پَرَگِیا و ویگیانه: فراشناخت و عقل

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

موماً براى شهود2 یا فراشناخت لغت پرگیا را به کار مى برند و براى (عقل) یا تعقل یا فهم نظرى, ویگیانه را.3 ویگیانه و پرگیا همیشه در تقابل بوده اند….
پرگیا به آن سوى ویگیانه مى رود. ما ویگیانه را در جهان حواس و عقل به کار مى بریم. نشانه اش دویى است. به این معنا که یکى هست که مى بیند و آن دیگرى که دیده مى شود, و این دو در تقابلند. در پرگیا, این دویى یا اختلاف صورت نمى گیرد: آنچه دیده مى شود و آن که مى بیند یکى اند; بیننده, دیده [دیده شده] است و دیده, بیننده. هنگامى که پرگیا به دو عامل تقسیم شود, مثل مورد ویگیانه, دیگر پرگیا نیست. پرگیا به خود راضى است. تقسیم کردن نشانه ویگیانه است, حال آن که پرگیا درست ضد آن است. پرگیا خودْشناختِ کلّ است, در تقابل با ویگیانه که به اجزاء مى پردازد. پرگیا اصلِ کُل ساز است, اما ویگیانه همیشه تجزیه مى کند. اگر پرگیا پشتِ ویگیانه نباشد از ویگیانه کارى برنمى آید; اجزاء, اجزاء یک کل اند و هرگز به تنهایى وجود ندارند, که اگر وجود مى داشتند دیگر اجزاء نبودند, حتى بگو وجود نمى داشتند. توده هاى صِرف معنایى ندارند و از اینجاست که در فلسفه بودایى مى گویند همه دَرْمَه ها (مفردات), موقعى که وجودهاى فردى به شمار آیند, آتمَن4 ندارند. آتمن یک اصل یگانه کننده است, و اندیشه این است که تا زمانى که دَرْمَه ها را بدون ارجاع به آنچه آنها را یگانه مى کند تصور کنیم, آنها فقط اجزاء جدا از هم هستند, یعنى نیستند. به پرگیا نیاز است تا آنها را پیوسته روشن و بامعنا کند. مفهوم بودایی نپایندگى و رنج را نباید صرفاً از دیدگاه اخلاقى و پدیده شناختى تبیین کرد; یک زمینه معرفت شناختى (اپیستمولوژیک) دارد. ویگیانه بدون پرگیا مى کُشد; ویگیانه کارش فردیت دادن است, و هر فرد را با جدا کردن او از دیگران نپاینده و تابع قانون کَرمَه مى کند. از پرگیا است که همه درمه ها از یک دیدگاه یگانه مشاهده پذیرند و حیات و معنایى تازه کسب مى کنند.
پرگیا همیشه جویاى یکتایى یا وحدت در بزرگ ترین مقیاسِ ممکن است, تا آنجا که دیگر یکتایى دیگرى به معناى دیگر نتواند باشد; به این ترتیب, بیانها یا سخنهایى که مى آورد که طبعاً وراى نظم ویگیانه است.

عنوان مقاله [English]

پَرَگِیا و ویگیانه: فراشناخت و عقل

نویسنده [English]

