واژه وحى در دو معناى اصلى بهکار مىرود: الف) وحى گزارهاى، بدین معنا که خداوند مجموعة اطلاعاتى را از راههاى غیرعادى در اختیار آدمیان مىگذارد. ب) وحى غیرگزارهاى، به این معنا که خداوند خود به قلمرو تاریخ بشر وارد مىشود و براى مثال، در قالب حضرت مسیح(ع) مجسّم مىشود. محور اصلى این نوشتار وحى گزارهاى است و پس از اشاره به معناى لغوى و اصطلاحى واژه وحى و برابر نهاد انگلیسى آن (revelation) به سه دیدگاه اصلى دربارة چیستى وحى پرداخته خواهد شد: 1. رابطه انسانوار فرشته با آدمى 2. کمال قوّه عاقله و متخیّله 3. تجربة دینى پیامبر. الاهىدانان براى اثبات نیازمندى به وحى به قاعدة لطف تمسک مىجویند و فیلسوفان آنرا براى ساماندهى به زندگى دنیوى ضرورى مىشمارند. با این حال، در روایات اسلامى و سخنان برخى از اندیشمندان مسلمان و مسیحى مىتوان استدلالى را یافت که براى اثبات نیازمندى به وحى بر تأمین سعادت اُخروى تکیه مىکند. براى شناخت و شناسایى پیامبران واقعى و تمیز و تفکیک آنها از مدعیان دروغین پیامبرى نیز مىتوان از امورى چون معجزه و بشارت پیامبران پیشین، بهره برد.
عنوان مقاله [English]
وحى و انکشاف الاهی
نویسندگان [English]
hassan yusefian
مراجع
1. اقبال لاهورى، محمد، احیاى فکر دینى در اسلام، ترجمة احمد آرام، تهران، رسالت قلم، بىتا.