معناى زندگى در ادیان جهان

Document Type : Professional

Author

Abstract

در آنچه در پى میاید, به موضوع معناى زندگى در ادیان جهان از موضعى میپردازم که آن را موضع عموم ادیان میدانم و فقط براى اینکه نکاتى را که خواهم گفت تثبیت کنم و برایشان مثالهایى بیاورم به ادیان خاصّ اشاره میکنم. نیمه ى نخست توصیفى خواهد بود. با ابتناء بر این فرض که موضع اساسى ادیان اینست که زندگى معنادارست, نخست, میکوشم تا تفسیرى آفاقى[2] از معناى زندگى ـ به تعبیرى گستاخانه, تفسیرى از منظر الاهى ـ عرضه دارم و, سپس, به راههاى عمده اى که انسانها از طریق آنها به آن معنا دست مییابند اشاره میکنم. نیمه ى دوم مکتوب من به ارزیابى اختصاص دارد; [یعنى به اینکه] آیا موضع ادیان راجع به معناى زندگى درستست یا نه.

مشخّصات کتابشناختى اصل این نوشته چنینست:
Smith, Huston, "The Meaning of Life in the Worldصs Religions" in Runzo, Joseph and Martin, Nancy M. (ed.), The Meaning of Life in the World Religions (Oxford: Oneworld Publications, 2000), pp.255-66.
هیوستن اسمیت, یکى از برجسته ترین صاحب نظران جهانى در زمینه ى دینشناسى مقایسه اى (Copmarative religion) و فلسفه ى دین است. این فیلسوف امریکایى, که استاد فلسفه ى دانشگاه هاى MIT (=مؤسّسه ى فنّاورى ماساچوست) و کالیفرنیا و استاد دینشناسى دانشگاه سیراکیوز است, از سنّتگرایان پرآوازه ى روزگار ماست. کتاب The WorldصsReligions [=ادیان جهان] او یکى از متون ماندگار و معیارین حوزه ى دینشناسى است. پاره اى از کتابهاى دیگر او عبارتند از:
(فراسویِ نگرش پساتجدّد)      
Beyondthe Post-Modern Mind
(حقیقت از یاد رفته)        
ForgottenTruth
(جستارهایى در باب دین جهانى)      
Essays on World Religion

1.
Albert Camus, رماننویس, مقاله نویس و نمایشنامه نویس فرانسوى (1960ـ1913) و برنده ى جایزه ى نوبل ادبیّات در 1957.
2. objective
3. subjectively
4. objectively
5. Ernst Cassirer, فیلسوف آلمانى (1945ـ1874)
6. Arthur Lovejoy, فیلسوف آلمانى تبار امریکایى (1963ـ1873) که عنوان یکى از مهمّترین کتابهایش نیز The Great Chain of Being [= سلسله ى عظیم وجود= زنجیره ى بزرگ هستى] است.
7.
the perennial philosophy, یعنى سنّت فلسفى بعضى از متفکّران بزرگ جهان, از افلاطون و ارسطو و توماس آکوئینى گرفته تا اخلاف جدید آنان, که به مسائل مربوط به واقعیّت نهایى (مانند حقیقت وجود) میپردازد و احیاناً بر عرفان و راز آشنایى تأکید دارد.
8.
the Great Chain of Being. اعتقاد به (سلسله ى عظیم وجود) مبتنیست بر اصل جامعیّت و وفور, که نَسَبش به آثار افلاطون باز میگردد و مفادش اینست که هرچه ممکن الوجود باشد باید فعلیّت و تحقّق و وجود یابد. این اصل, در فرهنگهاى فلسفى یهودیّت, مسیحیّت, و اسلام به عقیده به عالَمى داراى سلسله مراتب که در آن موجودات از مراتب متفاوت وجود برخوردارند انجامیده است. نظریّه ى عوالم نامتناهى جوردانو برونو (Giordano Bruno), فیلسوف ایتالیایى (1600ـ 1548), و اصل جهت کافى لایبنیتس (Leibniz), فیلسوف و ریاضیدان آلمانى (1716ـ1646), از دل اصل مذکور برآمده اند.
9.
yiggisdril
10.
asvattha (یا: ashvattha), در آیین هندو, به معناى درخت حیات است و, چون رمز وجود کیهانى است, اینکه ریشه هایش در آسمان اند حاکى از این است که منشاء وجود در ساحتهاى متعالى است و اینکه شاخه ها و برگهایش بر زمین اند حاکى از اینکه عالم مادّیّات فراورده ى عوالم غیر مادّى است.
