اخلاق از دیدگاه هایک

نوع مقاله : تخصصی

10.22081/jpt.1997.22810

چکیده

اشاره:
از نظر هایک تمدن در سایه تشکیل سنت‏یا سنتهاى مناسب به وجود آمده است. ارزشهاى اخلاقى درونمایه اصلى سنت و موجد نظمى است که دوام و بقاى جامعه به آن بستگى دارد. انسانها از طریق ارزشهاى اخلاقى است که قادر مى‏شوند بر برخى از غرایز طبیعى مخرب مسلط شوند و زندگى اجتماعى صلح‏آمیز و پربارى را تشکیل دهند. ارزشهاى اخلاقى در حقیقت مبناى تشکیل‏دهنده قواعد رفتارى درست، مناسب و پذیرفته شده براى ایجاد جامعه صلح‏آمیز و پررونق است. از سوى دیگر، اگر توجه کنیم که در اندیشه مدرن، عدالت در چارچوب کردار انسانها تعریف مى‏شود، به رابطه بسیار نزدیک میان اخلاق و عدالت نزد هایک پى مى‏بریم: عدالت در واقع زیر مجموعه بحث گسترده‏تر اخلاق است. کردار عادلانه عبارت است از کردار منطبق یا سازگار با قواعد رفتارى کلى مورد تاکید سنت، که خود ریشه در فرهنگ و ارزشهاى اخلاقى حاکم بر آن دارد. بنابراین بحث اخلاق مقدمه‏اى است ضرورى براى درک مفهوم عدالت از دیدگاه هایک.ء
مصلحان اجتماعى و اخلاقیون اغلب با سوءظن به علم اقتصاد و مبانى نظرى آن مى‏نگرند. این سوءظن اگرچه ممکن است از لحاظ علمى موجه نباشد، بى‏علت هم نیست. برخى از مبانى تشکیل‏دهنده علم اقتصاد، مانند حداکثر کردن مطلوبیت و سود به عنوان اصل رفتارى مصرف‏کننده و تولیدکننده، آشکارا در تناقض با اصول «اخلاقى‏» همه شمولى، نظیر نوع‏دوستى و فداکارى است. این تنش میان اخلاق و اقتصاد نه تنها از چشم پیشگامان و بنیانگذاران علم اقتصاد (لاک، مندویل، هیوم و آدام اسمیت) پوشیده نمانده، بلکه آنها شالوده این علم جدید را با حرکت از این تناقض بنا نهاده‏اند.
اما با تحولات بعدى این علم در جهت استدلالهاى صورى و صرفا ریاضى، منزلت نظرى مبانى آن به فراموشى سپرده شد، و اقتصاددانان در برابر نگاه مظنون اخلاقیون ترجیح دادند وانمود کنند که اصل حداکثر کردن نفع خصوصى، صرفا یک فرض منطقى است و بدین لحاظ فاقد بار اخلاقى مى‏باشد. این ترفند چون بر حقیقت استوار نبود نتوانست تنش میان اخلاق و اقتصاد را چاره‏جویى نماید. واقعیت این است که نفع‏جویى شخصى همانند اصول موضوعه ریاضى یک اصل خنثى از لحاظ اخلاقى نیست‏بلکه، رست‏برعکس، یک اصل کاملا اخلاقى است. اگر توجه کنیم که مبناى بسیارى از اختلافات مکتبهاى سیاسى و اقتصادى را آرمانها و ارزشهاى اخلاقى تشکیل مى‏دهند، به اهمیت‏بحث درباره رابطه میان اخلاق و اقتصاد پى مى‏بریم. یکى از معدود اندیشمندان معاصر که چنین رابطه‏اى را مورد تاکید قرار داده، فردریک فون هایک است. پژوهشهاى مفصل و چند رشته‏اى وى (از فلسفه و معرفت‏شناسى گرفته تا تاریخ، سیاست و اقتصاد) درباره چگونگى شکل‏گیرى و قوام یافتن جوامع گسترده (مدرن) امروزى به طور عمده مبتنى بر تئورى تحولى سنت، به عنوان فرایند دربرگیرنده مجموعه‏اى از ارزشهاى اخلاقى، است.

عنوان مقاله [English]

اخلاق از دیدگاه هایک

چکیده [English]

