پىنوشتها:
1.
2.
3.
4. کسانى سرتاسر اصول فقه را از علوم اسلامى به حساب آوردهاند. کسانى نیز قرائت قرآن، حفظ قرآن، سیره اصحاب و تابعان (که تاریخ صدر اسلام را در بر مىگیرد)، و زبان عربى (لااقل تا آنجا که به قرآن مربوط مىشود) را در زمره علوم اسلامى جاى دادهاند. هیچیک از این اقوال از دقت و صحتبرخوردار نیست.
5. نگارنده، در این موضع،دانسته و خواسته، نفیا و اثباتا سخنى از فلسفه (یا حکمت) اسلامى و عرفان اسلامى به میان نمىآورد و کلام در باب این دو علم را به موضعى دیگر موکول مىکند.
6. مسلمین، از زمان ابنخلدون به بعد و به تبع وى، علومى را که، در این گفتار، علوم اسلامى خوانده شدند علوم نقلى (العلوم النقلى) و علومى را که علوم غیراسلامى خوانده شدند علوم عقلى (العلوم العقلى) نامیدهاند. پیداست که علوم عقلى، به این معنا، بعضى داراى روش عقلىاند (مانند ریاضیات، منطق، و فلسفه)، پارهاى داراى روش تجربى، و برخى داراى روش تاریخى. بدین قرار، روش عقلى دو معنا دارد: یکى معناى اعم که مورد نظر ابن خلدون است، و دیگرى معناى اخص که امروزه متداولتر است. نگارنده، براى اینکه نشان دهد که مرادش همین معناى دوم است، در متن گفتار و در بینالهلالین، تعبیر بالمعنى الاخص را افزوده است.
7. براى نمونه، رجوع کنید به: Nature, CLXXIII, 4397 (Fed. 6, 1954), 227 که در آن، نویسنده مقاله، سر جیمز گرى، (Sir James Gray) ،استاد دانشگاه کیمبریج، باقى ماندن نظریه تکامل داروینى را در عرصه زیستشناسى، علىرغم بعضى از نقائص آشکار آن، چنین توجیه مىکند کهبیشتر زیستشناسان گمانشان بر این است که تفکر براساس رویدادهاى نامحتمل بهتر از آن است که اصلا تفکر نکنیم...
8. نگارنده پارهاى از مشکلاتى را که بر سر راه متدولوژى فقه سنتى ما قرار دارند در جاى دیگرى آورده است. رجوع کنید به: مجله نقدونظر، سال سوم، شماره چهارم، پاییز 1376 (شماره مسلسل:12)، ویژهنامه فلسفه فقه، بخش «اقتراح درباره فلسفه فقه».
9. براى اطلاع از وجوه مشابهت و اختلاف این سه روایت عمده از اسلام، بنگرید به مقاله نگارنده، تحت عنوان سخنى در چند و چون ارتباط اسلام و لیبرالیسم در کیان، سال نهم، مرداد و شهریور 1378 (شماره مسلسل48)، صص1312.
10. H.H. Bilgrami and S.A. Ashraf, op.cit., p.49.
11. ibid, p. 50.
12.
13.
14.
15.
16.
17.
18.در: Lonergan, Bernard J.F., Insight (London: Longmans, 1964)
20.
21.
22.
23. گزاره شماره 6052 از رساله منطقىفلسفىاش.
24.