آیا اعتقاد دینى معقول است؟

Document Type : Professional

Author


1. Mبه جاى Manifestation به معناى ظهور, تجلى و یا جلوه, منظور شده است.
2. البته شاید فقط بتوانم بعضى از قسمتها را توجیه کنم; مثلاً مسیحیت سنتى و نه بخشهاى دیگر را.
3. وقتى که این گونه سؤال مى کنیم, شاید به نظر برسد که پیش فرض است که اعتقادسازى تحت اختیار ماست. ولى منظور من این نیست, این که اعتقادسازى در اختیار ما باشد یا نه, به چگونگى تفسیر ما از (عقلانیت) نیز بستگى دارد. من نمى توانم در اینجا به این مسائل بپردازم.
4. من فرض مى کنم که به راحتى بتوانیم از صحبت درباره عقلانیت اعتقاد دینى به عقلانیت روش اعتقادسازى برسیم و برعکس. به طور تقریبى این که یک اعتقاد معقول باشد (یا به طور معقول کسى آن را بپذیرد) به این امر بستگى دارد که به وسیله روش عقلانیِ اعتقادسازى شکل گرفته باشد; یعنى روشى که استفاده از آن معقول است. این فقط چیزى تقریبى است. شاید کسى به طور عاقلانه به P معتقد باشد, حتى در حالى که این اعتقاد از اول براساس یک روش عاقلانه شکل نگرفته باشد, ولى این اعتقاد مى تواند عاقلانه باشد به شرطى که به دلایل کافى وابسته شود. من این پیچیدگى را در این مقاله نادیده مى گیرم. به جاى صحبت درباره روش اعتقادسازى مى توانیم مسئله را با توجه به صدق یا اعتبار اصل توجیه تنظیم کنیم. یک اعتقاد M در صورتى موجه است که از تجربه اى منبعث شده باشد که به ظاهر, تجربه اى باشد از آنچه به آن باور داریم.
5. این یک ساده سازى اغراق آمیز است. اهداف مهم دیگرى نیز براى شناخت وجود دارد; مثلاً کسب اعتقادات درباره موضوعهاى مهم, حداکثر کردن تبیین و نظم دادن به معرفت مان. یک گزارش جامع باید به ارتباط متقابل همه این مطلوبات بپردازد. ولى هدف ما سعى در رسیدن به صدق و پرهیز از خطا در هدف مرکزى شناخت است.
6. این نشان مى دهد که هرچند سؤال آیا اعتقاد دینى معقول است یا خیر, با سؤال آیا اعتقاد دینى صادق است یا نه, و یا با سؤال آیا اعتقاد دینى معرفت محسوب مى شود یا نه, متفاوت است, ولى این سؤالها کاملاً مستقل از هم نیستند. اگر آنچه اینجا مطرح شد صحیح باشد, وقتى فرض مى کنیم که یک اعتقاد به طور عاقلانه قبول شد, فرض مى کنیم که آن را به شیوه اى کسب کرده ایم که به طور کلى انسان را به حقیقت مى رساند.
7. براى اعتبار ادراک حسى, براهین غیردورى وجود دارند. یکى از مشهورترین آنها برهان دکارت در کتاب تأملات براساس وجود و ماهیت خداست که دکارت آن را پیشینى فرض مى کند, ولى من فرض مى کنم که همه براهین غیردورى عیوب دیگرى دارند.
8. البته مى توانیم به این نکته هم توجه داشته باشیم که آیا این روش به باورهاى سازگار باهم منجر مى شود یا نه و این مى طلبد که بازده هاى مختلف را باهم مقایسه کنیم. ولى نکته من در اینجا این است که مستقیم ترین نوع خود ارزشیابى براى اعتبار ضرورتاً مثبت است.
9 . البته این بدان معنا نیست که همه محتواى باورهاى M آنها از پیش بسته بندى شده است. از سنت یاد گرفته ام که خدا با کسانى که در جستجوى او هستند صحبت مى کند. ولى سنت به من نگفت که خدا در ساعت 30/8صبح 24جولاى 1984 چه چیزى مى خواست بگوید.
10 . نیازى به گفتن نیست که ما باید علاوه بر SP بر خاطره و عقل هم تکیه کنیم تا بتوانیم به این نتایج برسیم.
11 . یعنى این یک امکان منطقى است; شاید حقیقتى زیست شناختى و یا بوم شناختى باشد که ما باقى نمانیم تا بگوییم اگر SP نظم محیط را با درجه مناسبى نشان ندهد.
12 . متأسفم که بخشى از کارکرد ممیز RE در گذشته غالباً با هدفى که ما براى SP قائل بودیم و نتیجه مصیبت بار آن یکى دانسته مى شد.