چگونگی رویارویی متکلمان اسلامی با مساله عقل و وحی موضوعی است که نویسنده این مقاله به بررسی آن پرداخته و دو سوی افراط و تفریط آن را نشان داده است. در این مقاله نصگرایی اهل حدیث، عوامل پیدایش عقلگرایی، عقلگرایی در ماتریدیه و غزالی، رویارویی عقلگرایی و نصگرایی در سدههای متاخر، عقلگرایی در شیعه امامیه مورد بحث و بررسی واقع شده است. اگرچه رگههای بحث در سدههای متاخر و معاصر نشان داده شده است، ولی دامنه تحلیل به شش قرن اولیه هجرت متمرکز شده است. آنچه درپی میآید نگاهی است گذرا به چگونگی رویارویی متکلمان مسلمان با مساله پردامنه «عقل» و «وحی». سخن گفتن از موضوعی چنین گسترده و بس پرپیچ و تاب، آن هم در یک مقالهکوتاه، جرات و جسارت بسیار میخواهد. بویژه آنکه در این زمینه تحقیقات اندکی صورت گرفته و همین نکته مسؤولیت نویسنده را دشوار میسازد. این نوشتار، گذشته از یک گزارش تاریخی، چند پیام اصلی دارد که یادآوری آن را پیشاپیش مناسب میدانم. چنانکه خواهیم دید، تلاش برای حل مساله عقل و وحی و جمع میان «دینداری» و «خردباوری» از نخستین و مهمترین مشغلههای ذهنی متفکران مسلمان بوده است; خواه آنانکه داوری عقل را در شناخت دین ارج مینهادند و خواه کسانی که دین را در فراسوی دریافتهای عقل مینشاندند و عقل خویش را در فهم دین یکسره معاف میداشتند. به هرحال هر دو نشان دادهاند که سخت دلشمغول این مساله هستند و تا پایان نیز خارخار این پرسش، آرامش اندیشه را بر آنان حرام کرده است. کشاکش میان عقل و دین چیزی نیست که انسان دردمند آزاده را بسادگی رها سازد. اگر عقل ریشه در گوهر و ذات آدمی دارد، دین نیز با بنیادیترین و نهاییترین حقیقت و دلبستگی انسان پیوند میخورد. دین را در محدوده تنگ تجربه و خرد بشری محبوس کردن همان قدر سادهاندیشی است که عقل را به چند حکم و ضابطه کلی تحویل بردن. از کوششهای فراوان دانشمندان اسلامی در سازش میان عقل و دین، که تنها اندکی را در این مقاله بازگفتهایم، این نکته را میتوان آموخت که تنها با یک حکم کلی و یک راه حل ساده نمیتوان بر این داستان پرماجرا نقطه پایان گذاشت.
1. ابن رشد در مورد غزالی میگوید: «هو مع الاشاعره اشعری ومع الصوفیه صوفی ومع الفلاسفة فیلسوف». (فصلالمقال، ص27) هرچند این قول از سر انصاف نیست، اما خالی از حقیقت نیز نیست. 2. ر. ک : سید مرتضی عسکری، معالم المدرسین; نقش ائمه در احیاء دین. 3. عباس محمود عقاد، تفکر از دیدگاه اسلام، ترجمه محمدرضا عطائی، آستان قدس رضوی; م.م شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج1، ص195 به بعد. 4. حنا الفاخوری و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج1، ترجمه عبدالمحمد آیتی،انتشارات زمان، فصل سوم از باب دوم; دلیسی اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ترجمه احمد آرام، انتشارات جاویدان. 5. نیز باید از شخصیتسومی نام بریم به نام احمد بن محمد الطحاوی (م321ق) که در مصر فعالیت داشت. ر.ک: تاریخ فلسفه در اسلام، ج1، ص348 به بعد. 6. شهرستانی، ملل و نحل، دارالمعرفة، بیروت، ج1، ص105. 7. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ترجمه محسن مؤیدی، امیرکبیر. ص110. 8. شهرستانی، ملل و نحل، ج1، ص56. 9. همان، ج1، ص72. 10. اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، چاپ مصر، ص9. 11. ملل و نحل، ج1، ص115. 12. الابانة، ص8و9. اشعری بعدها در کتاب اللمع حتی از این هم فراتر رفت و همصدا با معتزله قائل به تاویل صفات شد. 13. رک: اللمع از اشعری و تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص172 . 14. الابانه، ص20 به بعد; نیز ر.ک: اللمع. هرچند اشعری به کلام نفسی تصریح نکرد، ولی سخنش همین قول را نتیجه میدهد. 15. ر. ک: دو کتاب معروف او: التمهید، تصحیح محمود الخضیری و محمد عبدالهادی; الانصاف، تحقیق محمد زاهد الکوثری، المکتبة الزاهریة للتراث. 16. الشامل فی اصول الدین، تحقیق ر.م. فرانک، مؤسسه مطالعات اسلامی، ص12 به بعد. 17. المغنی، ج14. این جلد تماما به مساله عقل و اهمیت کلام عقلی مربوط است و مفصلا به شبهات اهل حدیث و اشاعره پاسخ گفته است. 18. تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج1، 155تا157. 19. ملل و نحل، ج1، ص55. 20. همان، ص54. 21. ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، دارالفکر العربی، ص164 به بعد; شبلی نعمانی، ج1، ص70. 22. برای مقایسه کوتاه میان نظریه اشعری با اصحاب عقل و اصحاب نقل ر.ک: تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ج1، ص152 به بعد. 23. شبلی نعمانی، تاریخ علم کلام، ص51. 24. غزالی، القسطاس المستقیم، در مجموعه رسائل، دارالمکتب العلمیه، بیروت، ج3. نیز ر.ک: تاریخ المذاهب الاسلامیه، ابوزهره; المذاهب الاسلامیین، عبدالرحمن بدوی. 25. منبع پیشین، ص21. 26. وی در کتاب المنتقذ من الضلال شرح این ماجرا را بازگفته است. ر.ک: مجموعه رسائل غزالی، ج7; یا ترجمه همین کتاب به نام «شک و شناخت»، ترجمه صادق آئینهوند، انتشارات امیرکبیر. 27. ر.ک: قواعد العقائد در احیاء العلوم، ج1 و مقایسه کنید با باب دوم از «کتاب العلم» از همان کتاب. 28. احیاء علومالدین، دارالهادی (شش جلدی)، ج1، ص32و33. 29. همان، ج1، ص35و36 و نیز مراجعه کنید به ص63 به بعد در باب مذموم بودن مجادله و مناظره. 30. همان، ص36. 31. ر.ک: مجموعه رسائل غزالی، ج4، رساله الجام العوام عن علم الکلام. منظور غزالی از «عوام» در این رساله شامل فقیه و متکلمین نیز میشود. ر.ک: ص49 از همان منبع. 32. احیاء، ج1، ص125. 33. همان، ص126. 34. همان، ص127 به بعد. 35. ابن رشد، فصل المقال (چاپ شده در کتاب فلسفه ابن رشد)، چاپ قاهره، ص10و11. 36. همان، ص24 تا26. 37. همان، ص18و19 و نیز ص30و31. برای روشن شدن نظر ابن رشد در این باب همچنین باید به کتاب «الکشف عن مناهج الادله» مراجعه کرد. 38. ابن ندیم، الفهرست، ص223. 39. حسن صدر، تاسیس الشیعه لعلوم للاسلام، ص351. 40. ابن مرتضی، طبقات المعتزله; ابن ندیم، الفهرست، ص302. 41. نمونهای از مناظرات او در مجلس یحیی را در کمالالدین شیخ صدوق (چاپ دارالکتب الاسلامیه) ص362 به بعد بنگرید. 42. ر.ک: رجال نجاشی، رجال و فهرست طوسی; اختیار معرفة الرجال کشی. 43. اختیار معرفة الرجال، مؤسسه آلالبیت، ج2، ص526 به بعد. 44. در شرح احوال این خاندان ر.ک:خاندان نوبختی، عباس اقبال; تاسیس الشیعه، ص362 به بعد;مقدمه فرق الشیعه نوبختی از سید هبةالله شهرستانی. 