براى روشن شدن برنامه آموزش کلام در حوزه، ابتدا باید انتظارات خود را از علم کلام مشخص کنیم و بگوییم چه وظایفى را بر دوش متکلمان مىگذاریم و ضرورت وجود رشته کلام، بلکه حوزه کلامى، چیست. اما این مطلبى است که در اینجا نمى توانیم به تفصیل بدان بپردازیم; به ناچار به اشارههایى کوتاه بسنده کرده، تفصیل بیشتر را به مجالى دیگر وامىنهیم. به محض این که از ضرورت علم کلام سخن به میان مىآید، ذهن متوجه وجود شبهاتى مىشود که معارف دینى را مورد هجوم قرار دادهاند. این امر چندان هم بىدلیل نیست; گذشته علم کلام شاهد صادقى استبر این مدعا که به ظن قوى منشا پیدایش این علم، مبارزههاى فکرى گروههاى متخاصم در جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) علیه یکدیگر بوده است. در چنین حالتى هر یک از طرفین ناچار مى شده که از تفکر و نوع برداشتخود از دین دفاع کند. بتدریج اشخاصى در جهان اسلام پیدا شدند که در دفاع از عقاید خود تخصص یافتند و بعدها به یکى از دلایل ذیل مانند این که ایشان درباره کلام خدا یعنى قرآن و یا در مورد مسائل اعتقادى بحث مىکردند که خود آن بحثها از جنس کلام بودند، یا به دلیل این که متکلمان سخن خود را با عبارت «کلام فى...» آغاز مىکردند و...، نام این دسته افراد را متکلم و نام علم آنها را کلام گذاشتند.