نظریه امر الاهى

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

سیدمحمود موسوی

چکیده

فیلسوف معاصر, رابرت آدامز در این نوشتار به تفصیل نظریه امر الاهى, زمینه تاریخى, نقش آن در اخلاق و امتیازات آن در مقایسه با دیگر نظریه ها را مورد بحث قرار داده و کوشیده است با تأکید بر صفات کمالى خداوند قرائتى قابل قبول از این نظریه به دست دهد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

نظریه امر الاهى

نویسنده [English]

  • seyyed mahmood moosavi
 
(1) اگرچه نظریه امر الاهى که در نخستین مقاله در این موضوع ارایه کردم از جهات مهمى با آن چه در این جا آمده متفاوت است ولى اساساً در این نکته موافق است که مفاهیم ارزشى را مى توان پیش فرض گرفت. نظریه هاى امر الاهى از جمله (نظریه اصلاح شده امر الاهى) مجبور نیستند قائل شوند که همه مفاهیم ارزشى یا اخلاقى را باید در چارچوب امر الاهى فهم کرد (آدامز, نظریه اصلاح شده امر الاهى درباره نادرستى اخلاقى ص 109). محدود کردن قلمرو نظریه امر الاهى به الزام اخلاقى, نکته اى است که به نظر من تا اندازه اى در مقاله چندلر با نام (نظریه هاى امر الاهى و توسّل به عشق) مورد غفلت قرار گرفته و نظریه سابق من را نسبت به کارایى محدود شدن آن چارچوب ذات خدا به نقد کشیده است. چندلر (ص 231) اظهار مى دارد در نظریه امر الاهى تصدیق مى شود که حقایق اخلاقى بر حقایق مربوط به اراده و اوامر خدا مبتنى است. به نظر مى رسد که این برداشت عام از این نظریه پیش فرض استدلال هاى اوست. اما حقایق اخلاقى متضمن حقایقى درباره خوبى است که من هیچ گاه فهم آنها را در چارچوب اوامر الاهى ادعا نکرده ام.
(2) فرانسیسکو سوارز در بحث از قانون طبیعى, بر وجود یک نظریه مستقل درباره خوبى به عنوان پیش فرض نظریه امر الاهى گواهى داد و آشکارا اظهار داشت که خواست, نهى و حکم خدا دلیل کاملى براى خوبى یا بدى ناشى از پیروى یا تخطّى از قانون طبیعت نیست; بلکه بالضروره مستلزم وجود مصلحت یا مفسده اى در خود اعمال است و آنها را مشمول حکم خاصى از احکام الاهى مى گرداند (سوارز, قوانین و خداوند قانون گذار II/Vi/11) با این همه, باید اذعان کرد که سوارز در مقایسه با کامبرلند, پوفندرف و لاک از نظریه امر الاهى در تبیین ماهیت الزام کاملاً بهره نمى گیرد. در مورد این اندیشمندان بحث اشنیوند درباره رابطه نظریه هاى امر الاهى و نظریه هاى قانون طبیعى در قرن هفدهم بسیار روشنگرانه است.
(3) مک اینتایر در اثرش با نام (کدام خداوند را باید اطاعت کنیم و چرا؟) بر نقش عدالت خداوند در نظریه امر الاهى تاکید کرده است, نکته اى که در پاره اى از مقالات پیشین من در زمینه فلسفه اخلاق به اشتباه مورد غفلت واقع شده است.
(4) اصطلاح (نظریه رقیق یا کم رنگ) از کتاب نظریه عدالت جان رالز اقتباس شده است, هر چند من در این جا از کاربرد غیر رالزى آن بیشتر بهره مى گیرم.
(5) بر همین قیاس, معتقد نیستم که جدا از نهى واقعى خدا دسته اى منحصر به فرد از نواهى در کار باشد که با ذات خداى خیرخواه سازگار باشد و بر این اساس, با مجازات وضع شده براى واکنش هاى مغایر که خاص نهى اخلاقى است هم خوانى داشته باشد.
(6) مقایسه کنید با نظر اتو در مفهوم امر قدسى (P.55) بیان واضح اتو درباره احساس گناه به منزله ارزش گذارى منفى نفس روشنگرانه و مرتبط با این بحث است ولى در نظر ندارم بر همه جزئیات آن صحه گذارم.
(7) اگر خدا براى غنا بخشیدن به معناى زندگى ما از رویدادهاى تاریخى یا شعائرى استفاده مى کند. گمان مى کنم ارزش نمادین این رویدادها در این زمینه تأثیر به سزایى داشته است.
8. Murphy, Divine Command, Divine Will, and Moral Obligation, p. 20.