45. معانی الاخبار، مقدمه، ص27 به بعد; نیز مراجعه کنید به کتاب کمالالدین و تمام النعمه از صدوق. 46. الاعتقادات صدوق، چاپ شده در مجموعه مصنفات شیخ مفید، ج5، ص36و37. 47. التوحید، ص119و120. 48. الاعتقادات صدوق، ص42 و43، در همین جا صدوق مناظرهای از هشام بن حکم با ابوالهذیل نقل میکند که دقیقا بیانگر دیدگاه خود او است. ابوالهذیل به هشام گفت: با تو مناظره میکنم اگر من غلبه کردم تو به مذهب من درآی و اگر تو پیروز شدی من به مذهب تو خواهم پیوست. هشام گفت: اگر من غلبه کردم تو به دین من آی و اگر تو بر من غلبه کردی من به امامم مراجعه میکنم. 49. در اینکه کتاب به کدام یک از نوبختیان تعلق دارد اختلاف است. ر.ک: مقدمه الیاقوت فی علم الکلام، انتشارات کتابخانه آیهالله مرعشی نجفی و مقدمه انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، علامه حلی، رضیبیدار. نیز ر.ک: پاورقی شماره54. 50. انوار الملکوت، ص3. 51. همان، ص13. 52. همان، ص3،10و12. 53. همان، ص52، و نیز ص99. 54. عباس اقبال آن را به سال 340 مربوط می کرد، مادلونگ آن را متعلق به قرن پنجم میداند. ر.ک: اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص33 به همین دلیل ما در تحلیل خود تنها به آن بخش از این کتاب استناد جستیم که در منابع دیگر، از جمله اوائل المقالات شیخ مفید، به نوبختیان نسبت داده شده است. البته بعضی کتاب الیاقوت را به قرن ششم مربوط کردهاند (مقدمه الیاقوت فی علم الکلام، تحقیق علی اکبر ضیائی) که درستبه نظر نمیرسد. 55. تاسیس الشیعه، ص367 به نقل از الصراط المستقیم بناطی بیاضی. 56. ر.ک: اندیشههای کلامی شیخ مفید، مقدمه. 57. تصحیح الاعتقاد، رضی، ص45. 58. اوائل المقالات، مؤسسه مطالعات اسلامی، ص17. 59. اعتقادات صدوق، ص42و43 و نیز ص34 و35; شیخ در کتاب التوحید در باب «النهی عن الکلام» 35 روایت نقل کرده است. 60. تصحیح الاعتقاد، ص42تا44 و نیز 53تا57. 61. اوائل المقالات، ص7و8. 62. آینه پژوهش، شماره17-18، مقاله «مقام عقل در اندیشه شیخ مفید». نویسنده محترم نظریه شیخ مفید را براساس آرای سید مرتضی و شیخ طوسی تفسیر کرده که بیتردید خطاست. البته ما برداشت مکدرموت از عقلگرایی شیخ مفید را نیز نپذیرفتیم. به نظر میرسد که برداشت ما، برخلاف دو دیدگاه یادشده، با هیچ یک از آرای شیخ تنافی ندارد. 63. معانی الاخبار، ص239. 64. ر.ک: کتاب العقل والجهل از اصول کافی و بحارالانوار. 65. الفصول المختاره من العیون والمحاسن، مجموعه مصنفات شیخ مفید، ج2. 66. النکت فی مقدمات الاصول، مجموعه مصنفات، ج 10، ص . 67. ر.ک: الیاقوت، ص156; التوحید صدوق، ص398 باب «ان الله لایفعل بعباده الا الاصلح معهم»; اوائل المقالات، ص16 و نیز پاورقی ص98. در تفاوت ظریف و دقیق این سه نظریه قتشود. 68. تصحیح الاعتقاد، ص125. 69. سید مرتضی، الذخیره، ص154 تا 158 و ص167. 70. رسائل الشریف المرتضی، ج1، ص127 و128. 71. الذخیره، ص168. 72. برنامه سعادت، ترجمه کشف المحجه، ص21. 73. همان، ص22. 74. همان، ص38و39، و نیز ص36 و37. 75. همان، ص27و28. 76. همان، ص23. 77.همان، ص36. 78. همان، ص39. 79. حقائق الایمان، ص169 رساله الاقتصاد در کتاب حقائق الایمان و توسط انتشارات کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی به چاپ رسیده است. 80. حقائق الادیان، ص170. 81. همان، ص171. 82. همان، ص176 به بعد.