عقلگرایی و ایمان دینی

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

نویسنده با طرح این مساله که اصل وجود ارتباط عقل و وحی محل تردید و شبهه نیست، به بحث در میزان دخالت عقل و قلمرو و کیفیت آن پرداخته است. در این مقاله سه دیدگاه مهم درباره عقل و دین ارزیابی می‏شود: دیدگاه عقلگرایی افراطی، دیدگاه ایمانگرایی، دیدگاه عقلگرایی انتقادی. براساس دیدگاه عقلگرایی افراطی «برای اینکه یک مجموعه باور دینی به طور عقلانی و درستی پذیرفته شود، باید اثبات صدق آن سیستم باور ممکن باشد.» دیدگاه ایمانگرایی معتقد است که سیستمهای باور دینی در معرض ارزیابیها و نقد و بررسیهای عقلانی قرار ندارند و نباید هم آنها را در معرض چنین نقادیهایی قرار داد. دیدگاه عقلگرایی انتقادی معتقد است که ارزیابی و بررسی سیستمهای باوردینی امری است ممکن و شدنی، بلکه هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد.
اولین نکته‏ای که در این بحث‏باید بدرستی روشن شود، این است که سؤال اصلی و محوری این بحث چیست؟ آیا بحث‏بر سر «اصل دخالت عقل‏» در فهم، اثبات یا انکار و تفسیر مدعیات دینی است؟ یا اینکه آنچه محل تردید و سؤال می‏باشد، کیفیت و میزان این دخالت است (روش دخالت و حوزه و قلمرو آن)؟ به عبارت دیگر، آیا محل نزاع اصلی در بحث عقل و ایمان، اصل وجود ارتباط بین این دو می‏باشد و یا اینکه «اصل وجود ارتباط‏» محل شبهه و تردید نیست و همه بحث در «میزان دخالت عقل و قلمرو و کیفیت آن‏» است؟ یا اینکه هر دو امر، هم اصل دخالت عقل و هم چگونگی دخالت و قلمرو آن، محل شک و تردید است؟
به نظر می‏رسد که با اندک مطالعه‏ای در نظریات علمی متفکران متدین و سیره عملی جوامع دینی روشن گردد که:
اولا در همه جوامع دینی، متدیننان به نحوی از انحا عقل را در جریان تفهیم و تفهم باورهای دینی به کار برده و از ثمره این شجره طیبه استفاده می‏کنند و در سایه آن آرامش می‏یابند. به عنوان مثال همه جوامع دینی در مقام آموزش «سیستم‏» باورهای دینی‏» (1) به فرزندان خود و یا در مقام دعوت ابتدایی دیگران به دین (در رابطه با نومتدیننان) از عقل و آموزشهای عقلانی در اثبات یا تفسیر باورهای دینی استفاده می‏کنند.

عنوان مقاله [English]

عقلگرایی و ایمان دینی

نویسنده [English]

  • Michael Peterson
چکیده [English]