11.
Upanishads, در آیین هندو, بخش پایانى شْروتى (shruti) (=جزء وحیانى وِدا) و مبناى مهمّ ودانته (=نتیجه گیرى فلسفى برآمده از وداها)اند.
12.
Samsaric world. در آیین هندو, سمساره به معناى چرخه ى زایش مرگ, و باز زایش است که هر انسانى, مادام که دچار جهل و غفلت است و نمیداند که با برهمن وحدت دارد, گرفتار آن است.
13.
ens perfectissimum
14.
Plato حکیم یونانى (347 یا 348ـ حدود 428ق.م.) که در دفتر هفتم کتاب جمهورى خود تمثیل غار را آورده است.
15.
MirceaEliade, رماننویس و تاریخنگار ادیان رومانیایى (1986ـ1907). مشخّصات کتابشناختیِ اصلِ آلمانیِ کتابِ مذکور در متن چنینست: Das Heilige und das Profane: Vom Wesendes Religiڑsen, (Munich: Rowohlt, 1957), و مشخّصات کتابشناختى کامل نخستین چاپ ترجمه ى انگلیسى آن:
The Sacred and the Profane: The Nature of Religion (NewYork: Harper, 1959).
16.
Carlos Castaneda, انسانشناس برزیلى (ـ1931). کتاب مذکور در متن دومین کتاب از مجموعه ى کتابهایى است که وى درباره ى احوال و تجاربش با دون خوآن (Don Juan), یک جادوگر سرخپوست یاکى از اهالى شمال مکزیک, نوشته است, و مشخّصات کتابشناختى کامل آن بدین قرار است:
A Separate Reality: FurtherConversations with Don Juan (New York: Simon and Schuster, and London: BodleyHead, 1971)
17.
amplification. مراد از شیوه هاى دامنه افزایى شیوه هایى است که به مَدَدِ آنها دامنه ى ادراکات حسّى حواسّمان توسعه یا تقویت مییابد.
18.
patron saints. در مسیحیت, مراد از سقدّیس حامیز قدّیسیست که برگزیده میشود تا, در عالم بالا, شفیع یا حامى مخصوص مکان, شخص, یا تشکیلات خاصّى باشد.
19.
shamanicallies. در دین بعضى از اقوام شمال شرقى آسیا, که به وجود ارواح نیک و بد ایمان دارند, سشمنز به روحانى یا جادوپزشکى اطلاق میشود که میتواند مستقیماً با ارواح ارتباط برقرار کند و آنها را تحت تأثیر قرار دهد و از آنها کمک بگیرد. مراد از سهمپیمان شَمَنز روحیست که با شمن پیمان بسته و با او مساعدت و همکارى دارد.
20.
Confucianism, آموزه اى ناظر به امور حکومتى که جنبه هاى فلسفى, دینى, و اجتماعى ـ سیاسى اى را که در تعلیمات کنفسیوس, حکیم چینى (479ـ551ق.م.), انعکاس یافته اند باهم آمیخته است.
21. shang ti
22. tien
23. Taoism. این لفظ و اصطلاح در غرب به دو نهضت فلسفى و دینى چینى اطلاق میشود که باهم تفاوت ماهوى دارند: یکى آیین فلسفى دائو, که مهمّترین نمایندگانش لائودزو (Lao-tzu), حکیم چینى همروزگار کنفسیوس, و جوانگ دزو (Chuang-tzu), حکیم چینى (286ـ در حدود 369ق.م.),اند; و دیگرى آیین دینى دائو که متشکّل از مکاتب گوناگونى است. سدائوز (زTaoس), که معنایِ لُغَویِ آن, در زبان چینى, راه است و به معناى تعلیم هم میاید, نخستین بار در کتاب دائو د جینگ (Tao-te ching), نوشته ى لائو دزو, به معناى مبدء اوّل, که همه چیز را فرامیگیرد و همه ى ظواهر از آن به ظهور میرسند, به کار رفت. به این معنا, دائو واقعیّتیست که عالم را پدید میاورد و خود نامى ندارد و قابل تسمیه نیز نیست. علاوه بر اینکه منشأ اوّلیّه ى هر موجودى است, مرجع همه ى موجودات نیز هست. نادیدنى, ناشنیدنى, اکتناه ناپذیر, صورت همه ى بیصورتها, و سرمدى است.
