و اینک زیستن با خدا

نوع مقاله : تخصصی

نویسنده

چکیده

آیا زندگى ارزش زیستن دارد؟ آیا در هزاران سال گذشته زندگى بشر معنایى یافت مى شود؟ آینده چگونه است؟ اینک ما چه کنیم؟
پرسش از معناى زندگى, پرسشى به قدمت حیات بشر است و در عین حال همواره محتاج پرسیدن و جست وجو از پاسخ. گویا هر نسل از ابتدا آغاز مى کند و انسان, مانند اسب عصارى, بر گرد یک محور مدام مى چرخد. هر نسل همان دایره اى را مى پیماید که نسل پیش از او پیمود, اگر چنین باشد, آیا این چرخش بیهوده نیست؟
براى رهایى از پوچى و بیهودگى چه باید کرد و به دنبال چه چیز باید بود؟ آیا چیزى هست که پوچى را به محتوا رساند و سردرگمى ها را سامان باشد و حیرت ها را چاره سازد و تاریکى ها را روشنایى بخشد و بى معنایى را معنا دهد؟ سهمگینى این پرسش چنان است که فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ تاریخ بشر را به خود مشغول داشته و هر یک را براى مدتى, یا شاید براى همه عمر درگیر خود ساخته است. بنابراین, به جاست که ما نیز به این پرسش بپردازیم و در جست وجوى پاسخى برآییم.
پیش از هر چیز مناسب است که نگاهى به مفاهیم اساسى بحث داشته باشیم. هنگامى که از (زندگى) سخن مى گوییم, اولاً, مقصود ما زندگى انسان است. ثانیاً, مراتب زندگى انسانى را از یکدیگر باز مى شناسیم و حکم هر مرتبه را جداگانه مى دهیم. پایین ترین مرتبه زندگى از زندگى نباتى آغاز مى شود و پیش از آن را, که مرتبه جمادات است, اصطلاحاً زندگى نمى نامند. پس از آن زندگى حیوانى است و بالاتر از آن نیز زندگى انسانى. براى هر یک از انواع زندگى تولد و حیات ویژه اى وجود دارد و موضوع هر یک نیز جداست. معمولاً از دو نوع حیات مادى یا زیستى و حیات ذهنى یا روحانى نام مى برند. حیات زیستى عبارت است از مجموعه اى از فعالیت هاى فیزیکى مانند جذب, دفع, رشد و تغییر, ترکیب و توالد و تناسل. حیات ذهنى و روحى عبارت است از مجموعه فعالیت هاى ذهنى مانند فکر کردن, احساس کردن, به یاد آوردن, دوست داشتن و مانند آن.1 آن چه در این جا با آن سر و کار داریم وجه انسانى زندگى است; آن جا که زندگى آدمى از زندگى گیاهى و حیوانى متمایز مى شود و از آن ها ارتفاع مى گیرد.

عنوان مقاله [English]

و اینک زیستن با خدا

نویسنده [English]

  • Hadi adeghi
چکیده [English]

آیا زندگى ارزش زیستن دارد؟ آیا در هزاران سال گذشته زندگى بشر معنایى یافت مى شود؟ آینده چگونه است؟ اینک ما چه کنیم؟
پرسش از معناى زندگى, پرسشى به قدمت حیات بشر است و در عین حال همواره محتاج پرسیدن و جست وجو از پاسخ. گویا هر نسل از ابتدا آغاز مى کند و انسان, مانند اسب عصارى, بر گرد یک محور مدام مى چرخد. هر نسل همان دایره اى را مى پیماید که نسل پیش از او پیمود, اگر چنین باشد, آیا این چرخش بیهوده نیست؟
براى رهایى از پوچى و بیهودگى چه باید کرد و به دنبال چه چیز باید بود؟ آیا چیزى هست که پوچى را به محتوا رساند و سردرگمى ها را سامان باشد و حیرت ها را چاره سازد و تاریکى ها را روشنایى بخشد و بى معنایى را معنا دهد؟ سهمگینى این پرسش چنان است که فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ تاریخ بشر را به خود مشغول داشته و هر یک را براى مدتى, یا شاید براى همه عمر درگیر خود ساخته است. بنابراین, به جاست که ما نیز به این پرسش بپردازیم و در جست وجوى پاسخى برآییم.
پیش از هر چیز مناسب است که نگاهى به مفاهیم اساسى بحث داشته باشیم. هنگامى که از (زندگى) سخن مى گوییم, اولاً, مقصود ما زندگى انسان است. ثانیاً, مراتب زندگى انسانى را از یکدیگر باز مى شناسیم و حکم هر مرتبه را جداگانه مى دهیم. پایین ترین مرتبه زندگى از زندگى نباتى آغاز مى شود و پیش از آن را, که مرتبه جمادات است, اصطلاحاً زندگى نمى نامند. پس از آن زندگى حیوانى است و بالاتر از آن نیز زندگى انسانى. براى هر یک از انواع زندگى تولد و حیات ویژه اى وجود دارد و موضوع هر یک نیز جداست. معمولاً از دو نوع حیات مادى یا زیستى و حیات ذهنى یا روحانى نام مى برند. حیات زیستى عبارت است از مجموعه اى از فعالیت هاى فیزیکى مانند جذب, دفع, رشد و تغییر, ترکیب و توالد و تناسل. حیات ذهنى و روحى عبارت است از مجموعه فعالیت هاى ذهنى مانند فکر کردن, احساس کردن, به یاد آوردن, دوست داشتن و مانند آن.1 آن چه در این جا با آن سر و کار داریم وجه انسانى زندگى است; آن جا که زندگى آدمى از زندگى گیاهى و حیوانى متمایز مى شود و از آن ها ارتفاع مى گیرد.

پى نوشت ها:
1. See J. Hoffman & G. Rosenkrantz, "Life", in The Cambridge Dictionary of Philosophy, ed. Robert Audi, Cambridge, Cambridge University Press, 1999.
2. See Susan Wolf, "Life, Meaning of" in Concise Routledge Encyclopedia of Philosophy, London and NewYork, Routledge, 2000.
3. والتر تى. استیس, (در بى معنایى معنا هست), اعظم پویا, نقدونظر, 29ـ30, ص109. در این نوشتار, همه نقل قول ها از استیس, از این مقاله است.