شوراى عالى واتیکان در سال 1870 اساسنامهاى تدوین کرد که در ماده اول از فصل دوم آن آمده بود: «اگر شخصى بگوید که خداى واحد حقیقى را که خالق و خداوند ماست نمىتوان با نور عقل طبیعى انسان از روى چیزهایى که خلق شدهاند، بهطور قطع شناخت، چنین شخصى ملعون باد.» (1) اگر کسى نداند که مقصود از عقل در این اساسنامه، کدام عقل است و اساسنامه چه کسى را مورد لعن و طعن قرار داده است، در شگفتخواهد شد; در شگفت از تمجیدى چنین رسا از عقل توسط کلیساى کاتولیکى که عقلایى چون گالیله را پشت میز محاکمه نشانده است. لعن اساسنامه آشکارا متوجه ایمانوئل کانت است و اشاره به برانداختن مابعدالطبیعه سنتى توسط او دارد. نفرت اصحاب کلیسا از او تا بدان حد بود که کشیشان، سگان کلیسا را به نام او مىخواندند. (2) اما مقصود از عقل در این اساسنامه چیست؟ و اصولا عقلانیت کلیساى قرون وسطى چگونه عقلانیتى است؟ بسیارى برآنند که قرون وسطى را مىتوان عصر ظلمت، (Dark Ages) نامید; چرا که در این قرون متمادى، «ایمان و اعتقاد کور به حقیقت مطلق دیانت مسیحى حجاب استفاده طبیعى از نور عقل شده و در نتیجه فلسفه به وسیلهاى در دست علماى بىقید الهیات مبدل گردیده است و آنگاه در حدود اواخر قرن پانزدهم با تشریک مساعى معتقدان به مذهب اصالت انسان، (Humanism) و مصلحان دینى، دوره جدیدى شروع شده که دوره تفکر صرفا تحصلى و عقلى است و ما اکنون در آن به سر مىبریم.» (3)
1. نقل از: فلسفه و ایمان مسیحى، نوشته کالین براون، ترجمه طاطهوس میکائیلیان، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، ص165. 2. تاریخ فلسفه، ویل دورانت، عباس زریاب خوئى، انتشارات انقلاب اسلامى، ص248. 3. عقل و وحى در قرون وسطى، اتین ژیلسون، شهرام پازوکى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ص1. 4. «مدارا بدون شک»، دکتر سید یحیى یثربى، کتاب نقد، شماره4، ص37 و38. 5. همان، ص35. 6. مثلا این اقوال از ترتولیانوس: «براستى آتن را با اورشلیم چه کار؟ میان آکادمیا و کلیسا چه توافق است؟» (اعمال رسولان 4:5) نقل از عقل و وحى در قرون وسطى، ص4/ و «برحذر باشید از هر کوششى براى ایجاد مسیحیتى از افکار رواقى و افلاطونى و جدلى دیگر» (ترتولیانوس، تکلیف علیه بدعتگذاران، نقل از عقل و وحى در قرون وسطى، ص4)/ و «ایمان مىآورم، چون امرى بىمعنى است» ترتولیانوس، نقل از عقل و وحى در قرون وسطى، ص20/ و «همین ترتولیان فلاسفه و اهل علم را «شیوخ کفار» لقب داد» نقل از مقاله مدارا و شک، کتاب نقد، شماره4، ص53. 7. دو بیت زیر از مثنوى معنوى شاید بهترین نمونههایى باشند که براى توضیح این وضع ضد عقلانى در تفکر اسلامى مىتوان به آنها اشاره کرد: گرنه نامعقول بودى این مزه کى بدى حاجتبه چندین معجزه هرچه معقولاست عقلش مىخورد بىبیان معجزه بىجزر و مد (1/4-2143) 8. «خدا جهال جهان را برگزید تا حکما را رسوا سازد»، نقل از مقاله «مدارا و شک»، ص44. 9. «باخبر باشید که کسى شما را به فلسفه و مکر باطل نرباید.» 