هدف‌دارى خلقت

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

آیا جهان داراى هدف است و مقصد و مقصودى خاص را دنبال مى کند؟ مناسب مى نماید پیش از طرح مبسوط مسئله دقیقاً منظور از این سؤال روشن شود. در مورد عالم سه دیدگاه ممکن است عرضه شود: اول این که عالم مخلوق خداوند است, یعنى جهان داراى پیشینه عدم است و خالقى آن را از دل نیستى به هستى درآورده است; دیدگاه دیگر دیدگاه طبیعت گرایانه است: اعتقاد به اصالت طبیعت و بى نیازى آن از خالق; اما دیدگاه سوم این است که خمیره عالم ازلى است و نامخلوق اما خداوند به آن نظم و سامان بخشیده است. سؤال مطرح براى کسى که عالم را نیازمند خالق و ناظم نمى داند حداکثر این است که آیا طبیعت داراى هدفى خود بنیاد هست و آیا طبیعت در مسیر خویش غایتى خاص را دنبال مى کند یا نه؟ اما کسانى مثل افلاطون که جوهره عالم را غیر مخلوق مى دانند و برآنند که خداوند معمار و نظّام هستى است برایشان سؤال صورتى دیگر مى یابد و آن این که آن معمار هدفش از ایجاد نظم چه بوده است. در این مقاله ما را با هدف به این دو معنا کارى نیست و سر و کارمان با کسانى است که جهان را داراى خالقى مى دانند که آن را از نیستى ایجاد کرده است. سؤال مشخص این است که هدف وى از خلقت چه بوده است؟ منظور از هدف نیز غرضى است که فاعل از روى آگاهى در پى تحقق آن است یعنى پیش از مبادرت به فعل آن هدف را در ذهنش ترسیم کرده و جهت وصول به هدف به انجام آن کار اقدام کرده است.
اما سؤال مرتبط با غرض خداوند از خلقت, خود به دو سؤال منحل مى شود: اولین سؤال این است که آیا معقول است که خداوند به خاطر غرض فعلى مثل خلقت را انجام دهد یا نه, و سؤال بعدى این است که غرض وى از خلقت چیست. پیداست که پرداختن به دومین مسئله قبل از فراغ از مسئله نخستین موجّه نیست. در این مقاله تمرکز روى اولین سؤال خواهد بود.
خداوند حکیم است و فعل حکیمانه داراى غرض است. فعل حکیمانه هدف دار است و فاعل جهت وصول به مقصودى عاقلانه مبادرت به انجام فعل مى کند و به نسبتى که غرض عاقلانه تر باشد فعل حکیمانه تر است. در مقابل افعالِ حکیمانه افعالى قرار دارند که فاعل بى آن که در پى تحقّق منظورى باشد مبادرت به انجام فعل مى کند, چنین افعالى به اعتبارات مختلف باطل, لغو و یا گزاف نامیده مى شود. خداوند قطعاً مرتکب لغو نمى شود اما تأمّل بیش تر در مورد هدف دارى خلقت مشکلاتى را فرا روى مان مى آورد.

عنوان مقاله [English]

هدف‌دارى خلقت

نویسنده [English]

  • Golamhosein Tavakoli
چکیده [English]

