چون مقاله حاضر پیرامون اسلام و توسعه اقتصادى است، لازم دانستیم قبل از شروع، به توضیحى مختصر حداقل براى روشن کردن چارچوب مفهومى بحث مذکور اقدام نماییم. توسعه اقتصادى یکى از جدیدترین و بحثانگیزترین شعبههاى اقتصاد مىباشد. یک نکته که در این قبیل بحثها لازم به ذکر است این است که معمولا بین دو واژه رشد و توسعه، نوعى خلط مضر صورت مىگیرد که خود منشا پارهاى سوءبرداشتها مىگردد. رشد معمولا دلالتبر تغییرات کمى دارد، در صورتى که توسعه، فرایندى کیفى است. به عنوان مثال، افزایش محصولات تولیدى در یک کشور، رشد محسوب مىگردد اما توسعه نیست. همچنین رشد تعداد دانشجو در یک کشور لزوما به مفهوم توسعه علم و معرفت نمىباشد. توسعه اقتصادى علاوه بر رشد کمى در بر گیرنده بهبود کیفیت در محصولات و تنوع کیفى آنان است، و علاوه بر اینها در بر گیرنده تحولاتى در ترتیبات فنى و نهادىاى است که محصولات مذکور تولید و یا توزیع مىشوند. (1) پس توسعه اقتصادى بسیار عمیقتر و وسیعتر از رشد مىباشد. البته تا دهه 1970 تصور، این بود که در صورت رشد بیشتر مىتوان انتظار داشت که وضع اشتغال بهبود پیدا کرده، مشکل فقر و توزیع درامد حل شود و اینها خود زمینههاى توسعه را فراهم آورند. توصیه بانک جهانى و صندوق بینالمللى پول به کشورهاى جهان سوم نیز همین بود. اما تجربه آن دهه و پس از آن نتوانست این فرضیه را ثابت کند. زیرا در اکثر آن کشورها تولید تا حد هدفگذارى بانک جهانى بالا رفت اما حتى شاخصهاى مادى توسعه نیز فراهم نگردید. مثلا سطح زندگى مردمان فقیر بدون تغییر باقى ماند و در مواردى حتى بدتر شد بیکارى و توزیع درامدها و ثروتها نیز اگر وخیمتر نشده باشد، بهتر نشد. این امر باعثشد که بسیارى از اقتصاددانان و بویژه صاحبنظران توسعه خواستار نوعى تجدیدنظر در تعریف مذکور از توسعه گردیدند. نکته دوم این است که توسعه، فراگیرتر از تحولات مادى و فنى صرف بوده، بهبود روابط انسانى و حتى توسعه ارزشهاى اصیل جوامع را نیز از نظر دور نمىدارد.
*. این مقاله قرار است در نشریه «اقتصاد نهادى و اقتصاد تئوریک» در مارس 1997 (فروردین 1376) به چاپ برسد. **. من در ارتباط با پیشنهادهاى نقادانه و مفید، مدیون افراد زیادى بخصوص ماتیاس ارلى، کىاس جمو، اریک جونز، جیفر مونتگمرى، سوکت پاموک، جیمز رابینسون، اریک اشانز و کوانگ ونگ هستم. تولگا کویکر و مورات سومر حمایتهاى تحقیقاتى ارزشمندى فراهم ساختند. یک پیشنویس از مقاله حاضر در چهاردهمین همایش بینالمللى پیرامون «اقتصاد نهادگرایى جدید» در ژوئن 1996 در والرفنگر آلمان بحث گردید. ***. یادداشتهاى با علامت (م) و احیانا توضیحات با علامت [] از مترجم است. 1. ر.ک: Herrick and c. Kindleberger" Economic Development Mcgraw HillB 1984 P.21 همچنین توضیحى تکمیلى توسط مترجم در جاى دیگرى ارائه شده که مىتوانید به نامه مفید، شماره6، ص173 مراجعه کنید.(م). 2. ر.ک: E. Owens" The future of freedom in Developing world New York Pergamon 1987 P.xv. (م) 3. ر.ک: M. PTodaro Economic Development fourth ed. Longman 1989 PP.90-91. (م) 4. منظور مؤلف از بحث عمومى در آخرین قسمت مقاله توضیح داده شده است (به بند8 مراجعه شود)،(م). 5. همبستگى در واقع بیانگر میزان ارتباط دو متغیر است و همبستگى آمارى مثلا بین اسلام و توسعه بیان رابطه این دو از طریق آمار مىباشد(م). 6. به عنوان مثال آثار تودارو، گیلیس و دیگران را ملاحظه کنید. تودارو بیان مىکند که مفهوم توسعه در بر دارنده رهایى از عقاید جزمى است. او وارد جزئیات نشده و نقش اقتصادى مذهب را توجیه نشده، رها مىکند. 7. هرچند بیان مؤلف محترم به عنوان موضع کلى در غرب درست مىباشد، اما این گونه نیست که آنها به این موضوع نپرداخته باشند. یکى از صاحبنظران معروف توسعه، کیندل برگر، مىگوید متفکران در طول قرن بیستم بین مذهب و توسعه اقتصادى نوعى رابطه على و معلولى را پىجویى کردهاند براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به: B. Herrick and c. Kindleberger"Econ. Development opcit" PP.105-106 (م) 8. نسبیتگرایى فرهنگى معمولا به دو معنا به کار مىرود: یک معنى آن جنبه عادى دارد، به این مفهوم که فرهنگهاى مختلف داراى عادات، نهادهاى اجتماعى، و اخلاق متفاوت هستند. این مساله جاى بحث ندارد. اما معنى دوم این است که آنهایى که متعلق به فرهنگ خاصى هستند، نمىتوانند نسبتبه عقاید، سنتها و اخلاق جوامع غیر خودشان، قضاوت معتبرى بنمایند. در ضمن نسبیتگرایى اخلاقى نیز به همین معنى مطرح است. زیرا برطبق آن، دیدگاه افراد و جوامع مختلف در مورد خوبى و یا بدى، درستى و یا نادرستى، نسبتبه جوامع خودشان معنى دارد(م). 