24.
Hinduism. این لفظ و اصطلاح بر نظام دینى مردم هند اطلاق میشود, که نظامیست بدون بنیانگذار, و مراتب گونه گونى از بصیرت دینى, از سحر و جادو گرفته تا آرمانگرایى اخلاقى, در متون مقدّس و اعمال و مناسک آن حضور دارند.
25.
sagunaBrahman. در آیین هندو, سبرهمنز بر امر مطلق, سرمدى, و فناناپذیرى اطلاق میشود که یگانه امر وحدانى متعالى است. کتابهاى مقدّس این آیین دو جنبه ى برهمن را از هم تفکیک میکنند: یکى جنبه ى عالى آن که ساحت برهمنِ بى کیفیّت (=نیرگونَه برهمن) است; و دیگرى جنبه ى دانى آن که در آن ساحت, براى اینکه بتوان او را ستود و پرستید, به برهمن کیفیّاتى (=گونَه) نسبت داده میشوند (=سَگونَه برهمن). در یکى از اوپه نیشدها آمده است: سبرهمن آگاهى محض است, بدون اجزاء, و بدون صورت. براى کمک به سالک, در جهت جدّ و جهدى که براى تسلیم شدن به برهمن میکند, رموز و کیفیّاتى بر او مزید کرده اند.ز برهمن همراه با کیفیّات به ایشوره (Ishvara) تبدیل میشود. یعنى به خداى شخصى اى که میتوان او را پرستید و ستود.
26.
Sat, در آیین هندو, به معناى وجود مطلق, سرمدى, و ثابت.
27.
cit (یا: Chit), در آیین هندو, به معناى آگاهى مطلق.
28.
ananda, که معناى لغوى آن در زبان سنسکریت سسعادتز و سابتهاج مطلقز است, در آیین هندو, و در مقام توصیف برهمن, به معناى سعادت مطلق و بى دگرگونى است.
29.
nirguna Brahman. به پینوشت شماره ى 25 بنگرید.
30.
neti, neti. این عبارت, که معنایِ لُغَویِ آن در زبان سنسکریت سنه این, نه اینز است, در آیین هندو, براى نَفْیِ ظواهرِ سرتاسرِ عالم و براى اثبات اینکه فقط برهمن, و نه هیچ چیز دیگرى, وجود دارد به کار میرود. اگر این معرفت را که واقعیّت نهایى نه این است و نه این در مورد همه ى تجلّیات و ظواهر به کار بندیم, به عقیده ى پیروان نظام فکرى و دانته ى غیر ثَنَوى (Advaita- Ved*nta), قدم در راهى گذاشته ایم که به تمیز سَلْبى مینجامد, و این تمیز و تشخیص سَلْبى و نَفْیى همان طریقه ى عقلى اهل جنانه (به پینوشت شماره ى44 بنگرید) است.
31.
Mahayana, این واژه, که معناى لغویش در زبان سنسکریت سچرخ بزرگ استز, بر یکى از دو مکتب بزرگ آیین بودا اطلاق میشود (و مکتب دیگر هینه یانه H•nay*na, به معناى لغویِ سچرخ کوچکز, نامیده میشود) وجه تسمیه ى این مکتب به این نام اینست که به یُمْنِ رویکرد چندین جانبه اى که دارد راه رهایى را به روى جمع عظیمترى از مردم میگشاید و, در واقع, نیّتش رهایى بخشى به همه ى موجودات است.
32.
Amida Buddha. از لحاظ لغوى, Amida, در زبان ژاپنى, و Amit*bha (=امیتابَه) و Amita (=امیتَه), در زبان سنسکریت, به معناى سنور نامتناهیز یا سفروغ بیکرانزاند. امیده بودا یکى از مهمّترین و پر آوازه ترین بوداهاى مکتب مهایانه است که حاکم بهشت غربى (به پینوشت شماره ى 34 بنگرید) است. او در کانون پرستش مکتب سرزمین پاک (به پینوشت بعدى بنگرید), که مکتبى متعلّق به آیین بودایى چین و ژاپن است, قرار دارد و مظهر و رمز رحمت و حکمت است.