10. «زیرا که چون برحسب حکمتخداوند، جهان از حکمتخود به معرفتخداوند نرسید، خداوند بدین رضا داد که به وسیله جهالت موعظه ما، مؤمنان را نجات بخشد.» 11. «حتى مشرکان نیز باید بتوانند به معرفت طبیعى وجود خداوند و به قدرت ازلى و الوهیتش دستیابند تا ایشان را عذرى نباشد.» 12. «کلمةالله نور حقیقى بود که هر انسان را که به این جهان مىآمد، منور مىگرداند. » 13. در این زمینه رجوع کنید به مقاله «نردبان آسمان»، ابوالقاسم فنایى، مندرج در شماره17-18 نشریه نقدونظر. 14. فخر رازى در تفسیر کبیر از آیات شریفه: ماضربوا لک الا جدلا (43/58) و اذا رایت الذین یخوضون فى آیاتنا فاعرض عنهم (6/68) و یا حدیث تفکروا فى الخلق ولاتفکروا فى الخالق و یا خبر مشهور علیکم بدین العجائز،چنین استفادهاى کرده است. رجوع کنید به التفسیر الکبیر 2/95-96; 2/96-97; 2/46. 15. تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، نجف دریابندرى، نشر پرواز، ص590. 16. لاهیجى، شوارق الالهام 1/12، نقل از کتاب «در قلمرو وجدان»، دکتر عبدالحسین زرینکوب، ص267. 17. در قلمرو وجدان، دکتر عبدالحسین زرینکوب، انتشارات علمى، ص305. 18. ابنالاثیر 5/191، نقل از «در قلمرو وجدان»، ص266. 19. در قلمرو وجدان، ص267 و268. 20. التفسیر الکبیر، فخر رازى، 2/46. 21. در قلمرو وجدان، ص269. 22. عقل و وحى در قرون وسطى، ص2و3. 23.همان، ص9. 24. همان، ص38. 25. تاریخ معرفتشناسى، دیوید. و. هامیلن، شاپور اعتماد، پژوهشگاه علوم انسانى و علوم فرهنگى، ص29. 26. علم و دین، ایان باربور، بهاءالدین خرمشاهى، مرکز نشر دانشگاهى، ص22. 27. تاریخ معرفتشناسى، ص26. 28. روح فلسفه در قرون وسطى، اتین ژیلسون، ع. داوودى، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، ص384. 29. رجوع کنید به راى اتین ژیلسون در کتاب روح فلسفه در قرون وسطى، ص388. 30. روح فلسفه در قرون وسطى، ص388. 31. همان، ص389. 32. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، انتشارات انقلاب اسلامى، ص22. 33. نقد تفکر فلسفى غرب، اتین ژیلسون، احمد احمدى، انتشارات حکمت، ص124. 34. 35. رساله دین شناخت، احمد نراقى، انتشارات طرح نو، ص117 و118. 36. عقل و اعتقاد دینى، مایکل پترسون و همکاران، احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، انتشارات طرح نو، ص77. 37. در زمینه «اهل ذوق» رجوع کنید به کتاب علم و دین، ص45. 38.علم و دین، ص55 و56. 39. «روشهاى رایجبراى دینشناسى یعنى شناختبعد عقیدتى دین چهار روش استدلالى، تهذیبى، نقلى و تجربى است. در شیوه استدلالى فرض بر این است که حقایق دینى به خودى خود مجهولند و نیازمند استدلال به سبک خاص ارسطویى و در قالب منطق و فلسفه ارسطویى... در روش تجربى، تاکید بر این است که مسائل الهیات باید از راه مطالعه در طبیعت و با استفاده از روش معهود در علوم تجربى حل و فصل شود»، مقاله «نردبان آسمان»، ابوالقاسم فنایى، مندرج در شماره 18-17 نشریه نقدونظر. الهیات قرون وسطى را با روش استدلالى و الهیات اهل ذوق و عصر روشنگرى را با روش تجربى مىتوان منطبق دانست. 40. فلسفه و ایمان مسیحى، ص25. 41. تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، ص631. 42. روح فلسفه در قرون وسطى، ص385. 