یادداشتى بر یک نقد

نوع مقاله : تخصصی

10.22081/jpt.1997.22813

چکیده

اشاره
پس از نشر مقاله «تاملى در حدیث و درک تاریخى عقاید»در شماره پیشین که، بواقع، نقدى بر مقاله «تکامل مفهوم امامت در بعد سیاسى و اجتماعى‏»[مندرج در شماره 7و8] بود، نویسنده مقاله یادداشتى بر آن نقد فراهم آورد و براى گردانندگان مجله فرستاد. از نویسندگان ارجمند این دو مقاله سپاسگزاریم و همت و حساسیت آنان را در پرداختن به این گستره‏ها ارج مى‏نهیم.
نقدى را که در شماره 9 مجله نقد ونظر، پیرامون ترجمه مقاله‏اى از اینجانب با عنوان «تکامل مفهوم امامت در بعد سیاسى و اجتماعى‏» (مندرج در شماره 7 8 همان مجله) نوشته شده بود، خواندم و آن را در چهارچوب روش سنتى تحقیق حوزوى، فاضلانه و متقن و استوار یافتم. فصلى که از کتاب «مکتب در فرایند تکامل‏» برگرفته و به صورت مقاله‏اى مستقل در نشریه چاپ شده بود، اگر مجرد از کل کتاب وبا صرف نظر از پیش‏فرضها و اصول موضوعه آن خوانده و با ترازوى روش سنتى تحقیق حوزوى و اصول متعارف نقد حدیث و قاعده «الجمع مهما امکن اولى من الطرح‏» بدان گونه که در سنت مذهبى ما رایج است‏سنجیده شود، بى‏تردید بخشى بزرگ از استدلالات و نتیجه‏گیریهاى آن، ناپخته و ناتمام و یک جانبه جلوه کرده و قسمت اعظم ملاحظات ناقد فاضل بر آن وارد است. اما آن فصل بخشى است از کتابى با دو مشخصه که اگر به گونه‏اى در آغاز آن مقاله منعکس شده بود شاید صورت مساله را اندکى تغییر مى‏داد:
نخست آن که آن اثر، چنان که به تکرار و تاکید در جاى جاى آن خاطرنشان شده است، نوعى تاریخ فکر است و نه کتابى کلامى و عقیدتى، و موضوع آن پیگیرى چگونگى تطور چند مفهوم کلیدى در ذهنیت جمعى جامعه شیعى قرون نخستین; واین البته مساله‏اى است کاملا جدا از واقعیت آن مفاهیم. چه به تعبیرى که در همان جا آمده است‏حقانیت‏یک امر چیزى است و مراحل آگاهى جامعه بر آن چیزى دیگر. به شهادت تاریخ در هیچ مکتب و ملتى هرگز چنین نبوده است که تمامى حقایق و تعالیم از روز نخست‏بر همگان آشکار باشد. همین مطلب که دانشمندان متاخر ما گفته‏اند که بسیارى از آنچه مشایخ قم و برجستگانى از اصحاب ائمه(ع) در قرون نخستین غلو مى‏دانستند، امروز جزء ضروریات مذهب ماست، خود نشانگر راه درازى است که پیموده شده است.

عنوان مقاله [English]

یادداشتى بر یک نقد

چکیده [English]

اشاره
پس از نشر مقاله «تاملى در حدیث و درک تاریخى عقاید»در شماره پیشین که، بواقع، نقدى بر مقاله «تکامل مفهوم امامت در بعد سیاسى و اجتماعى‏»[مندرج در شماره 7و8] بود، نویسنده مقاله یادداشتى بر آن نقد فراهم آورد و براى گردانندگان مجله فرستاد. از نویسندگان ارجمند این دو مقاله سپاسگزاریم و همت و حساسیت آنان را در پرداختن به این گستره‏ها ارج مى‏نهیم.
نقدى را که در شماره 9 مجله نقد ونظر، پیرامون ترجمه مقاله‏اى از اینجانب با عنوان «تکامل مفهوم امامت در بعد سیاسى و اجتماعى‏» (مندرج در شماره 7 8 همان مجله) نوشته شده بود، خواندم و آن را در چهارچوب روش سنتى تحقیق حوزوى، فاضلانه و متقن و استوار یافتم. فصلى که از کتاب «مکتب در فرایند تکامل‏» برگرفته و به صورت مقاله‏اى مستقل در نشریه چاپ شده بود، اگر مجرد از کل کتاب وبا صرف نظر از پیش‏فرضها و اصول موضوعه آن خوانده و با ترازوى روش سنتى تحقیق حوزوى و اصول متعارف نقد حدیث و قاعده «الجمع مهما امکن اولى من الطرح‏» بدان گونه که در سنت مذهبى ما رایج است‏سنجیده شود، بى‏تردید بخشى بزرگ از استدلالات و نتیجه‏گیریهاى آن، ناپخته و ناتمام و یک جانبه جلوه کرده و قسمت اعظم ملاحظات ناقد فاضل بر آن وارد است. اما آن فصل بخشى است از کتابى با دو مشخصه که اگر به گونه‏اى در آغاز آن مقاله منعکس شده بود شاید صورت مساله را اندکى تغییر مى‏داد:
نخست آن که آن اثر، چنان که به تکرار و تاکید در جاى جاى آن خاطرنشان شده است، نوعى تاریخ فکر است و نه کتابى کلامى و عقیدتى، و موضوع آن پیگیرى چگونگى تطور چند مفهوم کلیدى در ذهنیت جمعى جامعه شیعى قرون نخستین; واین البته مساله‏اى است کاملا جدا از واقعیت آن مفاهیم. چه به تعبیرى که در همان جا آمده است‏حقانیت‏یک امر چیزى است و مراحل آگاهى جامعه بر آن چیزى دیگر. به شهادت تاریخ در هیچ مکتب و ملتى هرگز چنین نبوده است که تمامى حقایق و تعالیم از روز نخست‏بر همگان آشکار باشد. همین مطلب که دانشمندان متاخر ما گفته‏اند که بسیارى از آنچه مشایخ قم و برجستگانى از اصحاب ائمه(ع) در قرون نخستین غلو مى‏دانستند، امروز جزء ضروریات مذهب ماست، خود نشانگر راه درازى است که پیموده شده است.