نویسنده با طرح این مساله که اصل وجود ارتباط عقل و وحی محل تردید و شبهه نیست، به بحث در میزان دخالت عقل و قلمرو و کیفیت آن پرداخته است. در این مقاله سه دیدگاه مهم درباره عقل و دین ارزیابی می‏شود: دیدگاه عقلگرایی افراطی، دیدگاه ایمانگرایی، دیدگاه عقلگرایی انتقادی. براساس دیدگاه عقلگرایی افراطی «برای اینکه یک مجموعه باور دینی به طور عقلانی و درستی پذیرفته شود، باید اثبات صدق آن سیستم باور ممکن باشد.» دیدگاه ایمانگرایی معتقد است که سیستمهای باور دینی در معرض ارزیابیها و نقد و بررسیهای عقلانی قرار ندارند و نباید هم آنها را در معرض چنین نقادیهایی قرار داد. دیدگاه عقلگرایی انتقادی معتقد است که ارزیابی و بررسی سیستمهای باوردینی امری است ممکن و شدنی، بلکه هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد.
اولین نکته‏ای که در این بحث‏باید بدرستی روشن شود، این است که سؤال اصلی و محوری این بحث چیست؟ آیا بحث‏بر سر «اصل دخالت عقل‏» در فهم، اثبات یا انکار و تفسیر مدعیات دینی است؟ یا اینکه آنچه محل تردید و سؤال می‏باشد، کیفیت و میزان این دخالت است (روش دخالت و حوزه و قلمرو آن)؟ به عبارت دیگر، آیا محل نزاع اصلی در بحث عقل و ایمان، اصل وجود ارتباط بین این دو می‏باشد و یا اینکه «اصل وجود ارتباط‏» محل شبهه و تردید نیست و همه بحث در «میزان دخالت عقل و قلمرو و کیفیت آن‏» است؟ یا اینکه هر دو امر، هم اصل دخالت عقل و هم چگونگی دخالت و قلمرو آن، محل شک و تردید است؟
به نظر می‏رسد که با اندک مطالعه‏ای در نظریات علمی متفکران متدین و سیره عملی جوامع دینی روشن گردد که:
اولا در همه جوامع دینی، متدیننان به نحوی از انحا عقل را در جریان تفهیم و تفهم باورهای دینی به کار برده و از ثمره این شجره طیبه استفاده می‏کنند و در سایه آن آرامش می‏یابند. به عنوان مثال همه جوامع دینی در مقام آموزش «سیستم‏» باورهای دینی‏» (1) به فرزندان خود و یا در مقام دعوت ابتدایی دیگران به دین (در رابطه با نومتدیننان) از عقل و آموزشهای عقلانی در اثبات یا تفسیر باورهای دینی استفاده می‏کنند.

