چارچوب نظرى جامعه‏شناسى سیاسى

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

«انسان اول وجود دارد و در صحنه ظاهر مى‏شود و تنها پس از آن خود را تعریف مى‏کند. اگر آدمى بنا به تصور اصالت وجودیان غیر قابل تعریف است‏به این دلیل است که خود در آغاز هیچ نیست. تنها پس از آن چیزى خواهد بود و خودش آنچه را که خواهد بود خواهد ساخت. پس چیزى به نام طبع بشر در کار نیست.»
ژان پل سارتر، اگزیستانسیالیسم
به طور بسیار کلى، دیدگاه ما در این کتاب این است که جهان اجتماع و انسان، جهانى ذاتا بى‏شکل و بى‏معنى است و به وسیله گفتمانهاى مسلط در هر عصرى معنا و شکلى خاص مى‏گیرد و محدود و محصور مى‏شود. به سخن دیگر، اجتماع و انسان به طور بالقوه قابل ظهور در اشکال گوناگونى است و گفتمان مسلط در هر دوره، به تحقق و ظهور متعین یکى از آن اشکال مى‏انجامد. این دیدگاه در مقابل همه دیدگاههایى قرار دارد که براى جهان اجتماع و انسان خصلتى تغییرناپذیر، از پیش شکل گرفته و تحقق یافته و عینى تصور مى‏کنند و تحولات در آن را محصول کنشها و واکنشهاى عینى در همان حوزه مى‏دانند. تقابل میان این دو دیدگاه کلى در مقایسه میان دیدگاههاى اثبات‏گراى رایج در علوم اجتماعى مدرن و دیدگاههاى تاویلى، به شکلى خاص آشکار مى‏شود. در این مقدمه مواضع کلى هر یک از این دو دیدگاه و سپس تنوعات درونى دیدگاه تاویلى را بررسى مى‏کنیم.
دیدگاه اصالت اثبات به طور کلى، و علم سیاست اثبات‏گرا به طور خاص، با پذیرش اصول وحدت در روش و وحدت در موضوع میان همه علوم، به طور کلى میان روش مطالعه در علوم اجتماعى و علوم طبیعى تمایز چندانى قائل نیست. روش اثباتى در پى توضیح عینى حیات اجتماعى و انسانى از طریق گردآورى داده‏هاى عینى برمى‏آید و میان پدیده‏هاى عینى، روابطى على جستجو مى‏کند. مساله اساسى در اینجا عینى بودن و خارجى بودن حقایق و داده‏ها و استقلال آنها از روش مطالعه و ناظر بیرونى است. جهان بیرونى، جهان کم و بیش متصلب و شکل‏یافته‏اى است که خود را بر آگاهى و اندیشه انسان تحمیل مى‏کند و در نتیجه، معرفت ما محصول بازتابهاى بیرونى است. در این دیدگاه، تاکید مى‏شود که واقعیات عینى و بیرونى به طور مستقل و بدون نیاز به رجوع به خودفهمى‏هاى انسانها قابل مطالعه هستند. به علاوه، خودفهمى‏ها، زبان روزمره و آگاهیهاى بلاواسطه انسانها مبهم و ارزش‏گذارانه‏اند و نمى‏توان واقعیات عینى را در آنها باز دید. پس باید به جاى زبان و خودفهمى‏ها، زبانى علمى، دقیق و شفاف به کار برد که مفاهیم عام و مشترک میان علما را دربر داشته باشد و واقعیت عینى را به‏روشنى منعکس سازد. بنابراین، فرض مهم و اساسى عینى‏گرایى و اثبات‏گرایى، جدایى میان زندگى اجتماعى و سیاسى و زبان آن زندگى است. زبان صرفا وسیله بازتاب واقعیات عینى به‏شمار مى‏رود و از خود قدرتى ندارد.


عنوان مقاله [English]

چارچوب نظرى جامعه‏شناسى سیاسى

نویسنده [English]

  • Hossein Bashiriyeh
پى‏نوشتها:
1. Cf. M. Gibbons (ed.) Interpreting Politics. (Basil Blackwell, 1987) pp.1-32.
2. Cf. Richard Kearney, Modern Movements in European Philosophy.(Manchester University Press, 1986) pp.12-28.)
3. Ibid . pp.28-51.
4. H. Dreyfus andP. Rabinow, Mishel Foucault: Beyond Structuralism and Hermeneutics. (Harvester Prees, 1982) Part I.
5. W. Kaufmann, Nietzsche: Philosopher, Psychologist, Anarchist. (Vintage, 1968).
6. See N. Mc Innes, The Western Marxists. (Library Press, New York, 1972).
7. M. Moriarty, Roland Barthes. (Cambridge, Polity Press, 1991).
8 .ر.ک: حسین بشیریه، جامعه‏شناسى سیاسى: نقش نیروهاى اجتماعى در زندگى سیاسى، تهران، نشر نى، 1374.