«تاثیر سواقعیاتز بر انسان نقش عمومى یکسانى ایفا مىکند; خواه عقیده حاصل شده صادق باشد یا کاذب.» (برى بارنز و دیوید بلور، 1982:ص33) مکتب ادینبورا در دوره بلوغ و بالندگى نظریهپردازىاش در زمینه معرفتشناسى اجتماعى، قائل به سه دسته مجزا از مواضع و براهین شده است، تا به اتکاى آنها نسبىگرایىاش را توجیه و تحکیم کند و انواع معقولیتى را که براى معرفت علمى قائل است از این مجارى طرح کند و بسط دهد. هدف از اولین دسته از مواضع و برهانها این است که با انکار کلیات و پل رابط تجارب مشترک بنىآدم، و در نتیجه، انکار غیر اعتباطى بودن تمام ترجمههاى بینزبانى، و تعاملها و تفاهمهاى بین فرهنگى، نسبىگرایى را مستحسن و صائب سازد. (1) هدف از دومین دسته از مواضع و براهین، باز هم تایید و تصویب نوع خاصى از نسبىگرایى و پذیرش تلقى ویژهاى از معقولیت معرفت علمى است. این بار، مکتب ادینبورا نقش شواهد تجربى را در ارزیابى و قبول یا رد متعاقب نظریههاى علمى، مورد توجه و بهرهبردارى قرار مىدهد. سومین دسته، با استدلال براى آموزه همسانى یا اقتران معقولیت، تلاش مىکند تا نسبىگرایى را تصویب کند. هدف از این براهین، مقبولیتبخشیدن به این دیدگاه است که تمام باورها و نظریههاى علمى و عقاید، بهطور طبیعى معقولند; تا بر این اساس قائل شوند که تمام باورها از جهت معقولیتشان، به لحاظ معرفتشناختى همسنگ و معادلند. (2) متفکران مکتب ادینبورا در حالى که سعى مىکنند با اولین مجموعه از استدلالهاى خود به مساله معقولیت ابتدایى جهانشمول بپردازند و تجارب ادراکى ابتدایى یا شواهد تجربى را نیز مورد ارزیابى قرار دهند، در مجموعه دوم از مواضع و احتجاجهاى خود، تمرکزشان بر چگونگى شواهد تجربى است; و در مجموعه سوم از این برهانها، همتشان مصروف طرح و ارائه یک نظریه معقولیت مىگردد. در این مقاله مجموعه دوم از استدلالهاى مکتب ادینبورا بازسازى شده، سپس مورد نقد و ارزیابى قرار مىگیرد.
عنوان مقاله [English]
معقولیت و نسبىگرایى - تعین ناقص نظریهها توسط دادههاى تجربى
1. چالمرز، آلن (1378) چیستى علم، ترجمه سعید زیباکلام، انتشارات سمت، چاپ جدید. 2. زیباکلام، سعید (1378) «معقولیت و نسبىگرایى: شرح و بسط و نقد برهان معقولگرایان»، زیر چاپ.