آیا جهان داراى هدف است و مقصد و مقصودى خاص را دنبال مى کند؟ مناسب مى نماید پیش از طرح مبسوط مسئله دقیقاً منظور از این سؤال روشن شود. در مورد عالم سه دیدگاه ممکن است عرضه شود: اول این که عالم مخلوق خداوند است, یعنى جهان داراى پیشینه عدم است و خالقى آن را از دل نیستى به هستى درآورده است; دیدگاه دیگر دیدگاه طبیعت گرایانه است: اعتقاد به اصالت طبیعت و بى نیازى آن از خالق; اما دیدگاه سوم این است که خمیره عالم ازلى است و نامخلوق اما خداوند به آن نظم و سامان بخشیده است. سؤال مطرح براى کسى که عالم را نیازمند خالق و ناظم نمى داند حداکثر این است که آیا طبیعت داراى هدفى خود بنیاد هست و آیا طبیعت در مسیر خویش غایتى خاص را دنبال مى کند یا نه؟ اما کسانى مثل افلاطون که جوهره عالم را غیر مخلوق مى دانند و برآنند که خداوند معمار و نظّام هستى است برایشان سؤال صورتى دیگر مى یابد و آن این که آن معمار هدفش از ایجاد نظم چه بوده است. در این مقاله ما را با هدف به این دو معنا کارى نیست و سر و کارمان با کسانى است که جهان را داراى خالقى مى دانند که آن را از نیستى ایجاد کرده است. سؤال مشخص این است که هدف وى از خلقت چه بوده است؟ منظور از هدف نیز غرضى است که فاعل از روى آگاهى در پى تحقق آن است یعنى پیش از مبادرت به فعل آن هدف را در ذهنش ترسیم کرده و جهت وصول به هدف به انجام آن کار اقدام کرده است.
اما سؤال مرتبط با غرض خداوند از خلقت, خود به دو سؤال منحل مى شود: اولین سؤال این است که آیا معقول است که خداوند به خاطر غرض فعلى مثل خلقت را انجام دهد یا نه, و سؤال بعدى این است که غرض وى از خلقت چیست. پیداست که پرداختن به دومین مسئله قبل از فراغ از مسئله نخستین موجّه نیست. در این مقاله تمرکز روى اولین سؤال خواهد بود.
خداوند حکیم است و فعل حکیمانه داراى غرض است. فعل حکیمانه هدف دار است و فاعل جهت وصول به مقصودى عاقلانه مبادرت به انجام فعل مى کند و به نسبتى که غرض عاقلانه تر باشد فعل حکیمانه تر است. در مقابل افعالِ حکیمانه افعالى قرار دارند که فاعل بى آن که در پى تحقّق منظورى باشد مبادرت به انجام فعل مى کند, چنین افعالى به اعتبارات مختلف باطل, لغو و یا گزاف نامیده مى شود. خداوند قطعاً مرتکب لغو نمى شود اما تأمّل بیش تر در مورد هدف دارى خلقت مشکلاتى را فرا روى مان مى آورد.