9. ادوارد سعید در «شرقشناسى» دو مورد مؤثر را ذکر مىکند و لوئیس مورد مقابل آن را مىآورد. 10. رگرسیون، نمودارى است که ارتباط بین دو متغیر را نشان مىدهد. ارتباط مذکور معمولا به صورت یک تقریب خطى بیان مىگردد(م). 11. به زبان ریاضیات ساده در هر رگرسیون تجزیه و تحلیل به این صورت انجام مىشود که وابستگى یک متغیر به یک یا چند متغیر دیگر که آنها را متغیر مستقل مىخوانند بررسى مىشود. در مقاله حاضر درامد سرانه به صورت متغیر وابسته و تعداد مسلمانان به صورت متغیر مستقل (یا توضیحى) در نظر گرفته شده است(م). 12. در گزارش مورد نظر براى 5 کشور (که سه تاى آنها از جمعیت مسلمان قابل توجهى برخوردارند)، دادههاى مربوط به درامد حذف شده بود که من آنها را در راس ردهبندى درامدى قرار دادم. مثلا براى عربستان سعودى و ترکمنستان، که در گزارش به عنوان گروههاى درامدى «بالاى متوسط» قلمداد شده بودند، فرض شد که درامد سرانه آنها در راس ردههاى درامدى متوسط به بالا قرار دارد. 13. اغلب ارقام با قدرى اصلاح و تعدیل (در مورد اشتباهات پیرامون ارمنستان، آذربایجان، فدراسیون روسیه، اکراین و پادشاهى انگلستان) از بخش ملتهاى جهان از «برتیانیکا» استخراج شده است. در مواردى که سهم مسلمانان از جمعیت گزارش نشده است، آمار مربوط بر مبناى اطلاعات موجود در بخش «مذهب، آمار ملى، مقایسهاى» حاصل شده است. 14. هیچ نوع تمایزى بین مسلمانان شاغل و غیر شاغل صورت نگرفته است. اگر تنها به نوع اول محدود مىشد، سهم جمعیتى کمتر مىشد. 15. به نظر مىرسد لازم استبراى درک بهتر این بخش از مقاله، توضیحى داده شود. رگرسیونهاى اول و دوم با شمارههاى 1 و 2 در جدول شماره1 ملاحظه مىشوند. براى هر رگرسیون یک عدد به عنوان ضریب ثابت ذکر کرده است. هرگاه ضرایب ثابت صفر نباشند، معلوم است که قابل اعتماد و معنىدار هستند و اگر صفر شوند در آن صورت، الگوى غلطى ترسیم شده است. در اینجا هم ضرایب معنى دار هستند زیرا صفر نمىباشند. و در جدول، معنىدار بودن با استفاده از علامت (ء) مشخص شده است. R2 نشان مىدهد که چند درصد از روابط بین متغیرهاى مورد بحث توسط الگوى ما، توجیه شده است. مثلا در رگرسیون2 (در جدول شماره1) R2 را 34/0، ولى در اولى04/0 نشان داده است، مىتوان نتیجه گرفت که رگرسیون دومى قابل قبولتر مىباشد(م). 16. متغیر موهومى در مطالعات اقتصادسنجى نوعى متغیر کیفى مانند مذهب، ملیت و امثال آن مىباشد که مانند متغیرهاى کمى درامد مصرف و امثال آن نیست که مقادیر مشخصى به همراه آنان مطرح شود. اما چون در واقع تاثیر دارد آن را وارد الگوها مىکنند(م). 17. افزودن لگاریتم جمعیتبه متغیرهاى مستقل تا حد کمى مقدار را بهبود مىبخشد، اما ضریب جدید از معنىدار بودن بیرون مىرود. 18. عبارت «غرب» به این صورت تعریف مىشود که شامل اروپاى غربى و جاهایى مانند شمال آمریکا مىگردد. در این تعریف آمریکاى لاتین منها مىشود. 19. شعر مذکور بازیافتى از نوشته اکیوزکنان است. 20. نمونه قوى این ادعا متعلق به هوجسن است. 21. بحث کامل را در نوشتههاى عیسوى ملاحظه کنید. 22. توزیع زمانى در آثار السن قابل مشاهده است. وى همچنین بیان مىکند که اندیشمندانى که پس از سال 1400 مطرح شدند، برعکس آنان که قبل از 1250 بودند، هیچ نوع سهمى در [تدوین و توسعه] علم فیزیک، شیمى، زیستشناسى و یا ریاضیات نداشتند. 23. این که در کشورهاى جهان سوم بطور عام و کشورهاى اسلامى و عربى بطور خاص، فرهنگ تحقیق و پژوهش مورد عنایت نیست، یک واقعیت دردناک و هشداردهنده است. متاسفانه دستاندرکاران دولتى و خصوصى نیز صرفا با بیان شاخصهاى کمى و روبنایى به رشد خود مىبالند و تحقیقات زیربنایى را مورد توجه خاص قرار نمىدهند(م). 24. براى اطلاع بیشتر به نوشته جونز مراجعه کنید. 25. ما جهت ترجمه عبارت عبارت «قضیه اصلى» را انتخاب کردهایم.