1. دغدغه جامعهاى که قومشناسان را پدید آورد این بود که اثبات کند این نوع (فرهنگى) به غیریتى برمىگردد که نخست انسان «متوحش» یا «بدوى» را از انسان «متمدن» یا «امروزى» جدا مىکند. برترین قومشناسان که اندکى ناخرسند از نقش واگذار شده به خود بودند و این نقش آنها را وامىداشت تا باور یابند دو نوع از انسانیت نمىتواند وجود داشته باشد در برابر امکان گزینش میان باور به وجود بیش از دو نوع انسانیت و باور به وجود نوع واحد، ایستاده بودند.
.232.p .1968 .Paris "?structuralism lle que ce-est Qu anthropologie en lisme structura he .Sperber Dan
2. در کشورهاى جهان سوم، سیاستهاى دلبخواهى و مستبدانه در گستره اقتصادى و در گستره دولت هرچه بیشتر و بیشتر به نام هویت توجیه و صورتبندى مىشود. آزادىاى که چونان ارزشى غربى به چشم مىآید در این کشورها کنار نهاده مىشود و عوامل فقرى که ملتها بدان گرفتارند نادیده گرفته مىشوند.
3. عبدالله عروى باور دارد همه گرایشهاى اندیشه عربى معاصر از سرچشمههاى غربى وام و الهام مىگیرند. بىآنکه بخواهیم این امر را ژرفکاوى کنیم مىتوان گفت امروزه ترجمه کتابهاى غربى و اقتباس از آنها در سطح ادبى و علمى، منبع اساسى آفرینش در کشورهاى وابسته و پیرو [کشورهاى غیر غربى] است.
نگا. L ص .1976 .Paris .contemporarine arabe ideologie
4. این چنین است که در بیشتر کشورهاى عربى دیگر عیدهاى عمومى دینى یا محلى و رقصهاى روستایى وجود ندارد و دیگر حکایتهایى مانند حکایات هزار و یک شب که نیاکان براى کودکان روایت مىکردهاند به گوش نمىخورد. ترانههایى که رادیو پخش مىکند بر ترانههاى عامیانه مانند «الموال و العتابا» در مشرق [الموال گونهاى شعر است که به آواز خوانده مىشود و در آخر هر نوایى از آن «یا موالیا» گفته مىشود. العتابا نیز به گونهاى شعر عامیانه گفته مىشود] و ترانههاى «مردمى» در مغرب غلبه یافتهاند. همچنین گردهمآیىهاى عمومى که همواره با تظاهرهاى فرهنگى سازگار بود از میان رفتهاند و رسانههاى گروهى مدرن هرچه بیشتر بسنده کردن به زندگى درونى در خانه را مجال مىدهند و ترغیب مىکنند. «نقالان» نیز که مىدانستند شنوندگان خود را چگونه بخندانند یا بگریانند و قصههاى عامیانه مانند «عنتر» یا «بنى هلال» را براى آنها روایت مىکردند به همین سرنوشت دچار آمدهاند. نماش هجایى و کمدى عامیانه «کاراکوز» نیز همین حال و روز را دارد. به جاى این اشکال فرهنگى، فضاى تنش و ناآرامى که ویژه کلان شهرهاى بىاصالت و بىسرنوشت است جایگزین شده است. رسانههاى تبلیغاتى وابسته به دولت هستند که این جایگزینى را صورت دادهاند.
5. مطبوعات محلى و جهانى پس از رویدادهاى اخیر ایران [پیدایش انقلاب اسلامى] کوشش بسیارى به کار مىگیرند تا آنچه رشد و گسترش اسلام توانمند در نگهدارى تکامل جامعه نامیده مىشود را تفسیر کنند.
حتى میشل فوکو از انقلاب روحانى که الگوهاى غربى را نفى مىکند سخن گفته است. اکنون مساله به نفى حقیقى گونه خاصى از مدرنگرى اجتماعى و فرهنگى تعلق دارد که مردم را از تاریخ و محیط خود بیگانه مىسازد، بىآنکه آنها را مجال دهد تا در تاریخ نوى جاى گیرند و انسانیتخود را تحقق بخشند.
6. هنگامى که هویت فرهنگى بیشتر مردم نابود و ویران شد، با خود بیگانگى مانع ناکامکنندهاى در برابر نخبگان کشورهاى وابسته ایجاد مىکند. ادریس شرایبى نوشته است: «انگار کن زنگىاى هموار سفید باشد ولى به خاطر فروگذارى یا بدسرشتى سرنوشتبینىاش سیاه مانده باشد. من کت و شلوار مىپوشیدم و جفتى جوراب به پا مىکردم با پیراهنى و کمربندى بر میان و دستمالى در جیب. فخرفروش بودم. مانند اروپایى کوچولویى بودم ولى هنگامى که در میان دوستان مىنشستم احساس مضحک بودن مىکردم و حالا هم مضحک هستم».
pass Le ب .1954 Paris .simple
7. براى نمونه نگا. .1968 Paris dimensionel-uni homme Le