تبیین دینى

Document Type : Professional

Author


پى نوشتها:
1. تبیین ریاضى مى تواند به عنوان نوعى از تبیین علمى مطرح شود که در آن پدیده هاى عالم, تبیین کمّى و آمارى مى شوند; یعنى روابط بین این پدیده ها در پناه قوانین ریاضى و یا آمارى تبیین مى شود. براساس این دیدگاه, علمى بودن یک قانون به کمّى بودن آن است و قانونى که قابل بیان کمّى نباشد علمى نیست. تبیین ریاضى مى تواند به عنوان نوع مستقلى از تبیین قلمداد شود که محصول نگریستن به عالم از منظر ریاضى است. تبیین عرفانى هم مى تواند نوعى تبیین فلسفى به معناى عام کلمه قلمداد شود; اگرچه به معناى خاص, تبیین عرفانى و تبیین فلسفى رقیب و بل نقیض یکدیگرند. در این زمینه, ر.ک: مقاله اى به همین قلم, تحت عنوان (خداى عرفان و خداى فلسفه), نقدونظر, شماره 21 ـ 22, ص84 .
2. تبیین فلسفى بر دو نوع است: اول تبیین متافیزیکى یا فلسفى محض که با توسل به مفاهیم عامى مانند علت و معلول, قوه و فعل, ماده و صورت, مادى و مجرد, واجب و ممکن و امثال آن انجام مى شود و دوم تبیین شبه علمى اى که در باب طبیعیات فلسفه از پدیده هاى طبیعى ارائه مى شد و درصدد بیان علل (طبیعى) و نه (ماوراى طبیعى) اشیاء بود. تبیین نوع اول رقیب یا جایگزین تبیین علمى نیست, بلکه پاره اى از اصول و مفاهیم فلسفه محض, مانند اصل علیت, پیش فرض ضرورى تبیین علمى هستند. نوع دوم تبیین فلسفى در حقیقت, نوعى تبیین شبه علمى از پدیده هاست و رقیب تبیین علمى است. این نوع تبیین که در باب طبیعیات فلسفه قدیم رایج بود, امروزه به کلى اعتبار خود را از دست داده و پس از انقلاب علمى, جاى خود را به تبیین علمى به معناى امروزین کلمه سپرده است.
3. از این نظر بین علوم تجربى و علوم انسانى فرقى نیست؟ کسانى که مدیریت فقهى را جایگزین مدیریت علمى مى کنند یا روان شناسى و جامعه شناسى دینى را جایگزین روان شناسى و جامعه شناسى علمى مى کنند نیز خرافه اندیشند.
4. مثال جالب این نوع نظریات در قلمرو دین, نظریه معاد جسمانى است. ابوعلى سینا مدعى است که معاد جسمانى با برهان عقلى و فلسفى قابل اثبات و ابطال نیست.
5. پیشتر گفتیم که در این که آیا تبیین علمى همان تبیین ریاضى است یا نه, اختلاف نظر وجود دارد. این اختلاف در باب رابطه نظم علمى و نظم ریاضى نیز وجود دارد. اگر قوانین ریاضى را مطلق بدانیم, ناگزیریم آنها را از قوانین علمى جدا کنیم; زیرا, همان گونه که خواهد آمد, قوانین علمى قضا و قدرهاى مشروط خداوندند.
6. تعریف و تحلیل مفاهیم دینى در قالب مفاهیم علمى یا فلسفى را مى توان (مغالطه طبیعت گرایان) (The naturalistic fallacy) نام نهاد. مغالطه طبیعت گرایان در اصل, مغالطه اى است که نحله هاى طبیعى یا متافیزیکى در قلمرو اخلاق مرتکب مى شوند و مفاهیم اخلاقى را به مفاهیم علمى یا فلسفى تعریف مى کنند. کاشف این مغالطه فیلسوف پرآوازه اخلاق, جورج ادوارد مور (G. E. Moore) است. براى آشنایى با دیدگاههاى او مى توانید به کتاب خواندنى او به نام (Principia Ethica) مراجعه کنید. مور مدعى است که مفاهیم اخلاقى بسیط, تعریف ناپذیر و تحلیل ناپذیرند و تعریف و تحلیل آنها در قالب مفاهیم علمى یا فلسفى, مغالطه است. نگارنده بر این باور است که مفاهیم دینى از این نظر که در قالب مفاهیم علمى و فلسفى محض قابل تعریف نیستند, مشابه مفاهیم اخلاقى اند. و کمترین ضرر تعریف و تحویل مفاهیم دینى در قالب مفاهیم فلسفى یا علمى این است که انسان را از داشتن تبیین دینى و به تبع آن, از تجربه دینى که غایت قصواى دین و دیندارى است محروم مى کند.
