اشاره
این مکتوب در پى بررسى تطبیقى الهیات عرفانى و الهیات فلسفى در فرهنگ اسلامى است. مدعاى اصلى نگارنده این است که اختلافنظر عارفان و فیلسوفان مسلمان در باب الهیات از اختلافى عمیقتر در باب تعریف و تصور خداوند سرچشمه مىگیرد. بویژه عقلانىبودن باور به وجود خداوند و نیاز یا بىنیازى ما به دلیل بر وجود او، که یکى از موضوعات محورى الهیات فلسفى و عرفانى است، مبتنى بر تعریف و تصورى است که عارفان و فیلسوفان از خداوند دارند. نیاز یا بىنیازى وجود خداوند به استدلال، اوصاف خداوند، امکان شناختخداوند و نحوه شناخت او، تشابه و تمایز او از خلق، رابطه خدا و خلق، و عقلانیتباورهاى دینى یا نسبت عقل و ایمان، از جمله مسائل و موضوعات اساسى الهیات است و چنانکه خواهیم دید حل و فصل همه این مسائل به نوعى مبتنى بر پیشفرضى است که شخص در باب تعریف خداوند دارد.
1. برهان وجودى آنسلم و برهان صدیقین به روایت مرحوم علامه طباطبایى از این قاعده مستثناست. زیرا چنانکه به زودى خواهیم دید این دو برهان در حقیقت، مبتنى بر پذیرش تعریف عرفانى خداوند به عنوان وجود مطلق لابشرط هستند. نتیجه این دو برهان اثبات خداى فلسفه نیست، بلکه تنبیه بر وجود خداى مطلق لابشرط است. 2. اسفار، ج6، ص15-14. تاکیدها از نگارنده است. 3. پیشتر، برهان وجودى و برهان صدیقین به روایت علامه طباطبایى را استثنا کردیم. این دو برهان به معناى حقیقى کلمه برهان نیستند و شان آنها تنبیه و تذکر بر وجود خداى عرفان است، نه اثبات خداى فلسفه. و چنانکه دیدیم این نکته مورد پذیرش علامه طباطبایى نیز هست.