پى نوشت ها:
1. تفتازانى, امام مسعود بن عمر بن عبدالله, شرح المقاصد, منشورات الشریف الرضى, قم, چاپ اول, 1409هـ.ق, ج4, ص301.
2. ابن سینا, الاشارات والتنبیهات, دفتر نشر کتاب, چاپ دوم, 1403هـ.ق, ج3, ص140.
3. همان, ص142.
4. همان, ص144.
5. همان, ص145.
6. همان, ص150.
7. همان, به ترتیب صفحات142, 144, 151.
8. صدرالدین شیرازى, ابراهیم, تفسیر القرآن الکریم, انتشارات بیدار, قم, چاپ دوم, 1366, ج2, ص274.
9. فخرالدین رازى, المطالب العالیة, تحقیق دکتر احمد حجازى, منشورات الشریف الرضى, قم, 1407ق, جلد سوم, ص2ـ331; المباحث المشرقیه, ج1, ص3ـ542.
10. مواقف, ص331; شرح المقاصد, ج4, ص301 به بعد.
11. خالقداد هاشمى, مصطفى, توضیح الملل, ترجمه الملل والنحل شهرستانى, به تصحیح سید محمدرضا جلالى نائینى, انتشارات اقبال, چاپ سوم, 1362, تهران, ج1, ص8 ـ57.
12. شهرستانى, عبدالکریم, نهایة الاقدام فى علم الکلام, تصحیح فرد جیوم, مکتبة الثقافة الدینیة, بى جا, بى تا, ص399, وى در تعریف جود دقیقاً عبارت ابن سینا را به کار مى برد: (الجود افادة ما ینبغى من غیر عوض), ص398.
13. مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین, ترجمه دکتر محسن مؤیدى, مؤسسه انتشارات امیرکبیر, تهران, 1362, ص252.
14. تفسیر القرآن الکریم, ج2, ص275.
15. نهایة الاقدام, ص398.
16. شبلى, علم الکلام, ص59. به نقل از تاریخ فلسفه اسلام, م.م. شریف, ج1, ص324.
17. اشعرى, ابوالحسن. اللمع, ص117; شهرستانى, نهایة الاقدام, ص370 به بعد; امام الحرمین ابوالمعالى جوینى, الشامل فى اصول الدین, مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل (با همکارى دانشگاه تهران) 1360, ص26.
18. شرح المقاصد, ص296.
19. نهایة الاقدام, ص400.
20. همان, ص401.
21. مقالات, ص136.
22. علامه حلى, کشف المراد, تصحیح و تعلیق حسن حسن زاده آملى, مؤسسه النشر الاسلامى, قم, 1407, ص306.
23. طباطبایى, علامه محمدحسین, المیزان فى تفسیر القرآن, تهران, دارالکتب الاسلامیه, چاپ سوم, 1397, ج18, ص418.
24. الشریف اللاهیجى, بهاءالدین محمد شیخ على, تفسیر شریف لاهیجى, تهران, مؤسسه مطبوعاتى علمى, 1363, ج4, ص271.
25. بانو امین اصفهانى, مخزن العرفان, نهضت زنان مسلمان, تهران, 1361, ج6, ص334.
26. الطوسى, ابوجعفر محمد ابن الحسن, التبیان, تحقیق احمد حبیب قیصر العاملى, مکتب الاعلام الاسلامى, قم, چاپ اول, 1409, ج9, ص398.
27. توضیح الملل, ص68.
28. همان, ص108.
29. همان, ص77; نیز ر.ک: عبدالقاهر بغدادى, الفرق بین الفرق, با تعلیقات شیخ ابراهیم رمضان, دارالمعرفه, بیروت, لبنان, چاپ دوم, 1417, ص128.
30. شیخ مفید (محمد بن محمد بن نعمان العکبرى البغدادى) اوائل المقالات, مکتبه الدواق, قم, بى تا. مکدرموت, مارتین, اندیشه هاى کلامى شیخ مفید, ترجمه احمد آرام, انتشاراتِ مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل, شعبه تهران, 1363, ص65.
31. همان, ص128.
32. الاسفرایینى, التبصیر فى الدین, ویرایش م, الکوثرى, قاهره, الخانجى, 1955, ص79.
33. اشارات, ج3, ص3ـ142; شرح المقاصد, ج4, ص302.
34. به نقل از: غلامحسین ابراهیمى دینانى, قواعد کلى فلسفه اسلامى, مؤسسه مطالعات و تحقیقات, ج3, ص360.
35. المطالب العالیة, ص2ـ331.
36. شرح اشارات, ص3ـ142.
37. تفسیر القرآن الکریم, ج2, ص274.
38. المطالب العالیة, ص223.
39. المیزان, ج18, ص418.
40. علامه طباطبایى و دیگران, نگرشى بر دستگاه آفرینش, بنیاد فرهنگى امام رضا, تهران, 1361, ص17; نیز ر.ک: سبحانى, جعفر, بحوث فى الملل والنحل, انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم, قم, 1370, ج3, 30.
41. تفسیر القرآن الکریم, ج2, ص275.
42. لاهیجى, عبدالرزاق, گوهر مراد, کتابفروشى اسلامیه, تهران, بى تا, ص222.
43. اشارات, ج3, ص51 ـ150.
44. همان, ص318.
45. طباطبایى, علامه محمدحسین, نهایة الحکمة, مؤسسه النشر الاسلامى, بى تا, ص293.
46. حاشیه بر اسفار, ج7, ص56.