7. شواهد فراوانى به سود این ادعا در دست است که خداى دین به کمک استدلالهاى فلسفى قابل اثبات نیست. براى آگاهى بیشتر, ر.ک: دو مقاله زیر به همین قلم. (خداى عرفان و خداى فلسفه), نقدونظر, شماره 21 - 22, ص84, و مقاله چاپ نشده (خداى دین و خداى فلسفه).
8. تفصیل نظریه تقدم اخلاق بر دین در مقاله منتشرنشده اى به همین قلم, به نام (فقه در ترازوى اخلاق) آمده است.
* پاره اى از شواهد دیگر تبیین دینى را بدون شرح و توضیح در اینجا مى آورم:
(انّ الذینَ اتَّقوا سَیجعَلُ لهُم الرحمنُ وُدّا) (مریم/ 96)
(و مَن یتَّق الله یجعلْ لهُ مَخرجاً و یرزُقه من حیثُ لایحتسِب) (الطلاق/3ـ4)
(و مَن یتوکل على اللهِ فَهُو حَسبُه, انّ اللهَ بالغُ اَمرِه, قَد جعل اللهُ لکلِ شىءٍ قَدرا) (الطلاق/4)
(کلَّما دخلَ علیها زکریا المحرابَ وَجدَ عندَها رزقاً قال یا مریمُ اَنّى لک هذا قالَتْ هوَ مِن عندالله انّ اللهَ یرزقُ مَن یشاءُ بغَیرِ حِساب) (آل عمران/37)
(و لاتقولَنَّ لِشىءٍ إنّى فاعلُ ذلک غداً الاّ اَن یشاءَ الله)
(اذا اَراد الله شىءً انّما یقولُ له کنْ فَیکون)
(و اِنْ یمْسَسْک الله بضرٍّ فَلا کاشِفَ له الاّ هو و اِن یرِدک َبخَیرٍ فلا رادَّ لفَضله یصیبُ به مَن یشاءُ من عِبادِه وهو الغفور الرحیم) (یونس/107)
(هو الاوّلُ والاخِرُ والظاهِرُ و الباطِن)
(هو الخالِق البارِئُ المُصوِّر لَه الاسماءُ الحُسنى)
(الر کتابٌ اُحکمَتْ آیاتُه ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَدنْ حکیمٍ خبیر. اَلاّ تَعبدُوا اِلاّ اللهَ انَّنى لکم مِنه نَذیرٌ وبشیر. و اَنِ استَغفِرو ربَّکم ثم تُوبُوا الَیه یمَتّعکم مَتاعاً حَسناً الى اَجَلٍ مُسَمّی و یؤتِ کلَّ ذِى فضلٍ فَضلَه و اِن تَولّوا فاِنّى اَخافُ علیکم عذابَ یومٍ کبیر) (هود/1ـ3)
(و آیةٌ لهم الارضُ المیتةُ اَحییناها و اَخرجْنا منها حَبّاً فمِنه یأکلون. وجعلنا فیها جَنّات مِن نخیلٍ و اَعنابٍ و فجَّرنا فیها مِن العُیون. لیأکلوا من ثمره و ما عملته اَیدیهم اَفلا یشکرون) (یس/33ـ35)
(اَوَ لم یرَوا اَنّا خَلَقنا لهُم مِمّا عَمِلَتْ اَیدینا اَنعاماً فهم لها مالکون. و ذَلَّلنها لهُم فمِنها رَکوبُهم و منها یأکلون. ولهُم فیها مَنافعُ و مشارب افلا یشکرون) (یس/71ـ73)
(مَن اَصلح سَریرته اَصلحَ اللهُ علانِیته ومَن عمِل لِدینه کفاهُ الله اَمرَ دُنیاه و مَن اَصلَح فیما بینَه و بینَ الله اَصلَح الله مابینَه و بین الناس) (نهج البلاغه/ کلمه قصار432)
(و مَن اصلح امرَ آخرته اَصلَح اللهُ له اَمرَ دنیاه) (نهج البلاغه)
(الّلهمّ اغْفِرلی الذُنوبَ التى تَهتِک العِصَم, الّلهم اغفِر لی الذنوبَ التى تُغیر النِعَم, الّلهمَّ اغفِرلی الذنوبَ التى تُنزِل البَلاء, اللهمَّ اغفِر لی الذنوبَ التى تَحبِسُ الدعا) (دعاى کمیل)