«فرهنگ» هر جامعه در ترسیم «ساختار» آن جامعه مؤثر است; به طورى که نظریهپردازان «فرهنگ سیاسى»، همچون آلموند و پاول، با استفاده از تقسیم فرهنگ سیاسى جوامع مختلف به تقسیم نظامهاى سیاسى آنها پرداختهاند. البته این به معناى غفلت از تاثیر حکومتبر فرهنگ سیاسى جوامع نیست، که «الناس على دین ملوکهم». و یا به فرموده على(ع): «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم»; «مردم به حاکمانشان شبیهترند تا به پدرانشان». با تمرکز بر روى خانواده و بررسى این کانون فرهنگساز، زمینهاى براى مطالعه و بررسى به وجود مىآید که با استفاده از آن مىتوان بعضى از ابهامها درباره فرهنگ سیاسى جامعه را برطرف کرد. با مطالعه در خانواده معاصر ایرانى و مشاهده فرهنگ پدرسالارى در آن، مىتوان ارتباطى بین این فرهنگ و فرهنگ سیاسى تبعىمشارکتى موجود در جامعه برقرار کرد. گاهى به علت تغییر در باورها، ارزشها و احساسات جامعه، فرهنگ سیاسى جامعه تغییر مىکند و خلاف این امر کلى مشاهده مىشود. در صورتى که نخبگان جامعه با رهبرى صحیح بتوانند پیوند جامعه را با این فرهنگ جدید مستدام نگهدارند، یعنى آن احساسات و ارزشها را درونى و تبدیل به باور نمایند، «ساختار سیاسى» و نظام سیاسى جدید و انقلابى حفظ مىشود. در غیر این صورت همان طور که تاریخ معاصر ایران نشان داده است، دوباره فرهنگ سیاسى سنتى بازگشت مىکند. از سوى دیگر تجانس و انسجام عناصر فرهنگى، امرى جدى به نظر مىرسد; همچنانکه عدم هماهنگى و سازش اجزاى فرهنگى، موجب تنازع آن اجزا و سستى مجموعه مىگردد. بویژه آنکه انتقال این کشمکش از حیطه فرهنگى به جامعه سیاسى، یکى از علل بىثباتى سیاسى به شمار مىآید. از این رو شناختحالت تحلیلى و ترکیبى فرهنگ سیاسى ایران، درک تاثیر تحول فرهنگى بر ساختار سیاسى و فراهم نمودن پارهاى از مقدمات ثبات سیاسى ضرورى به نظر مىرسد.