33.
the Pure Land sect. مکتب سرزمین پاک, که مکتب نیلوفر نیز خوانده میشود, یکى از مکاتب آیین بودایى چین و ژاپن است که, در 402 میلادى, به دست راهبى چینى, به نام هوى ـ یوآن (Hui-yuan), تأسیس شد و به دست هونن (Honen) به ژاپن رسید. هدف پیروان این مکتب اینست که در سرزمینِ پاکِ امیده بودا (به پینوشت قبلى بنگرید) از نو زاده شوند. این سرزمین پاک, که همان بهشت غربى (به پینوشت بعدى بنگرید) است, وجه تسمیه ى این مکتب و فرقه است.
34.
Western Paradise. بهشت غربى, یا سرزمین پاک را, که مورد اعتقاد مکتب مهایانه ى بودایى است, نباید به معناى مکانى گرفت, بلکه نحوه اى آگاهى است که البتّه آخرین منزلگاه مؤمن و سالک نیز نیست, بلکه مرحله ایست ماقبل نیروانه (به پینوشت شماره ى36 بنگرید.)
35.
shunyata, که معناى لغویش در زبان سنسکریت ستهیاز یا سخلاءز است, اندیشه ى کانونى آیین بودا است. شونیتا حامل همه ى پدیدارها و ظواهر, و سارى و جارى در همه ى آنها, است و تطوّر و تحوّل آنها را امکانپذیر میسازد.
36.
nirvana, که معناى لغویش در زبان سنسکریت سخاموشیز و سنابودیز است, در همه ى شُعَبِ آیین بودا بر هدف همه ى ریاضتها اطلاق میشود: حالت سعادت و ابتهاج کاملى است که از طریق خاموش و نابود شدن وجود و حیات فردى و استغراق و فناى نَفْس در روح اعلى یا از طریق خاموشى گرفتن و نابود شدن همه ى خواهشها و شهوات حاصل میاید.
37. ش
ein sof, که معناى لغویش در زبان عبرى سبینهایتز است, در آیین قبّاله (به پینوشت بعدى بنگرید) بر ذات الاهى اطلاق میشود.
38.
Kabbalah, که معناى لغویش در زبان عبرى سسنّتز یا سعلم نقلیز است, نام نوعى فلسفه ى دینى اسرارآمیز است که بعضى از علماى یهود, مخصوصاً در سده هاى میانه, بسط دادند و مبتنى بر تفسیر عرفانى متون مقدّس یهودیّت است.
39. اثرى عرفانى از نویسنده ى انگلیسى ناشناخته اى که در اواسط قرن چهاردهم نوشته شد و نخستین بار در 1871 انتشار یافت.
40. اکهارت واژه ى آلمانى
Gottheit را, که, از لحاظ لغوى, به معناى سالوهیّتز (معادل Godhead انگلیسى) است, براى اشاره به ساحت فراشخصى خدا به کار برده است, در مقابل ساحت شخصى خدا, که براى دلالت بر آن از واژه ى آلمانى Gott, به معناى سخداز (معادل God انگلیسى) بهره جسته است.
41. [
Meister] Eckhart عارف آلمانى (?1327ـ ?1260), که در 1327 به جهت آموزه هاى عرفانى اش متّهم به ارتداد شد.
42.
God-beyond-God
43.
Tillich, الاهیدان پروتستان مذهب آلمانى تبارِ آمریکایى (1961ـ1889).
44.
jnana yogi. واژه ى yoga, که معناى لغویش در زبان سنسکریت سیوغز است, در آیین هندو, به معناى ضبط و مهار کردن خود براى خاطر خدا و به قصد وصال او به کار میرود. در این آیین, طریقه هاى یوگایى عدیده اى عرضه شده اند که هر یک از آنها با طبیعت, مزاج, و سنخ روانى گروهى از اهل طلب و سلوک سازگارى, مناسبت, و سنخیّت دارد. مهمّترین این طریقه هاى یوگایى ـ و نه همه ى آنها ـ عبارتند از: کَرْمَه یوگا, یعنى طریقه ى عمل نوعدوستانه و ایثارگرانه (به پینوشت شماره ى57 بنگرید), بکتى یوگا, یعنى طریقه ى عشق خالصانه به خدا (به پینوشت شماره ى56 بنگرید), راجَه یوگا, یا یوگاى شاهوار, یعنى طریقه ى ریاضت و مراقبه (به پینوشت شماره ى53 بنگرید), و جنانَه یوگا, یعنى طریقه ى معرفت انتزاعى و علم حصولى, هرکس میتواند به اقتضاى سنخ روانى خودش به یکى از این طریقه ها عمل کند و به خدا برسد.