پی‏نوشت‏ها:
1. Religious Belif - System این تعبیر در طی مقاله چندین بار تکرار شده است و مقصود از آن باورهای دینی‏ای هستند که شکل سیستماتیک به خود گرفته و در قالب مفاهیم و سیستم خاصی عرضه می‏شوند. بنابراین سیستم باور دینی از یکسو دربردارنده پاره‏ای از تجارب و باورهای خاص دینی است و از سوی دیگر مشتمل بر مفاهیم و سیستم عقلانی خاصی نیز می‏باشد.
2. Worldly wisdom ، خرد دنیائی یا به تعبیری عقل جزوی و این دنیایی.
3. آتن سمبل فلسفه یونان (فلسفه ارسطویی) و اورشلیم سمبل آیین مسیحیت است.
4. Strong Rationalism عقلگرایی شدید، قوی و افراطی که در برابر عقلگرایی انتقادی به کار می‏رود.
5. مقصود از Rationalism در این مقاله، آن چیزی است که در نقطه مقابل Irrationalism یا fideism به کار می‏رود که بدین معنا عقلگرایی مستلزم نوعی اعتماد و اتکا بر عقل و استدلالهای عقلانی در مقام تعیین باورها و اعمال و... می‏باشد.
باید توجه داشت که این معنا از عقلگرایی با آنچه از همین واژه در معرفت‏شناسی فهمیده می‏شود، تفاوت دارد. در معرفت‏شناسی عقلگرایی در برابر تجربه‏گرایی به کار می‏رود و مقصود از آن این است که حقایق اساسی و مهم و بنیادین در معرفت‏بشری به وسیله عقل محض (بدون تکیه بر تجربه حسی) قابل ادراک و اثبات است.
6. ویلیام کینگدون کلیفورد، استاد ریاضیات در یونیورسیتی کالج لندن بود که به مباحث فلسفی نیز علاقه فوق‏العاده‏ای داشت. او مبلغ پرشور «دین انسانیت‏» و در این زمینه تندرو و متعصب بود و نه فقط روحانیان مسیحی را دشمن بشریت و مسیحیت را آفت می‏شمرد، بلکه به هر گونه اعتقادی نسبت‏به وجود خدا حمله می‏کرد و آن را مخالف پیشرفت انسان و اخلاق می‏شمرد. ر.ک: کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ج‏8، ص‏132 و133.
7. جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، ص‏156. این حکم مطلق و عام کلیفورد را نادرست دانسته و چند مورد نقض را برای آن برمی‏شمارد که عبارتند از: باورهای ادراکی، باور به گزاره‏های بدیهی (جهان وجود دارد)، حقایق تحلیلی، گزارشهای قابل قبول حافظه خود ما (من امروز صبحانه خوردم)، باورهایی که به هنگام اعتقاد به آنها، در وجود آنها نمی‏توان شک کرد (دندانم درد می‏کند). این باورها مستقیما از احوال ما ناشی می‏گردند و نه در نتیجه اغلب به عنوان باورهای پایه یا بنیادین توصیف می‏شوند.
8.
9. همان، ص‏160.
10. لاک در امکان وحی و الهام الهی تردیدی روا نمی‏داشت. او در واقع به عقایدی چون جاودانگی نفس و رستاخیر تن باور داشت و اصرار می‏ورزید که امکان ندارد گزاره‏هایی که مغایر عقل هستند، مکشوف و ملهم از سوی خدا باشند. او می‏گفت: «هنگامی که خدا پیامبر را ایجاد می‏کند، بشر را اعدام نمی‏کند; او همه قوای بشر را در وضع طبیعی باز می‏نهد تا یاریش دهد درباره الهامات خود ارزیابی کند که آیا منشا الهی دارند یا نه؟» (جستار4، 19، 14;2، ص‏438، به نقل از تاریخ فلسفه کاپلستون ترجمه جلال‏الدین اعلم، ج‏5، ص‏138).
11. البته آکویناس دو گروه از حقایق وحیانی را از هم تفکیک می‏نمود: دسته اول حقایق منزلی است که با اینکه وحی شده‏اند، ادراک آنها از طریق عقل و برهان هم ممکن است. از آن جمله است: وجود خداوند و صفات ذاتی وی یا وجود روح انسانی و فناناپذیری آن. علت اینکه چرا خداوند حقایقی را به انسان وحی کرد که حتی عقل طبیعی هم قدرت درک آن را دارد، این است که فقط معدودی از انسانها فیلسوف مابعدالطبیعه‏اند و حال آنکه همه انسانها باید رستگار شوند.
دسته دوم: حقایق وحی شده که عبارت است از اموری ایمانی که بدرستی بیان شده و مافوق تمامی مراتب عقل انسانی قرار دارند; مثل تثلیث، تجسد و استخلاص. هیچ نوع تفکر فلسفی وجود ندارد که بتواند دلیلی ضروری به نفع حقیقتی از این نوع اقامه کند. هرچند که عقل قادر به اثبات کذب این امور نیز نمی‏باشد. به نقل از (اتین ژیلسون، عقل و وحی در قرون وسطی، شهرام پازوکی، ص‏60).
12.
13. از فیلسوفان متاخرتری که سعی در پیمودن چنین طریقی نموده‏اند، می‏توان از ادموند هوسرل و برتراندراسل نام برد.
14. از فیلسوفانی که علیه دیدگاه «عقل محض خالی از هرگونه پیشفرضی‏» استدلال نموده اند، می‏توان از لودیگ ویتگنشتاین و هانس گئورگ گادامر نام برد.
15. Fideism که در اصل ism - Faith بوده است، ریشه لاتینی دارد و از FEE-day - ism گرفته شده است که واژه لاتینی Fides به معنای ایمان (Faith) می‏باشد.
16. به نقل از فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه داریوش آشوری (شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1397، ج‏7، ص‏336.
17. به نقل از روژه و رنو و ژان وال، نگاهی به پدیدارشناسی، ترجمه یحیی مهدوی (انتشارات خوارزمی، 1372)، ص‏128و129.
18. همان، ص‏115 و116.
مقاله حاضر تحریری است آزاد و همراه با دخل و تصرف، از فصل سوم کتاب Reason and Religious Belief ، تالیف میکائیل پیترسون، ویلیام هاسکر و دیگران (انتشارات دانشگاه آکسفورد، 1991).