انسان خدا را بهعنوان حافظ و بهعنوان محدودکنندۀ او تجربه میکند. تجربۀ دینی، فارغ از اینکه ماهیت آن چیست، یکی از این دو نوع است؛ در نوع اول، تجربۀ دینی اطمینان درونزاد انسان را تقویت کرده و معنای زندگیاش را روشن میسازد و به او شجاعت، صفا و آرامش میبخشد. در نوع دوّم، تجربۀ دینی بهعنوان آگاهی از چیزی که فراتر از دسترس اوست، دردناکانه از خطاها، شکستها و نومیدیهای او سر برمیآورد. دستکم این نظری است که محور این تحقیق را تشکیل میدهد.