جنانه یوگا, چنانکه گفته شد, طریقه ى تحلیل و معرفت عقلى است. لازمه ى این طریقه نه فقط ذهن تیز, سریع الانتقال, دقیق, و وقّاد است, بلکه وارستگى و بیطرفى و بیتعصّبى و استقلال رأى, انکار نَفْس, و وضوح فکرى و روشن اندیشى هم هست و باید بر هرگونه جهل و غفلت غلبه کرد. جنانه یوگى کسى است که طریقه ى جنانه یوگا را در پیش گرفته است. (با توجّه به این توضیحات, اینکه نویسنده جنانه یوگا را طریق بصیرت شهودى قلمداد کرده است, براى مترجم ناپذیرفتنى و, لااقلّ, قابل مناقشه یا سؤال برانگیز است.)
45.
Charles Harshorne, فیلسوف امریکایى ( ـ1897).
46.
Indra, در آیین هندو, خداى چرخ گردون و گنبد مینا و, در وداها, برترین خدایان است. او, براى گرفتن دشمنان خود, از تیر, نیزه اى بزرگ, و دام استفاده میکند.
47.
WallaceStevens, شاعر امریکایى (1955ـ1879).
48. Charles Frazier
49.the Civil War, جنگ چهار ساله ى میان شمال امریکا و جنوب آن (5 ـ 1861).
50.
St. Augustine, از آباء کلیسا و اسقف شهر هیپو (430ـ354) که از اعاظم الاهیدانان مسیحى محسوبست.
51.
St. Teresa, عارفه ى اسپانیایى که به فرقه ى کَرْملیان تعلّق داشت (1582ـ 1515).
52.
jnanic, منسوب به jnana (به پینوشت شماره ى44 بنگرید).
53.
raja yogi, سالک طریقه ى راجه یوگا, که طریقه ایست مشتمل بر هشت منزل: 1) آمادگى اخلاقى سَلْبى, 2) آمادگى اخلاقى ایجابى, 3) وضع و حالت هاى جسمانى به عنوان وسیله اى براى کمک به مراقبه,4) ضبط و مهار تَنفّس, 5) ضَبْط و مهار حواسّ, 6) تمرکز, 7) مراقبه, 8) حالت فراآگاهى.
54.
buddhi, که معناى لغوى آن در زبان سنسکریت سعقلز است که انطباعات حسّى را دسته بندى میکند. در آیین هندو, اعتقاد بر این است که بودى, فى نفسه, ابزارى فاقد حیات است, امّا از عقل و آگاهیِ آتْمَن (به پینوشت بعدى بنگرید) کمک میگیرد و همه ى قواى آدمى, از جمله نیروى شهود, را رشد میدهد.
55.
Atman, در آیین هندو, به معناى (خود) واقعى و نامیراى انسانست, معادل سنَفْسز در ادیان غربى.
56.
bhakti yoga, یعنى طریقه ى عشق و تسلیم که در آن نیازى نیست که سالک احساسات خود را سرکوبد; بلکه آنها را تشدید ولى به خدا معطوف میکند. اکثریّت مؤمنان در سنّتهاى دینى مختلف از پیروان این راه اند.
57.
karma yoga, یعنى طریقه ى رفتار ایثارگرانه که در آن سالک هر یک از اعمال خود را با جمیع آثار و نتایجش, به عنوان قربانى, به خدا پیشکش میکند.
58. selfhood
59. Thomas Merton, راهب و نویسنده ى کاتولیک امریکایى (1968ـ 1915).
60.
John Betjeman, نویسنده و شاعر بریتانیایى (1984ـ1906).
61.
Malinowski, انسانشناس لهستانى تبار امریکایى و بنیانگذار انسانشناسى اجتماعى (1942ـ1884).
62.
New Agers. عصر جدید (New Age) نهضتى گسترده است که خصیصه اش علاقه به امور معنوى, عرفان, و آراء و نظرات کلّ نگرانه است.
63.
Luther, رهبر آلمانى نهضت اصلاح دینى در مسیحیّت (1546ـ1483).
64.
Shinran, بنیانگذار شاخه ى جودو ـ شین ـ شو (Jڑdo-shin-shں) در آیین بوداى ژاپنى (1262ـ1173).
65.
