نوع مقاله : تخصصی
چکیده
عنوان مقاله [English]
در پرتو ارتباط عمیق و ستودنی دین و اخلاق، تنها سؤال طبیعی [و بجا] این است که آیا اخلاق نوعی وابستگی ذاتی به دین دارد؟ نشانههای [این وابستگی] زیاد است: هنجارهای اخلاقی بخش عمدهای از آموزههای دینی را تشکیل میدهند; [آموزههایی] که به نوبه خود تقریبا با هنجارهای نظریههای غیر دینی اخلاق مطابق هستند. اما آیا این، به معنای وابستگی اخلاق به دین است؟ اگر آری، چگونه؟
1. خدا و خیر اخلاقی
یک شکل ساده وابستگی اخلاق به دین وجود دارد که به محض بیان، باید آن را کنار نهاد; [و آن این که] ممکن است چنین احتجاج کرد که چون خداوند، خالق جهان و هر چیزی است که در آن است (کل چیزها) (1) ، پس در این میان خالق خیر [هم] هست و اگرخدا نبود، چیزی به اسم خیر وجود نداشت. بنابراین، اخلاق که اساسا با خیر سروکار دارد، در اصل هستی خود مستقیما وابسته به خداوند است. دست کم به خاطر [توضیح] این استدلال، (و احتمالا با تسامح کامل) فرض میشود که وابستگی به خدا مستلزم وابستگی به دین است; در نتیجه اخلاق مبتنی بر دین است. (دین چیزی همچون یک نظریه یا [تنها] نظریه درباره خداست.) اما این صورت بیحاصل وابستگی به دین، چندان عادی و معمولی است که توجه زیادی را به خود جلب نمیکند. زیرا با این حساب، هر چیزی وابستگی به دین دارد; از فیزیک و ریاضیات گرفته تا زیستشناسی و روانشناسی. (اظهارات ویلیام فرانکنا را درباره چنین نظریهای، که به دیتریش ون هیلد بران، منسوب است، بنگرید). (2)