مدرن‌گرى فرهنگى و بحران هویت

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

1. مشکل هویت
گفتمان هویت فرهنگى در جهان سوم، آرام‏آرام به جاى گفتمان آزادى ملى که در آغاز روزگار پیدایش استعمار رواج یافته بود مى‏نشیند. این گفتمان گونه نوى از ملى‏گرائى است که بیش از آنکه خود را با تناقض سیاسى آشکار کند با تناقض ایدئولوژیک نشان مى‏دهد. عصرى شدن ملت‏هایى که در گذشته مستعمره بودند، پى‏آیندهایى داشت که تهدیدکننده ارزشهاى ویژه‏اى است که پیش از این مایه همرایى آنان در برابر اشغال‏گر بود. ما در دوران پیش، از حق تعیین سرنوشت و برپایى دولت مستقل و مقتدر ملى سخن مى‏گفتیم، ولى امروز از چالش ها و مکالمه‏ها و حقوق وابسته به هویت فرهنگى سخن مى‏گوییم.
گفتمان هویت، مانند هر ایدئولوژى، وجود حقیقتى ملموس (فرهنگ ویژه هر قوم و ملت) را فرض مى‏گیرد حقیقتى که مى‏کوشد درونمایه آن را روشن کند و گسترش دهد. گذر از انگاره فرهنگ به انگاره هویت، عناصر نوینى را پیش مى‏کشد که در سطح تعریف فرهنگ و نیز پیوند میان فرهنگ و قدرت و سیاست و اقتصاد دست مى‏برد

عنوان مقاله [English]

مدرن‌گرى فرهنگى و بحران هویت

نویسنده [English]

  • Burhan Ghalioun
چکیده [English]

1. مشکل هویت
گفتمان هویت فرهنگى در جهان سوم، آرام‏آرام به جاى گفتمان آزادى ملى که در آغاز روزگار پیدایش استعمار رواج یافته بود مى‏نشیند. این گفتمان گونه نوى از ملى‏گرائى است که بیش از آنکه خود را با تناقض سیاسى آشکار کند با تناقض ایدئولوژیک نشان مى‏دهد. عصرى شدن ملت‏هایى که در گذشته مستعمره بودند، پى‏آیندهایى داشت که تهدیدکننده ارزشهاى ویژه‏اى است که پیش از این مایه همرایى آنان در برابر اشغال‏گر بود. ما در دوران پیش، از حق تعیین سرنوشت و برپایى دولت مستقل و مقتدر ملى سخن مى‏گفتیم، ولى امروز از چالش ها و مکالمه‏ها و حقوق وابسته به هویت فرهنگى سخن مى‏گوییم.
گفتمان هویت، مانند هر ایدئولوژى، وجود حقیقتى ملموس (فرهنگ ویژه هر قوم و ملت) را فرض مى‏گیرد حقیقتى که مى‏کوشد درونمایه آن را روشن کند و گسترش دهد. گذر از انگاره فرهنگ به انگاره هویت، عناصر نوینى را پیش مى‏کشد که در سطح تعریف فرهنگ و نیز پیوند میان فرهنگ و قدرت و سیاست و اقتصاد دست مى‏برد

