیق الطویل، اسس الفلسفة (قاهره: لجنه التالیف والترجمه والنشر، 1958)، ص‏349.
58. محمد ثابت الفندی، مع الفیلسوف (بیروت: دارالنهضة العربیة، 1974)، ص‏272.
59. همان، ص‏272.
60. محمد علی ابوریان، الفلسفة ومباحثها، (اسکندریه، دارالمعارف، 1967)، ص‏170.
61. محمد عبدالهادی ابوریده، مبادئ الفلسفه والاخلاق (کویت: وزارة التربیة، 1969)، ص‏178-177.
62. مقدمه ترجمه کتاب نشاة الفلسفه...، ص‏15.
63. زکریا، آراء نقدیة فى مشکلات الفکر والثقافه، ص‏422.
64. محمد عابد الجابری، مدخل الى فلسفة العلوم (بیروت: دارالطلیعه، 1982)، ص‏24.
65. ماجد فخری، دراسات فی الفکر العربی (بیروت: دارالنهار، 1970)، ص‏242.
66. ماجد فخری، ابعاد التجربة الفلسفیة(بیروت: دارالنهار، 1980)، ص‏1415.
67-68. طیب تیزینى، حول مشکلات الثورة والثقافة فی العالم الثالث; الوطن العربی نموذجا (دمشق: داردمشق للطباعة والنشر، 1973)، ص‏305.
69. زکریا ابراهیم، مشکلة الفلسفه، مشکلات فلسفیه، ج‏4 (قاهره: دارالعلم، 1962)، ص‏76.
70. زکریا ابراهیم: دراسات فى الفلسفه المعاصرة، ص‏232.
71. موریس کوز نفورت، العلم یعارض المثالیة.
72. محمد باقر الصدر، فلسفتنا (بیروت: منشورات عویدات، 1962)، ص‏72.
73. محمد باقر الصدر، فلسفتنا، ص‏84.
74. ایورنارسکی و دیگران، الفلسفة البورجوازیة المعاصرة(مسکو: جامعة موسسة النشر، 1972)، ص‏37.
75. ایورنارسکی، الوضعیة المعاصرة، دراسة نقدیة (موسکو داراکادیمیة العلوم السوفیاتیة للنشر، 1961)، ص‏580.
76. آلکسی بوغو مولوف، الفلسفة البورجوازیة الانجلیزیة فی القرن العشرین (مسکو: دارالفکر للنشر، 1973)، ص‏168.
77. همان، ص‏434.
78. ایورنارسکی و دیگران، الفلسفة البورجوازیة المعاصرة (مسکو: دارالمدرسة العالمیة للنشر، 1978)، ص‏105.
لازم به توضیح است که به علت طولانى شدن مقاله، برخى از ارجاعها و پاورقیها را حدف کرده‏ام.م