اشاره:
از نظر هایک تمدن در سایه تشکیل سنت‏یا سنتهاى مناسب به وجود آمده است. ارزشهاى اخلاقى درونمایه اصلى سنت و موجد نظمى است که دوام و بقاى جامعه به آن بستگى دارد. انسانها از طریق ارزشهاى اخلاقى است که قادر مى‏شوند بر برخى از غرایز طبیعى مخرب مسلط شوند و زندگى اجتماعى صلح‏آمیز و پربارى را تشکیل دهند. ارزشهاى اخلاقى در حقیقت مبناى تشکیل‏دهنده قواعد رفتارى درست، مناسب و پذیرفته شده براى ایجاد جامعه صلح‏آمیز و پررونق است. از سوى دیگر، اگر توجه کنیم که در اندیشه مدرن، عدالت در چارچوب کردار انسانها تعریف مى‏شود، به رابطه بسیار نزدیک میان اخلاق و عدالت نزد هایک پى مى‏بریم: عدالت در واقع زیر مجموعه بحث گسترده‏تر اخلاق است. کردار عادلانه عبارت است از کردار منطبق یا سازگار با قواعد رفتارى کلى مورد تاکید سنت، که خود ریشه در فرهنگ و ارزشهاى اخلاقى حاکم بر آن دارد. بنابراین بحث اخلاق مقدمه‏اى است ضرورى براى درک مفهوم عدالت از دیدگاه هایک.ء
مصلحان اجتماعى و اخلاقیون اغلب با سوءظن به علم اقتصاد و مبانى نظرى آن مى‏نگرند. این سوءظن اگرچه ممکن است از لحاظ علمى موجه نباشد، بى‏علت هم نیست. برخى از مبانى تشکیل‏دهنده علم اقتصاد، مانند حداکثر کردن مطلوبیت و سود به عنوان اصل رفتارى مصرف‏کننده و تولیدکننده، آشکارا در تناقض با اصول «اخلاقى‏» همه شمولى، نظیر نوع‏دوستى و فداکارى است. این تنش میان اخلاق و اقتصاد نه تنها از چشم پیشگامان و بنیانگذاران علم اقتصاد (لاک، مندویل، هیوم و آدام اسمیت) پوشیده نمانده، بلکه آنها شالوده این علم جدید را با حرکت از این تناقض بنا نهاده‏اند.
اما با تحولات بعدى این علم در جهت استدلالهاى صورى و صرفا ریاضى، منزلت نظرى مبانى آن به فراموشى سپرده شد، و اقتصاددانان در برابر نگاه مظنون اخلاقیون ترجیح دادند وانمود کنند که اصل حداکثر کردن نفع خصوصى، صرفا یک فرض منطقى است و بدین لحاظ فاقد بار اخلاقى مى‏باشد. این ترفند چون بر حقیقت استوار نبود نتوانست تنش میان اخلاق و اقتصاد را چاره‏جویى نماید. واقعیت این است که نفع‏جویى شخصى همانند اصول موضوعه ریاضى یک اصل خنثى از لحاظ اخلاقى نیست‏بلکه، رست‏برعکس، یک اصل کاملا اخلاقى است. اگر توجه کنیم که مبناى بسیارى از اختلافات مکتبهاى سیاسى و اقتصادى را آرمانها و ارزشهاى اخلاقى تشکیل مى‏دهند، به اهمیت‏بحث درباره رابطه میان اخلاق و اقتصاد پى مى‏بریم. یکى از معدود اندیشمندان معاصر که چنین رابطه‏اى را مورد تاکید قرار داده، فردریک فون هایک است. پژوهشهاى مفصل و چند رشته‏اى وى (از فلسفه و معرفت‏شناسى گرفته تا تاریخ، سیاست و اقتصاد) درباره چگونگى شکل‏گیرى و قوام یافتن جوامع گسترده (مدرن) امروزى به طور عمده مبتنى بر تئورى تحولى سنت، به عنوان فرایند دربرگیرنده مجموعه‏اى از ارزشهاى اخلاقى، است.

در خصوص دیدگاههاى هایک درباره عدالت، بخصوص ارزیابى وى در مورد عدالت اجتماعى، رجوع کنید به مقاله: «سراب عدالت اجتماعى از دیدگاه هایک‏»، نامه فرهنگ، شماره تابستان و پاییز 1372.
1. هایک به نقل از لاک مى‏نویسد: «آنجا که مالکیت وجود ندارد، عدالت نیز غایب است. این قضیه همان قدر صحیح و دقیق است که تمامى برهانهاى اقلیدوسى: زیرا اندیشه مالکیت ناظر به حق داشتن چیزى است و مفهوم بى‏عدالتى عبارت است از تجاوز به این حق.» [هایک، 1993، ص‏49]
2. اکنون مى‏توان به منزلت اخلاقى نفع‏جویى شخصى و حداکثر کردن منافع که در علم اقتصاد بر آن تاکید مى‏شود پى برد. پى‏گیرى آزادانه اهداف شخصى در چارچوب روابط اقتصادى همان نفع‏جویى شخصى است. زیرا مهم‏ترین هدف اقتصادى فزونى گرفتن بر هزینه‏ها یا ایجاد سود (نفع) است. اخلاقیون در نقادى مبانى علم اقتصاد معمولا از دو نکته مهم غفلت مى‏کند: اول این که، جستجوى هدف یا نفع شخصى در حوزه حفاظت‏شده توسط قانون صورت مى‏گیرد و نفع‏جویى خارج از حدود قانون به معناى نفى اصول اقتصادى است. دوم این که، کردار مبتنى بر حداکثر کردن نفع، موجب صرفه‏جویى در هزینه‏ها و تخصیص مطلوب‏تر منابع مى‏گردد و بدین لحاظ به نفع عموم افراد جامعه است.