نوع مقاله : تخصصی
چکیده
عنوان مقاله [English]
آشتی دادن عقل و وحی، همنشین کردن آسمان و زمین، و درک پیام ملکوت با خرد طبیعی آدمی، دغدغه همیشگی متفکران دیندار بوده است. گروهی با اصالتبخشیدن به عقل، کوشیدهاند پیام وحی را با پیمانه خرد خرد آدمی بپیمایند و در آنجا که آن مظروف متعالی از تنزل به این ظرف تنگ تن میزند،آن را به تاویل یا به سکوت برگزار کنند; و جمعی با اصالتبخشیدن به وحی، آن را در منزلتی فراتر از دسترس عقل ناقص و مشوب آدمیان نشانده، به نامعقول بودن باورهای دینی حکم میکنند و برای درک حقایق وحیانی، به دامن دل یا تجربه پناه میبرند. یکی از پیشفرضهای کلیدی این بحث، تعریفی است که از عقل میکنیم و کارکردی است که از آن انتظار میبریم. تعریفی که از عقل و کارکرد آن در فرهنگ اسلامی تا روزگار ما بر اذهان بسیاری از متفکران سلطه داشته، عبارت است از قوه مدرک مفاهیم کلی که کارکرد مطلوب آن، استدلال به معنای ارسطویی کلمه و در قالب مقولات انتزاعی است. هرگاه با این پیشفرض به سراغ وحی برویم و برای فهم دعاوی دینی در پی استدلال عقلی این چنینی برآییم، گریزی از تاویل و سکوت یا اعتراف به نامعقول بودن پارهای از باورهای دینی نداریم و این، میوه طبیعی آن درخت است.