حدیث (أقوامٌ مُتَعَمِّقون) مدح یا مذمت؟

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

مرحوم کلینى در کتاب کافى و مرحوم صدوق در کتاب توحید حدیثى را از امام سجاد(ع) نقل کرده اند که در پاسخ به پرسشى درباره توحید فرمودند:
إنّ الله عزوجلّ علم أنَّه یکون فی آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون, فأنزل الله تعالى (قُل هو اللهُ احدٌ) والآیات من سورة الحدید إلى قوله (وهو علیمٌ بذات الصّدور), فمن رام وراء ذلک فقد هلک;1
همانا خداوند عزوجلّ علم داشت که در آخرالزمان اقوام تعمّق کننده اى خواهند بود. پس (قل هو الله أحد) (سوره توحید) و آیات نخست سوره حدید تا آیه (و او به آن چه در دل سینه ها وجود دارد, داناست)2 را نازل کرد, پس کسى که از این آیات فراتر رفت, هلاک شده است.
صدر سند حدیث در کتاب کافى و توحید متفاوت است, به این صورت که کلینى از محمد بن یحیى و او از احمد بن محمد نقل مى کند, در حالى که صدوق از محمد بن الحسن و او از سعد ابن عبداللّه و او از احمد بن محمد نقل مى کند. ادامه سند یکسان است. راویان هر دو سند همگى عادل, امامى و ثقه هستند, اما نخستین راوى در هر دو سند عاصم بن حُمید است. وى از اصحاب امام صادق(ع) است نه امام سجاد(ع),3 در حالى که حدیث ذکر شده را از امام سجاد(ع) نقل کرده است. بنابراین, حدیث از لحاظ سندى مرسل خواهد بود, چون واسطه عاصم از امام سجاد(ع) معلوم نیست. شیخ صدوق نیز در سند حدیث به مرسل بودن آن اشاره کرده, اما علامه مجلسى حدیث را صحیح دانسته است.4 شاید وجه این انتساب, راویان حدیث باشند که همگى معتبرند, نه اتصال راویان حدیث به امام. به هر حال, در مورد سند حدیث نظریه صدوق درست تر از نظریه علامه مجلسى به نظر مى رسد.
هدف اصلى این نوشتار, معنا و پیام حدیث نقل شده است, نه بررسى سند آن. بنابراین, با قطع نظر از وضعیت سند حدیثْ به بررسى مفهوم آن مى پردازیم.

عنوان مقاله [English]

حدیث (أقوامٌ مُتَعَمِّقون) مدح یا مذمت؟

نویسنده [English]

  • Reza Berenjkar
چکیده [English]

مرحوم کلینى در کتاب کافى و مرحوم صدوق در کتاب توحید حدیثى را از امام سجاد(ع) نقل کرده اند که در پاسخ به پرسشى درباره توحید فرمودند:
إنّ الله عزوجلّ علم أنَّه یکون فی آخر الزّمان أقوام مُتعمِّقون, فأنزل الله تعالى (قُل هو اللهُ احدٌ) والآیات من سورة الحدید إلى قوله (وهو علیمٌ بذات الصّدور), فمن رام وراء ذلک فقد هلک;1
همانا خداوند عزوجلّ علم داشت که در آخرالزمان اقوام تعمّق کننده اى خواهند بود. پس (قل هو الله أحد) (سوره توحید) و آیات نخست سوره حدید تا آیه (و او به آن چه در دل سینه ها وجود دارد, داناست)2 را نازل کرد, پس کسى که از این آیات فراتر رفت, هلاک شده است.
صدر سند حدیث در کتاب کافى و توحید متفاوت است, به این صورت که کلینى از محمد بن یحیى و او از احمد بن محمد نقل مى کند, در حالى که صدوق از محمد بن الحسن و او از سعد ابن عبداللّه و او از احمد بن محمد نقل مى کند. ادامه سند یکسان است. راویان هر دو سند همگى عادل, امامى و ثقه هستند, اما نخستین راوى در هر دو سند عاصم بن حُمید است. وى از اصحاب امام صادق(ع) است نه امام سجاد(ع),3 در حالى که حدیث ذکر شده را از امام سجاد(ع) نقل کرده است. بنابراین, حدیث از لحاظ سندى مرسل خواهد بود, چون واسطه عاصم از امام سجاد(ع) معلوم نیست. شیخ صدوق نیز در سند حدیث به مرسل بودن آن اشاره کرده, اما علامه مجلسى حدیث را صحیح دانسته است.4 شاید وجه این انتساب, راویان حدیث باشند که همگى معتبرند, نه اتصال راویان حدیث به امام. به هر حال, در مورد سند حدیث نظریه صدوق درست تر از نظریه علامه مجلسى به نظر مى رسد.
هدف اصلى این نوشتار, معنا و پیام حدیث نقل شده است, نه بررسى سند آن. بنابراین, با قطع نظر از وضعیت سند حدیثْ به بررسى مفهوم آن مى پردازیم.

پى نوشت ها:
1. الکافى, ج1, ص91; التوحید, ص283.
2. در ترجمه آیات قرآن از ترجمه آیةاللّه مکارم شیرازى استفاده شده است.
3. ر.ک: معجم رجال الحدیث, ج9, ص6054.
4. ر.ک: مرآت العقول, ج1, ص320.
5. کتاب الوافى, ج1, ص369.
6. ملاصدرا, شرح اصول کافى, ج3, ص11.
7. براى نمونه نک: کتاب نقد, شماره 26و27, بهار و تابستان82, ص174.
8. معجم مقاییس اللغة, ج4, ص144, ماده (عمق).
9. النهایة, ج3, ص299; لسان العرب, ج10, ص271; ترتیب کتاب العین, ص579.
10. نهج البلاغه, حکمت31; کافى, ج2, ص392.
11. مسند ابن حنبل, ج4, ص318.
12. وسائل الشیعه, ج1, ص334.
13. همان.
14. کنز العمال, ج3, ص35.
15. نهج البلاغه, خطبه 91; التوحید, ص55.
16. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج20, ص292.
17. غرر الحکم, حدیث8487.
18. کافى, ج8, ص22.
19. همان, ج1, ص92.
20. ر.ک: مجموعه آثار افلاطون, محاوره تیمائوس.
21. ر.ک: ارسطو, متافیزیک, کتاب12, فصل7و8, ص399; طبیعیات, ص231.
22. ر.ک: دوره آثار فلوطین, ج2, انئاد پنجم.
23. معجم مقاییس اللغة, ج1, ص158.
24. همان, ص70.
25. التوحید, ص44.
26. الانعام (6), آیه 163.
27. الأعراف (7), آیه 143.
28. نهج البلاغه, خطبه 91.
29. التوحید, ص47.
30. نهج البلاغه, خطبه 163.
31. معجم مقاییس اللغة, ج3, ص471.
32. نهج البلاغه, خطبه 186.
33. کافى, ج1, ص142.
34. همان, ص122.
35. همان, ص141.
36. نهج البلاغه, خطبه 108.
37. کافى, ج1, ص122.
38. نهج البلاغه, خطبه 186.
39. کافى, ج1, ص141.
40. همان, ص122.
41. نهج البلاغه, خطبه 213.
42. همان.