Tendai. مکتب تِنْدَى شکلِ ژاپنیِ مکتبِ چینى تین ـ تى (Tصien-tصai) است که در قرن هشتم از چین به ژاپن رسید. (مکتب تین ـ تى از مکاتب آیین بودا است)
66.
Klesha. این واژه, که معناى لغوى آن در زبان سنسکریت سزحمتز, سآلودگى و پلیدیز, و سشهوتز است, در آیین بودا, بر همه ى اوصافى دلالت دارد که ذهن را کند و ضعیف میکنند و منشاء همه ى اعمال غیر اخلاقى اند و, از این رو, آدمیان را به چرخه ى باززایى بسته میدارند.
67.
John Wesley, الاهیدان, مبلّغ انگلیسى و مؤسّس فرقه ى متدیستها (Methodists) (1791ـ1703).
68.
Aldersgate, خیابانى در لندن که جان وزلى, در 24 ماه مه 1738, در حالى که در یکى از جلسات یک انجمن دینى کوچک در آن خیابان شرکت کرده بود و به قرائت پیشگفتار مارتین لوتر (به پینوشت شماره ى63 بنگرید) بر رساله به رومیان پولس قدّیس گوش میداد نوعى اهتداء دینى را تجربه کرد.
69.
tariki-jiriki. واژه ى tariki, که معناى لغوى آن در زبان ژاپنى سقدرت دیگریز است, در آیین بودا, در اشاره به اعتقاد به رهایى به واسطه ى قدرت شخص دیگرى, که البتّه مراد از سشخص دیگریز امیده بودا (به پینوشت شماره ى32 بنگرید) است, به کار میرود. مکتب سرزمین پاک (به پینوشت شماره ى33 بنگرید) بر این است که اُمیدَه بودا همه ى کسانى را که نام او را با اخلاص تلاوت میکنند و به او اعتماد مطلق دارند رهایى میبخشد و آنان را در سرزمین پاک خود زایش نو میدهد, در مقابل, واژه ى jiriki, که معناى لغوى آن در زبان ژاپنى سقدرت خود شخصز است, در آیین بودا, براى اشاره به اعتقاد به نیل به اشراق از طریق جدّ و جهد خود شخص به کار میرود. بعضى از مکاتب آیین بودا, مخصوصاً مکتب ذِن (zen), بر این اعتقادند.
70. جیوه (=سیماب) فلزیست مایع که چون بر صفحه اى ریخته شود به صورت ذرّاتى کره اى شکل که بسیار لغزنده و فرّارند درمیاید.
71.
Rorschach روانپزشک سویسى (1922ـ1884) که, در روانشناسى براى تحلیل شخصیّت, آزمونى ابداع کرد که در آن مجموعه ى خاصّى از طرحهایى را که به صورت لکّه هایى جوهرند به شخص نشان میدهند و از او میخواهند که بگوید که چه میبیند و پاسخهاى او را تحلیل و تفسیر میکنند.
72.
existentialism نهضتى فلسفى و ادبى که مبتنى بر این آموزه است که در انسان وجود بر ماهیّت تقدّم دارد و بر این اعتقاد است که انسان کاملاً آزاد و کاملاً مسؤول اعمال خود است و این مسؤولیّت خاستگاه هراس و دلهره و اضطراب و تشویشى است که او را احاطه میکنند.
73.
Constructivism. سبرساخته انگاریز نامیست که بر نهضتها و مکتبهاى فراوانى اطلاق میشود که, از آن میان, برساخته انگاریهاى هنرى, اجتماعى, اخلاقى, و ریاضى مشهورترند. مراد نویسنده از سبرساخته انگاریز, در اینجا, برساخته انگارى اجتماعى (social constructivism) است که, اجمالاً, معتقدست که جهان فقط از طریق تفسیرهایى که ما از آن داریم میتواند در دسترس ما قرار گیرد و عقیده به واقعیّتى مستقّل از تفسیرهاى ما, در بهترین حالت, نوعى انتزاع بیربط و, در بدترین حالت, عقیده اى متنافى الاجزاء است. این موضع فلسفى با موضع تجربى اى که امثال ژان پیاژه (Jean Piaget), روانشناس سویسى (1980ـ1896), و لیوف ویگوتسکى (Lev Vygotsky), روانشناس روسى (1934ـ1896) در روانشناسى اجتماعى و روانشناسى رشد دارند فرق میکند, اگرچه ارتباط دورى با آن دارد. رأى امثال پیاژه و ویگوتسکى, که آن نیز به نام سبرساخته انگارى اجتماعیز خوانده میشود, اینست که یادگیرى روندیست که در آن شخصى که یاد میگیرد فعّالانه و خلاّقانه علم و معرفت را برمیسازد و جَعْل میکند. این موضع تجربى نیز میتواند منظور نظر نویسنده باشد.