مورفى براى تبیین الزام به جاى اراده مقدم به قصد مقدم تمسک مى کند. تمسک به قصد بخشى از کوشش قابل توصیه اى است براى آن که کسى به صرف خواست خدا در وضع تکلیف بسنده نکند. با این همه, قصد الاهى نسبت به آنچه ما باید انجام دهیم و چه بسا از آن باز مانیم حتى اگر آن قصد (مقدم) باشد کافى نیست و به همین دلیل بیش از این بدان نمى پردازیم.
(9) مورفى مدعى است کسانى که وظیفه را بر اوامر الاهى به عنوان موضوعى مستقل از اراده خدا مبتنى مى سازند با این اشکال اساسى مواجه اند که توانایى خدا براى وضع تکلیف را وابسته به وجود شکل هایى بسیار خاص از جوامع که قراردادى اند مى دانند و در بیشتر موارد از وجود چنین جوامعى خبرى نیست (امر الاهى, اراده الاهى و الزام اخلاقى P.7) او شکلى بسیار ویژه و تخیّلى از جامعه خدامدارانه پیشنهاد مى کند که در آن فرمان خدا به آسانى قابل فهم است اما به نظر مى رسد که فهم پذیرى آن از شباهت داشتن با رویه هایى سرچشمه مى گیرد که عملاً در تمامى جوامع انسانى یافت مى شود. بنابر این, ضرورتى ندارد این پرسش را تکرار کنیم که آیا رویه انسانى صرفاً تخیّلى, مى تواند الگویى براى فهم اوامر الاهى باشد. البته, بر اساس بیان من ضرورى است نشانه هاى امر الاهى تخیلى نباشند.
(10) بحث من در این باره ملهَم از اثر والترستروف با نام کلام خدا و واکنش در برابر آن است. قول من درباره الزامات اخلاقى خدا با ملاحظات و قیود بیشترى همراه است, امّا دیدگاهى که در این جا اختیار کرده ام, شباهت زیادى با نظر والتراستورف دارد که الزامات اخلاقى خدا را بر اقتضاءات ذات الاهى استوار نموده است. در مقایسه با مقاله پیشین ام با نام (نظریه اصلاح شده امر الاهى درباره نادرستى اخلاقى P.115) مجال بیشترى براى سخن گفتن از الزامات خدا فراهم مى آورد, ولى هنوز بر نکته اصلى که در آن مقاله اظهار شد تأکید مى کنم و آن این که خدا تابع قانون اخلاقى اى است که ساخته خود او نباشد.
(11) به نظر مى رسد براون (Religio medicl p. 90) در صدد است بین انفاق فرا طبیعى و طبیعى فرق گذارد و انفاق غریزى را که در مقابل انفاق آگاهانه است کوچک شمارد. اخلاق گرایان غیر خدا باور و خدا باور ممکن است در این مسئله اخیر دچار خطا شوند.
12. Barth, Church Dogmaics, Vol. 2, Part 2, p. 560.
بارث تاکید مى کند انسان با تصمیم گیرى براى رضایت خدا قاطعانه تصمیم مى گیرد که از قدرت به عنوان قدرت, تبعیت نکند. از روى انصاف باید این را نیز یادآور شوم که کارل بارث هر دو دلیلى که من آورده ام, یعنى کفایت کامل خدا براى خوبى ها و دیگرى عینیت خدا و ذات خوبى و خوبى سرمدى, به عنوان دلیلى بر طاعت ما مردود داشته هر چند وى اینها را از صفات خدا مى داند. اشکال بارث, اگر درست فهمیده باشم, این نیست که این دو با عشق و دلدادگى انسان به خدا منافات دارد, بلکه در مقایسه با لطف خدا اولویتى به اینکار الاهى نمى دهند. روشن است که من ایراد بارث به این دو دلیل را وارد نمى دانم رابرت مریو آدامز متولد 1937 استاد دانشگاه میشگان بین سال هاى 1968 تا 1977م. بود. وى سپس به دانشگاه کالیفرنیا در بارکلى رفت و قبل از احراز پست در دانشگاه ییل در 1993 استاد فلسفه در سال 2003 میلادى بازنشست شد. در حال حاضر ایشان عضو آکادمى بریتانیا است.
پى نوشت هاى مترجم
* این نوشتار ترجمه اى است از فصل یازدهم (ص 249 ـ 276) کتابى با این مشخصات:
Finite and Infinte Goods; A Framework For Ethics, by Robert Merrihew Adams, 2002;
لازم به ذکر است که از ترجمه پاره اى از پى نوشت هاى مؤلف که صرفاً جنبه اجتماعى داشته اند صرف نظر شده است.
1. interpersonal
2. autonomy
3. moral rectitude
4. Richard Cumberland
5. Samuel Pufendorf
6. reason-giving force
7. gratitude
8 Schneewind
9 . مک اینتایر در اثرش کدام خداوند را باید اطاعت کنیم و چرا بر نقش عدالت خداوند در نظریه امر الاهى تأکید نهاده است, نکته اى که در پاره اى از مقالات سابق من در زمینه فلسفه اخلاق مغفول مانده است.
10. voluntarists
11. goodness of command
12.corruption
13. defilement
14. justification
15. moral worthiness
16. mark c. murphy
17. antecedent will
18. consequent will
19. permissive will
20. revealed will
21. abstraction
22. superogarory
23. Francisco Suarez
24. valicrating condition
25. Gods Speaking
26. Nicholas Wolterstorff
27. Divine Discourse
28. Richard Mouw
29. Sola Scriptura
30. dictates of conscience
31. Vehiches of divine revelation
32. divine command
33. imposed by God
34. God's authority
35. imperfect expressions
63. این بحث نظیر بحث بعضى از فقهاست که در معاملات شارع کمتر حکم تأسیسى دارد بلکه بیشتر امضایى است, عین همین حرف را آدامز در مورد نظام هاى اخلاقى مى گوید.
37. God's behalf
38. deputized
39. divine discourse
40. premoral obligarion
41. Paul Grice
42 Timeless Truths
43. autonomy (autos=self, nomos=low(خود مختارى, استقلال رأى
44. Total inner-directedness
45. independent-mindedness
46. Graeme de Graaff
47. moral competence
48. Self - critical stance
49. P. H. Nowell-Smith
50. Theonomy
51. highest allegiance