.[1] الاشارات و التنبیهات، تحقیق: سلیمان دنیا، (بیروت: دارالمعارف، 1957ـ 1968) ج 3، ص54 ـ 55.
[1]. در یک نسخه، بهجای «نه ممکن»، عبارت «نه معلول» آمده است.
[1]. Herbert A. Davidson, “Avicenna’s Proof of the Existence of God as a Necessarily Existent Being” in Islamic Philosophical Theology, ed. Parviz Morewedge (Albany: State University of New York Press, 1979), p. 178.
(همچنین دیویدسون متذکر میشود که هیوم، در بخش 9 از کتاب Dialogues Concerning Natural Religion پیشنهاد کرده است که شاید بتوان جهان فیزیکی را واجبالوجود دانست. به گمان دیویدسون، ابنسینا ـ بر اساس باور برهانش به اینکه واجبالوجود نمیتواند مرکب باشد ـ این پیشنهاد را مردود میداند.)
.[1] شرح رسالة زنون الکبیر الیونانی (حیدر آباد: دائرة المعارف العثمانیة 1349/1030ـ31). نک: Ian Richard Netton, Allah Transcendent (London: Routledge, 1989), p. 124. و نیز نک: عبدالرحمن بدوی «عیون المسائل» در: الموسوعة الفلسفیة (بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1984) بخش 2، ص102 که در آن از فارابی بهعنوان نخستین کسی که واجب را از ممکن و واجب بالغیر را از واجب بالذات تفکیک کرده یاد شده است. فارابی جایز میداند که موجود ممکن، قدیم یا حادث باشد، اما احتمال سلسلۀ بینهایت علل و معلولها را رد میکند و معتقد است که آخرین علت باید واجب فینفسه (واجب بالذات) باشد.
.[1] نتون مدعی است که بر این سخن دلیل کافی هست که بگوییم همۀ براهین ابنسینا وجوه مختلفی از استدلال جهانشناختی است و این که «زیر بنای همۀ آنها این عقیده ابنسیناست که تسلسل بینهایت مجموعه محدود، محال است.» (Netton, Allah Transcendent, p. 174)، اما بهنظر میرسد که این سخن نوعی مبالغهگویی باشد؛ چرا که برهان صدیقین بر انکار مطلق هرگونه زنجیرۀ بینهایت مبتنی نیست و تفاوت زیادی است میان برهان برای اثبات محرک نخستین و برهان صدیقین؛ بهگونهای که این نتیجهگیری مناسبتر است که بگوییم که هر برهانی بهعنوان نتیجهای از تأمل در برهان قبلی شرح و بسط یافته است. (به عدم تناسب عبارت نتون هم توجه کنید: «تسلسل بینهایت مجموعه محدود»).
دیویدسون نیز مدعی است که برهان ابنسینا مستلزم محال بودن تسلسل بینهایت علل است (p. 180)؛ هرچند که خود وی نشان میدهد که این برهان چگونه، بهنحوی مستقیم و بدون کمک گرفتن از این فرض، پیش میرود و نیز چگونه ممکن است محال بودن تسلسل را «بهعنوان نوعی نتیجۀ فرعی» پایهریزی کرد. (p. 179)
[1]. sufficient cause.
(علت کافی علتی است که باعث ترجیح وجود برای ممکنالوجود شود و آن را از حالت مساوی بودن نسبت به وجود و عدم خارج کند.)
[1]. the principle of sufficient reason.
[1]. در مورد رد اصل «دلیل کافی» نک:
J. L. Mackie, The Miracle of Theism (Oxford: Clarendon Press, 1982), pp. 84-87; & Richard M. Gale, On the Nature and Existence of God (New York: Cambridge University Press, 1993) Ch. 7.
[1]. صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیه، ج 6، ص16.
.[1] شهابالدین یحیی سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح و مقدمه: هنری کربن، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، جلد 2، ص121.
[1] همان، ص122ـ123.
[1]. see Nicholas Heer, “Al-Jami’s Treatise on Existence” in Islamic Philosophical Theology, ed. Parviz Morewedge (Albany: State University of NewYork Press, 1979), pp. 223-256.
[1]. see for example, Seyyed Hossein Nasr, Sadr al-Din Shirazi and His Transcendent Theosophy (Tehran: 1978) and Fazlur Rahman, The Philosophy of Mulla Sadra (Albany: SUNY, 1975).
.[1] «پرتونامه» در شهابالدین یحیی سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تحقیق: سیدحسین نصر، تهران، انجمن حکمت و فلسفۀ ایران، ج 3، ص33.
[1]. See the discussion in Richard M. Gale, On the Nature and Existence of God (Cambridge: Cambridge University Press, 1993), pp. 252 ff.
[1] صدرالدین محمد الشیرازی، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الاربعة العقلیة، قم، مصطفوی، 1386، ج 6، ص14ـ16.
.[1] همو، اسرار الآیات، تحقیق: محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ص25ـ26.
[1] . پرویز مروج، کتاب المشاعر را با عنوان زیر ترجمه کرده است:
The Metaphysics of Mulla Sadra (NewYork: The Society for the Study of Islamic Philosophy and Science, 1992).
[1] . صدرالدین محمد الشیرازی، الحکمة العرشیة، تصحیح: فاتن محمدخلیل اللبون فوادکار، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، 1420.
این کتاب با مشخصات زیر به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است:
The Wisdom of the Throne, James Winston Morris (Princeton: Princeton University Press, 1981).
[1] . همان ص11ـ12.