اسم الاهى در عرفان اسلامى

Document Type : Professional

Author


1. مقدمه شرح فصوص الحکم قیصرى, قم, انتشارات بیدار, 1363, ص 13.
2. فصوص الحکم, تهران, انتشارات الزهرا, 1366, ص 104 ـ 105.
3. فتوحات مکیه (طبع عثمانى یحیى) ج 1, ص 191.
4. کشف المعنى عن سر اسماء اللّه الحسنى, قم, بخشایش, 1419, ص 27: (و النسب لا تعقل للموصوف بالاحدیة من جمیع الوجوه.) او اسماء مختلف را به نسبت ها ارجاع مى دهد و نسبت ها را نیز حقایق معقوله مى داند نه واقعیاتى عینى; (امور عدمیه حقایق معقولة غیر وجودیة) (فتوحات مکیه, ج 2, ص 516)
5. فتوحات مکّیه, ج 10, (طبع عثمان یحیى), ص 207.
6. کشف المعنى عن سر اسماءالله الحسنى, ص 27.
7. فتوحات مکیه, ج 1, ص 42. وى سپس در نقد قول اشعرى که مى گوید (صفات او نه اوست و نه غیر) او آن را کلامى در غایت بُعد مى داند چرا که این قول بى تردید به اثبات امرى زائد بر ذات دلالت دارد و در انتها مى افزاید: (تعدد تعلقات, رخنه اى در وحدانیت ذات او ایجاد نمى کند چنان که کثرت صفاتِ ذاتیِ موصوف دلیل تعدد آن موصوف نیست.
8. شرح فصوص الحکم, ص 12 و 13. قیصرى به تبع ابن عربى, در فص نخست فصوص الحکم, مى گوید: فهى موجودة فى العقل معدومة فى العین و لها الامر و الحکم فیما له الوجود العینى.
9. فتوحات مکیه, ج 1, ص 163. ابن عربى در مواردى به شدت بر اشاعره در باب امور زائد بر ذات خرده گرفته و ایشان را سرگردان, حیران و نادان خوانده است. (همان, ج 4, ص 102).
10. کاشانى در لطائف الاعلام, تهران, میراث مکتوب, 1379. در این باره مى گوید: هر اسم الاهى ظهور وجود است که عبارت است از عین ذات اما نه ذات من حیث هوهو (مقام لا بشرط و یا احدیت) بلکه از حیث تعین خاص به صفتى ویژه مثل حیات, بنابراین در اسم حى ّ به لحاظ عینى وجودى غیر ذات است و به لحاظ تعین خاص متمایز از آن پس مى توان گفت اسم عین مسمّى است و یا غیر مسمّى هر دو موجّه است (لطائف الاعلام, ص 91).
11. فتوحات مکیه, ج 3, ص 310. هم چنین نک: همان, ج 1, ص 185. ج 2, ص 392 و ج 3, ص 430 و نیز فصوص الحکم (فص ّ نوحى).
12. فتوحات مکیه, ج 4, ص 42.
13. فصوص الحکم, ص 90.
14. کشف المعنى عن سر اسماءالله الحسنى, ص 26 تا 28.
15. فتوحات مکیه, ج 1, ص 101.
16. فصوص الحکم, ص 79 ـ 80.
17. فتوحات مکیه, ج 1, ص 99 و 100.
18. شرح فصوص الحکم قیصرى ص 477 ـ 480.
19. کاشانى در لطائف الاعلام, ص 90, مى گوید: (گاه اسم را به کار مى برند و از آن هر حقیقت از حقایق عالم را از حیث استعداد و قابلیتش نسبت به اضافه با وجود مطلق اراده مى کنند که این موارد را اسماى جزئیه مى نامند.
20. فصوص الحکم, ص 26.
21. فتوحات مکیه, ج 1, ص 431.
22. از دیدگاه عارفان حق جوهر عالم و ثابت است و ما سوى اللّه اعراض اند و در مَعرض تغییر و تحول نک: فصوص الحکم ص 125 ـ 126.
23. از دید عارف, ماسوى اللّه ـ اعم از مجرّد و مادى ـ در نوعى حرکت و خلق جدید به سر مى برند. نک: فتوحات مکیه, ج 3 (طبع عثمان یحیى), ص 51.
24. عارفان همه هستى را حى ّ دانسته و سریان حیات و تسبیح الاهى را در همه مظاهر شهود کرده اند. نک: فتوحات مکیه, ج 3 (طبع عثمان یحیى), ص 345 و نیز فصوص الحکم, ص 170.
25. بر خلاف شیخ اشراق که اجسام را ظلمانى دانسته و ارواح و مافوق آن را نورانى, عارف نور الاهى را در سرتاسر عالم جلوه گر مى بیند.
26. آنچه حکیم با علم حصولى بدان مى رسد که لاشرفى الوجد و عارف بعین التعین خیریت و نظام احسن عالم را از آن حیث که ظل اسماى حسناى الاهى است مى یابد. نک: فصوص الحکم فص ّ ایوبى, ص 172.
27. مقدمه شرح فصوص الحکم قیصرى, ص 13. ممکن است به ذهن بیاید که این همان تقسیم بندى فیلسوفان است که صفات خدا را عمدتاً به صفات سلبى و صفات فعل (اضافى) باز مى گردانند, اما ابن عربى, فیلسوفان را اهل تنزیه محض و علم ایشان به خداوند را صرفاً سلبى مى داند که از حلاوت علم ایجابى و ذوقى بى بهره اند, چرا که محدوده عقل بیش از این نیست که تا آستان حقیقت پیش رود, امّا رؤیتى از نفس حقیقت و تجلیات آن ندارد.