  • A. Pashaie
1. این فصل خلاصه مقاله (عقل و شهود در فلسفه بودایى), نوشته د.ت. سوزوکى است, در کتاب جان ژاپنى: بنیادهاى فلسفه و فرهنگ بودایى, چاپ دانشگاه هونولولو, 1967, ص66 ـ109 . این کتاب به زودى توسط مؤسسه پژوهشى نگاه معاصر منتشر خواهد شد.
2. intuition
3. vij~n*na وى ـ جِنیا ـ نَه, اصلِ اختلاف و دویى است.
4. *tman به معنى (خود), (اراده آزاد), و (آن که سَرورِ خود است). وقتى فلسفه بودایى وجود خود را انکار مى کند معنى اش این است که فرد تا زمانى که باشنده اى مشروط و مقید است هیچ عامل خودمختارِ دارنده اراده آزاد در او نیست, چون فرد تولدش را به ترکیبى از شرطها مدیون است که همیشه دستخوش انحلالند, و هر چیزى را که تابع زاد و مرگ است نمى توان عاملى دارنده اراده آزاد و خودمختار دانست. عامل دارنده اراده آزاد یعنى یک اصل یگانه کننده.
5. شعرى است از ذِنِّه داى شى (Zenne Daishi), که عموماً به فُوداى شى (Fu Daishi) 497ـ569 معروف است, و معاصر بودى دَرمَه Bodhidharma بود. شکل کامل شعر این است:
دستم خالى, بیل به دست دارم;
پیاده مى روم, بر پشت گاوى نشسته;
مردى از روى پل مى گذرد,
پل مى رود نه آب.
6. استادان فلسفه پرگیا از هر شیئى که دم دستشان باشد استفاده مى کنند تا منطق شهود پرگیا را نشان دهند. غالباً چوبدست یا شیپه (shippe چوبدست کوتاه) را براى این منظور به کار مى برند. گاهى سؤال چنین شکلى به خود مى گیرد: (من این را چوبدست نمى دانم, شما به آن چه مى گویید؟)
7. bodhi روشن شدگى. RTL. RTL, xxi, 38b در این بخش کوته نوشتى است براى کتاب کِى توکوُ دِنتوْ روکوُ (گزارشهاى انتقال چراغ).
8. RTL, xix, 23a , سخنانِ اوُم مون.
9. Bokujں
10. RTL, xix, 22b
11. RTL, v, 80.
12. RTL, xix, 25a.
13. هه کى گان شو (Hekiganshں گزارشهاى پرتگاه آبى) (نینگ ـ بو, 1875), حکایت xix.
14. .RTL, xi, 86b, ایسان آینه اى براى شاگردش کیوْزان Kyڑzan فرستاد. کیوزان, آن را پیش جمع گرفت و گفت (آیا این آینه ایسان است یا آینه کیوزان؟ اگر بتوانید یک کلمه در این باره بگویید من آن را نمى شکنم. هیچ کس در آن جمع چیزى نگفت, و کیوزان هم آینه را شکست.
15. سخنان رین زایى (رین زایى روکو) (کیوتو, 1648). روزى فوکِه Fukژ و رین زایى را به ناهار دعوت کرده بودند, رین زایى گفت (یک مو اقیانوس بزرگ را مى بلعد, و دانه کوکنار کوه سومه روُ Sumeru را در خود دارد, یعنى چه؟) فوکه, بى آن که چیزى بگوید, میز را واژگون کرد. روز بعد آنها باز جایى دعوت بودند. رین زایى گفت (ناهار امروز چقدر شبیه دیروز است؟) فوکه دوباره میز را واژگون کرد. رین زایى گفت (عجب آدم بى ادبى!) فوکه درجا جواب داد (در آیین بودا نه بى ادبى هست و نه ادب. عجب کورى هستى!)
16. توکوُسان, سر راه به تایى سان احساس گرسنگى و خستگى کرد و در یک قهوه خانه کنار راه توقف کرد و آب و غذایى خواست. پیرزن قهوه خانه دار, وقتى فهمید توکوسان پژوهنده بزرگ سوره الماس است گفت (سؤالى دارم. اگر بتوانید به آن جواب بدهید, نوشیدنى و غذاى شما مجانى است, اما اگر نتوانید, باید براى غذا خوردن بروید جاى دیگر.) توکوسان قبول کرد, و پیرزن این را پرسید (در سوره الماس مى خوانیم که (دلِ گذشته نیافتنى است; دل کنونى نیافتنى است; دل آینده نیافتنى است; پس, با چه دلى مى خواهى نقطه بگذارى؟ (خوردنى و نوشیدنى به چینى تیئن ـ سین (Tصien-hsin) [تِن جین] خوانده مى شود, به معنى (نقطه گذاری دل); از اینجاست سؤال بالا.) توکوسان پاک گیج شده بود و نمى دانست چه جوابى بدهد. مى بایست چیزى نخورده برود. (دل گذشته) و مانند اینها نیاز به یک شرح مفصل دارد که اینجا به آن نمى پردازیم.
