تعلیم مقدس

Document Type : Professional

Author

Abstract

نویسنده در این مقاله به بررسی نظریات توماس آکویناس درباره تعلیم مقدس می‏پردازد. منظور او از تعلیم مقدس همه علوم و معارفی است که معلم آنها خداست و کتاب مقدس شایسته این عنوان است.
آکویناس بر این باور است که برای رستگاری انسان ضروری است‏حقایق خاصی که فراتر از عقل است، از طریق وحی الهی برای انسان آشکار شود. حقایق درباره خدا، آنچنان که عقل قادر به شناختن آن باشد، فقط توسط افراد معدود قابل شناخت است; آن هم پس از مدتهای طولانی و همراه با خطاهای فراوان. بنابراین ضروری است که انسانها حقایق الهی را از طریق وحی بیاموزند.
در این مقاله عناوینی نظیر: ضرورت وحی، قلمرو عقل و وحی، الهیات و تعلیم مقدس، شرافت تعلیم مقدس و تقدم آن بر علوم دیگر هنگام تعارض، بحث گردیده است.
اولین موضوعی را که قدیس توماس اکویناس در کتاب «کلیات کلام‏» مطرح می‏کند، درباره قلمرو و ماهیت تعلیم مقدس (1) است. منظور توماس از این تعبیر، مجموعه‏ای از تعالیم است که به سبب داشتن منشا الهی، مقدس شده‏اند; و به طور خلاصه، مجموعه‏ای از تعالیم و دستورات است که معلم آنها خداست. بی‏تردید کتاب مقدس شایسته این عنوان است، زیرا متضمن عین کلام خداست. با وجود این، همان طور که خواهیم دید، قلمرو این عنوان شامل همه چیزهایی است که تحت هر شکلی حقیقت‏خود را از وحی الهی گرفته‏اند و یا با وحی در جهت هدف مقرر الهی‏اش تشریک مساعی دارد.
مشخصه موضع توماس آکویناس این است که اولین سؤال او درباره تعلیم مقدس، باید سؤال از ضرورت آن باشد; مانند: آیا ضروری بود که خداوند انسانها را تعلیم دهد؟ آیا ضروری بود که خداوند مجموعه‏ای از تعالیم را که ما آنها را «تعلیم مقدس‏» می‏نامیم از طریق وحی به انسانها ابلاغ کند؟ این سؤال، مستلزم امکان یک شبهه است و دلیل بر امکان چنین شبهه‏ای، دقیقا این است که قبلا مجموعه‏ای از تعالیم که همه قلمرو معرفت انسانی را فرامی‏گرفت‏یعنی «فلسفه‏» و یا آن گونه که خود توماس ترجیح می‏دهد که آن را «علوم فلسفی‏» (2) بنامد، وجود داشته است; یعنی مجموعه‏ای از رشته‏ها یا علوم که فلسفه را تشکیل می‏دهند.
استدلال دوم از نخستین مقاله از کتاب «کلیات کلام‏»، این موضوع را با عباراتی بسیار رسا، برای فلسفه بیان می‏کند که حتی امروز نیز نمی‏توان مطلبی بیش از آن در حمایت از فلسفه گفت. او می‏نویسد:
«شناخت، تنها می‏تواند با هستی مرتبط شود; زیرا هیچ چیزی را نمی‏توان شناخت، مگر حقیقت، که قابل تحویل به هستی است. اما هر چیزی که هست، در علوم فلسفی بررسی می‏شود، حتی خود خدا; آنچنان که بخشی از فلسفه که «الهیات‏» یا «علم الهی‏» نامیده می‏شود; همان طور که از کلام ارسطو در مابعدالطبیعه، آشکار است. بنابراین با داشتن علوم فلسفی دیگر نیازی به تعالیم دیگر نیست.»

.
2. philosophical disciplines.
3. all - sufficiency.
4. saint paul.
5. authority.
6. beatitude.
7. beatific vision.
8. eternal life.
9. persuasive argument.
10. radical transcendency.
11. being divinly revealed.
12. prerogatives.
13. tower.
14. wisdom.
15. eminent dignity.
16. grace.
17. charity.
18. siger of brabant.
19. patronage.