1. دغدغه جامعه‏اى که قوم‏شناسان را پدید آورد این بود که اثبات کند این نوع (فرهنگى) به غیریتى برمى‏گردد که نخست انسان «متوحش‏» یا «بدوى‏» را از انسان «متمدن‏» یا «امروزى‏» جدا مى‏کند. برترین قوم‏شناسان که اندکى ناخرسند از نقش واگذار شده به خود بودند و این نقش آنها را وامى‏داشت تا باور یابند دو نوع از انسانیت نمى‏تواند وجود داشته باشد در برابر امکان گزینش میان باور به وجود بیش از دو نوع انسانیت و باور به وجود نوع واحد، ایستاده بودند.
.232.p .1968 .Paris "?structuralism lle que ce-est Qu anthropologie en lisme structura he .Sperber Dan
2. در کشورهاى جهان سوم، سیاست‏هاى دلبخواهى و مستبدانه در گستره اقتصادى و در گستره دولت هرچه بیشتر و بیشتر به نام هویت توجیه و صورت‏بندى مى‏شود. آزادى‏اى که چونان ارزشى غربى به چشم مى‏آید در این کشورها کنار نهاده مى‏شود و عوامل فقرى که ملت‏ها بدان گرفتارند نادیده گرفته مى‏شوند.
3. عبدالله عروى باور دارد همه گرایش‏هاى اندیشه عربى معاصر از سرچشمه‏هاى غربى وام و الهام مى‏گیرند. بى‏آنکه بخواهیم این امر را ژرفکاوى کنیم مى‏توان گفت امروزه ترجمه کتاب‏هاى غربى و اقتباس از آنها در سطح ادبى و علمى، منبع اساسى آفرینش در کشورهاى وابسته و پیرو [کشورهاى غیر غربى] است.
نگا. L ص .1976 .Paris .contemporarine arabe ideologie
4. این چنین است که در بیشتر کشورهاى عربى دیگر عیدهاى عمومى دینى یا محلى و رقص‏هاى روستایى وجود ندارد و دیگر حکایت‏هایى مانند حکایات هزار و یک شب که نیاکان براى کودکان روایت مى‏کرده‏اند به گوش نمى‏خورد. ترانه‏هایى که رادیو پخش مى‏کند بر ترانه‏هاى عامیانه مانند «الموال و العتابا» در مشرق [الموال گونه‏اى شعر است که به آواز خوانده مى‏شود و در آخر هر نوایى از آن «یا موالیا» گفته مى‏شود. العتابا نیز به گونه‏اى شعر عامیانه گفته مى‏شود] و ترانه‏هاى «مردمى‏» در مغرب غلبه یافته‏اند. همچنین گردهم‏آیى‏هاى عمومى که همواره با تظاهرهاى فرهنگى سازگار بود از میان رفته‏اند و رسانه‏هاى گروهى مدرن هرچه بیشتر بسنده کردن به زندگى درونى در خانه را مجال مى‏دهند و ترغیب مى‏کنند. «نقالان‏» نیز که مى‏دانستند شنوندگان خود را چگونه بخندانند یا بگریانند و قصه‏هاى عامیانه مانند «عنتر» یا «بنى هلال‏» را براى آنها روایت مى‏کردند به همین سرنوشت دچار آمده‏اند. نماش هجایى و کمدى عامیانه «کاراکوز» نیز همین حال و روز را دارد. به جاى این اشکال فرهنگى، فضاى تنش و ناآرامى که ویژه کلان شهرهاى بى‏اصالت و بى‏سرنوشت است جایگزین شده است. رسانه‏هاى تبلیغاتى وابسته به دولت هستند که این جایگزینى را صورت داده‏اند.
5. مطبوعات محلى و جهانى پس از رویدادهاى اخیر ایران [پیدایش انقلاب اسلامى] کوشش بسیارى به کار مى‏گیرند تا آنچه رشد و گسترش اسلام توان‏مند در نگهدارى تکامل جامعه نامیده مى‏شود را تفسیر کنند.
حتى میشل فوکو از انقلاب روحانى که الگوهاى غربى را نفى مى‏کند سخن گفته است. اکنون مساله به نفى حقیقى گونه خاصى از مدرن‏گرى اجتماعى و فرهنگى تعلق دارد که مردم را از تاریخ و محیط خود بیگانه مى‏سازد، بى‏آنکه آن‏ها را مجال دهد تا در تاریخ نوى جاى گیرند و انسانیت‏خود را تحقق بخشند.
6. هنگامى که هویت فرهنگى بیشتر مردم نابود و ویران شد، با خود بیگانگى مانع ناکام‏کننده‏اى در برابر نخبگان کشورهاى وابسته ایجاد مى‏کند. ادریس شرایبى نوشته است: «انگار کن زنگى‏اى هموار سفید باشد ولى به خاطر فروگذارى یا بدسرشتى سرنوشت‏بینى‏اش سیاه مانده باشد. من کت و شلوار مى‏پوشیدم و جفتى جوراب به پا مى‏کردم با پیراهنى و کمربندى بر میان و دستمالى در جیب. فخرفروش بودم. مانند اروپایى کوچولویى بودم ولى هنگامى که در میان دوستان مى‏نشستم احساس مضحک بودن مى‏کردم و حالا هم مضحک هستم‏».
pass Le ب .1954 Paris .simple
7. براى نمونه نگا. .1968 Paris dimensionel-uni homme Le