17. mondo : گفتگو.
18. acintya
19. Shuzan Shu (907ـ960).
20. Hڑgen
21. RTL, xxiv, 85b.
22. Gensoku.
23. Seiho. RTL, xxv, 78b.
24. Tokںshڑ. RTL, xxv, 73b.
25. Hua-yen/ Kegon.
26. Ryںge.
27. Avatamsaka Sںtra.
28. Sڑkei.
29. همان طور که در نمونه (یک بند انگشت اختلاف, و جدایى آسمان و زمین) دیدیم, اصل چینى این نقل هم بى نهایت موجز است و قسمت زیادى از نیروى آن در ترجمه گم مى شود. اصل آن این طور است: (یک قطره آب سوگِن). سؤال: (یک قطره آب سوگِن چیست؟) جواب: (یک قطره آب سوگِن) (سوگِن یعنى سرچشمه سوکِى)
30. RTL, xxv , ذیل (توکوُشوْ).
31. اشاره است به مطلق (تُهیت: شونیتا «sںnyat*).
32. در لغت (برگرداندن چیزها) یا (تبدیل کردن چیزها).
33. yakan وقتى شیر مى غرد سر یاکان مى شکافد. یاکان موجود ناچیزى است.
34. آنچه را که به چینى هن زِه, یا خَن زِه, و به ژاپنى کان جى, و به انگلیسى Chinese Character گفته مى شود, مى توان در فارسى واژه نگاره یا فقط نگاره گفت.
35. image.
36. مجسم یا ملموس براى concrete
37. RTL, xvx, 74b.
38. RTL, xxv, 78b.
39. سَمادى (sam*dhi) یک حالت یکدلى یا تمرکز شدید است, که در آن شناسه گر با شناسه یکى مى شود. این را غالباً با شهود پرگیا اشتباه مى کنند. تا موقعى که بیدارى پرگیا نباشد سَمادى صرفاً یک پدیده روانى است.
40. par*vritti.
41. tathat*
42. moksa.
 43.  Sekit در  RTL, xxiv, 114b
44. Shiri.
45. RTL, xxv, 77b.
46. Entoku.
47. Entsin.
48. RTL, xxvi, 88b.
49. Ki.
50. Unryin.
51. RTL, xxii, 45b.
52. Y.
53. Kri.
54. RTL, xx, 30a.
55. Kaitotsu.
56. Tzen.
57. RTL, xxi, 41a.
58. Tokuichi.
59. Rygeji.
60. RTL, xxi, 40a.
61. T.
62. Kokutaiin.
63. RTL, xxi, 38a.
64. Chikaku.
65. Ymyji.
66. RTL, xxvi, 87b.
67. Dke.
68. Byakuryin.
69. RTL, xxi, 38b.
70. Ryk.
71. Tzenin.
72. RTL, xxi, 41b.
73. Jten.
74. Hofukuin.
75. RTL, xix, 21a.
76. RTL, xix, 21a.
77.RTL, xix, 21a.
78. RTL, xix, 21a.
79. Goshin.
80. Saikji.
81. RTL, xviii, 16b.
82. mani.
83. Shutotsu.
84. Jran.
85. RTL, xxvi, 85b.
86. Fukusen.
87. Reikan.
88. K,orai
89. همان.
90. Kin.
91. Koken.
92. همان.
93. Kyku.
94. Hju.
95. RTL, xxvi, 87b.
96. (باز و بسته کردن) یا گرداندن اشاره است به خواندن سوره. گاهى براى خواندن برخى سوره ها فقط آنها را باز مى کنند و دوباره تا مى زنند, و این کار را چند بار تکرار مى کنند. چون این سوره ها براى یک قرائت منظم خیلى طولانى اند, رهروان به این روش ساده شده متوسل مى شوند. به این ترتیب, سوره خوانى را مى توان همان باز و بسته کردن یا (سوره گردانى) دانست, گرچه در این مورد سوره گردانى واقعى ربطى به جمله معماگونه استاد ندارد.
97. Ston.
98. Dairinji.
99. RTL, xxvi, 86b.
100. چنانکه خواننده از پیش مى داند, استادان بارها از این گونه حرفهاى عملاً محال زده اند. غرض این است که پرسنده ها را, یعنى تمام کسانى را که اندیشه اى عینى دارند, وادارند که راه تفکرشان را برعکس کنند. بالاخره, مقصود از این کار بازبینی شیوه (منطقى) معمولِ استدلال ماست.
101. Jyu.
102. Kish.
103. Zembi.
104. Shurei.
105. RTL, xxvi, 88b.
106. Seisho.
107. Reiinzan.
108. RTL, xxv, 78b.
109. Ymy در RTL, xxvi, 87b.
110. Seishu در RTL, xxx, 78a.
111. rpa: کالبد, صورت.
112. citta.
113. sat: هست.
114.asat : نه ـ هست, نیست.