29. کاشانى, لطائف الاعلام, ص 98.
30. فصوص الحکم, ص 119, مقدمه شرح فصوص الحکم قیصرى, ص 14.
31. قیصرى, شرح فصوص الحکم, ص 14 و 15.
32. لطائف الاعلام, ص 98.
33. اصطلاحات الصوفیه, ص 33 و نیز نک: فرغانى, مشارق الدرارى, ص 29 ـ30.
34. لطائف الاعلام, ص 248 و 298.
35. انشاء اله واثر, ص 33 ـ 34.
36. لطائف الاعلام, ص 91 و مقدمه شرح فصوص الحکم, ص 14.
37. همان.
38. کشف المعنى عن سر اسماء الله الحسنى, ص 24 ـ 27.
39. جیلى, الانسان الکامل, ص 89ـ93 و مقدمه شرح فصوص الحکم قیصرى, ص 13.
40. (کتاب الجلال و الجمال), مندرج در رسائل ابن العربى, ص 1 ـ5.
41. الانسان الکامل, ج 1, ص 89 و 93.
42. فتوحات مکیه, ج 2, ص 303.
43. مقدمه شرح فصوص الحکم قیصرى, ص 14; مصباح الانس, ص 113.
44. مقدمه شرح فصوص الحکم قیصرى, ص 15 و 16.
45. مقدمه شرح فصوص الحکم, ص 12.
46. او مبناى وجودى نظر خود را این نکته مى داند که مقید (براى مثال, علم انسان) عبارتست از مطلق (علم که مطلق آن مرید و… حق است) به اضافه, تعین و تقیدى خاص, از این رو متعین, مرتبه نازله مطلق است و جلوه همان مطلق (شرح فصوص الحکم, ص 13)
47. فصوص الحکم, ص 67.
48. به نقل از الیواقیت, شعرانى, ج 1, ص 82.
49. فتوحات مکیه, ج 2, ص 300 ـ 301.
50. الیواقیت, همان, ص 82.
51. کشف المعنى عن سرّ اسماء اللّه الحُسنى, ص 26.
52. لطائف الاعلام, ص 162 و 175.
53. کشف المعنى عن سرّ اسماء اللّه الحُسنى, ص 85.