74.
Kierkegaard, فیلسوف و الاهیدان دانمارکى که بنیانگذار فلسفه ى اگزیستانسیالیسم محسوب میشود (1855ـ1813).
75.
Kant. فیلسوف آلمانى (1804ـ1724)
76.
Woody Allen, نویسنده, بازیگر, و کارگردان امریکایى ( ـ 1935).
77.
dukkha. این لفظ, که معناى لغوى آن در زبان سنسکریت سرنجز است, در آیین بودا, بر مفهوم بسیار مهمّى دلالت دارد که اصل و اساسِ (چهار حقیقت شریف) این آیین است. سدوکهز فقط به معناى رنج متعارف نیست, بلکه دلالت بر هر چیزى دارد که, اعمّ از اینکه مادّى باشد یا ذهنى و روانى, مشروط و در معرض ظهور و افول است. بنابراین, هر چیزى که موقّتاً مطبوع و لذّتبخش باشد رنجست, چون پایانپذیرست.
78.
Maltese cross, یعنى صلیبى که بازوهایش مانند پیکانهایى اند که گویى به طرف مرکز صلیب اشاره میکنند. چون شهسواران مالت (Malta) در سده هاى میانه از آن به عنوان نشانه و نماد خود استفاده میکردند به این نام معروف شده است اینکه نویسنده از این نوع صلیب خاصّ نام میبرد بدین جهت است که, در میان انواع گونه گون صلیب, این نوع سطح بیشترى دارد.
79. اشاره است به آیه ى4 از مزمور بیست وسوم کتاب مزامیر داوود: سچون در درّه ى سایه ى مرگ نیز راه روم از بدى نخواهم ترسید زیرا تو با منی…ز
80.
the Pali Canon. پالى گویشى هندى است برگرفته از زبان سنسکریت. متون مقدّس شاخه ى تِرَوادَه (Therav*da)ى آیین بودا به این گویش تصنیف شده اند و, بدین جهت, به این متون سمتون مقدّس پالیز میگویند.
81. an Unborn
82. the Eightfold Path. در آیین بودا, راهى که به رهایى از رنج مینجامد چهارمین حقیقت از (چهار حقیقت شریف) و داراى هشت بخش است: نگرش درست, عزم درست, گفتار درست, کردار درست, وسیله ى درست براى امرار معاش, جدّ و جهد درست, هوشیارى درست, و تمرکز درست.
83. مترجم نام سراینده ى این سرود را نیافت.
84.
moksha, در آیین هندو, به معناى رهایى و آزادى نهایى از همه ى قید و بندهاى دنیا و از چرخه ى زندگى و مرگ, از طریق وصال خدا یا معرفت به واقعیّت نهایى است.
85. آیه ى2 از باب اوّلِ کتاب جامعه ى سلیمان. نویسنده آیه را به صورتى نقل کرده که ترجمه اش به فارسى چنین میشود: سباطل, باطل, همه چیز باطلست.ز و این صورت با هیچیک از نسخ معتبر کتاب مقدّس همخوانى ندارد. مترجم صورت صحیح را در متن آورده است.
86. آیه ى1 از مزمور صد و سى ام کتاب مزامیر داوود.
87. آیه ى46 از باب بیست وهفتم انجیل متّى و آیه ى34 از باب پانزدهم انجیل مرقس.
88. آیه ى24 از باب هفتم رساله ى پولس به رومیان. نویسنده آیه را به صورتى نقل کرده که ترجمه اش به فارسى چنین میشود: س… چه کسى میتواند مرا از این دوزخ زنده رهایى بخشد؟ز و حال آنکه در هیچیک از نسخ معتبر کتاب مقدّس تعبیر سدوزخ زندهز دیده نمیشود. مترجم صورت صحیح را در متن آورده است.
89. Joseph Sitler .
90. [St.] Paul, رسول و مبلّغ بزرگ صدر مسیحیّت (وفات در فاصله ى سالهاى 62 و68 میلادى).
91.
Pascal, ریاضیدان و فیلسوف فرانسوى (1662ـ1623).