43. وایتهد مىگوید: «نتایجبدست آمده در کتاب جمهورى، فقط بدرد بهشت مىخورد». سرگذشت اندیشهها، آلفرد نورث وایتهد، عبدالرحیم گواهى، نشر فرهنگ اسلامى، ص149. 44. در این زمینه رجوع کنید به مقاله «درباره دانستن و ندانستن» نوشته کارل پوپر، ترجمه رحمان افشارى مندرج در شماره27 نشریه کیان. 45. سرگذشت اندیشهها، ص358 و بعد. 46. رجوع کنید به تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، ص779. 47. «وقتى خدا اثبات شد، باقى کار آسان پیش مىرود... قسمت ترمیمى نظریه معرفت دکارت بسیار کمتر از قسمت تخریبى آن جالب توجه است. این قسمت همهگونه احکام مدرسى را، از قبیل اینکه معلول هرگز نمىتواند بیش از علتخود کمال داشته باشد، به کار مىبرد». تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، ص782/ برخى حتى معتقدند دکارت براى آن وجود خدا را اثبات کرد که بتواند راهى میان بر براى رهایى از شک بیابد. فى المثل «بنظر مىرسد که دکارت خدا را وسیله قرار داده است تا مطلب دیگرى را که بیشتر اهمیت دارد. محقق سازد، یعنى توان عقل انسان را، تا عقل به اتکاى امکانات خود علم کاملى در باب طبیعتبوجود آورد». دریاى ایمان، دان کیوپیت، حسن کامشاد، انتشارات طرحنو، ص69. 48. تمام دستگاه خداشناسى دکارتى، مادىگرایى بنیانى، و جعلى بودن قانون، به همراه تقلیل روابط فیزیکى در حد حرکات مرتبط با خصیصه زمانىمکانى صرف، مفهوم سادهشدهاى از طبیعت را تشکیل مىدهند که سرانجام از طریق آن گالیله و نیوتن علم جدید را در مسیر درخشان امروزى آن قرار دادند... این نظام فکرى [نظام فکرى دکارت] در خلال سیصد سال زندگى بشر را در زمینههاى افکار مانوس، تکنولوژى، رفتار اجتماعى و بالاخره جاهطلبىهایش دگرگون کرده است. سرگذشت اندیشهها، ص285، 284. 49. روح فلسفه در قرون وسطى، ص390. 50. علم و دین، ص70 و86. 51. «نردبان آسمان»، ابوالقاسم فنایى، شماره 18-17 نقدونظر، ص357، 364، 365. 52 و53. علم و دین، ص52. 54. همان، ص53. 55. همان، ص50. 56. عقل و وحى در قرون وسطى، ص60. 57. علم و دین، ص23 و24. 58. عقل و وحى در قرون وسطى، ص61. 59. همان، ص61 و62. 60. فلسفه کانت، دکتر میر عبدالحسین نقیبزاده، انتشارات آگاه، ص139. 61. روح فلسفه در قرون وسطى، ص390. 62. فلسفه کانت، دکتر میر عبدالحسین نقیبزاده، ص156. 63. همان، ص156. 64. کانت، فردریک کاپلستون، ترجمه منوچهر بزرگمهر، مرکز نشر دانشگاهى، ص45. 65. همان، ص45. 66. همان. 67. کانت، راجر اسکروتن، ترجمه على پایا، انتشارات طرحنو، ص31. 68. تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ص229. 69. رساله دین شناخت، ص118، 119، 120، 121. 70. همان. 71. عقل و اعتقاد دینى، ص86و87. 72. رساله دین شناخت، ص121. 73. کانت، کریستوفر وانت و آندرژ کلیموفسکى، ترجمه حمیدرضا اکبر، انتشارات شیرازه، ص159. 74. رساله دین شناخت، ص121 و122. 75. همان. 76. دینپژوهى (دفتر دوم)، میرچاو الیاده، بهاءالدین خرمشاهى، پژوهشگاه علوم انسان، ص281. 77. علم و دین، ص131. 78. در این زمینه «شوراى دوم واتیکان» رجوع کنید به مقاله «پاسخهاى کاتولیک به تجدد»، مندرج در شماره 17-18 نشریه نقدونظر.