عدالت در عرصه سیاست جهانى

Document Type : Professional

10.22081/jpt.1997.22805

Abstract

 
1. صلح و عدالت
موضوع اصلى اولین کنفرانس ایران‏اتریش، تحت عنوان «عدالت در روابط بین‏المللى و بین‏الادیان در چشم‏انداز اسلامى و مسیحى‏»، در واقع پرداختن به این پرسش است که چگونه توسعه و پیشبرد عدالت در صحنه روابط بین‏المللى بویژه در بافت‏سیاست جهانى امکان‏پذیر مى‏باشد. اجازه مى‏خواهم که برخى تاملات حاصل از چشم‏اندازى مسیحى [کاتولیک] را در این مورد ایراد کنم.
جا دارد در این باره اندیشه شود که چگونه همزیستى اقوام، دولتها و فرهنگها (تمدنها) باید توسعه و نظام یابد تا موقعیتهاى مناسب‏ترى براى «جهان انسانى‏» پدید آید، «جهانى که در آن تمام انسانها بتوانند در منزلت، عدالت، تسامح متقابل و صلح با یکدیگر زندگى کنند، جهانى که در آن نعمتهاى زمینى ما عادلانه توزیع گردد و تنشها و درگیریها با روح گفت و شنود و آمادگى و تصمیم براى صلح حل گردد.»
جملات بالا از «اعلامیه وین‏» برداشته شده است که نزدیک به سه سال پیش به مناسبت کنفرانس بین‏المللى مسیحى اسلامى با عنوان «صلح براى بشریت‏» تنظیم گردید. (1) همچنین در آن اعلامیه تاکید شده است: «صلح تنها زمانى تحقق‏پذیر است که مبانى حقوقى و ساختارهاى سیاسى درخور، براى توجیه و تامین آن فراهم آورده شود.»

1. از متن A.Bsteh (گردآورنده)، صلح براى بشریت. مبانى، مسائل و چشم‏اندازهاى دیدگاه اسلامى و مسیحیت (تشریک مساعى الهیات دینى، 8) Mo" dling 1994، ص‏305 به بعد.
2. سنت‏حقوقى غرب از قرارى دیگر است: بنابر آن که با سیستم دولتى عصر جدید تکوین یافته، در آن صلح، در واقع به غیبت جنگ تعریف شده است.
3. یسى‏32، ص‏15 به بعد.
4. 18/3 Jak در نامه عبرى (11/12) از ثمره «سرشار از صلح عدالت‏» سخن رفته است.
5. در این مورد: E.Biser ، معنى صلح; یک طرح الهیاتى، مونیخ 1960، ص‏28 به بعد.
6. البته اثر عدالت‏خدایى همواره مسبوق به اثر رحمت است و در آن پایه دارد: توماس اکوینى، Summa theol Iq 4d21 ...
7. زبور: 11 و85.
8. اساسنامه جزمى کلیسا ("gentium Lumew") (1964) بند35.
9. همان اثر، بند 36.
10. توماس اکوینى، Summa. theol.IIq/I 91d3 .. با استناد به آگوستینوس.
11. ر.ک: همان اثر IIq/I. 2d95 ; در باب اشتقاق اشکال قانون انسانى از «قانون طبیعت‏» از یک سو با استنتاج منطقى و از سوى دیگر از راه «یقین بخشى‏» مشخص; علاوه بر این ر.ک: همان اثر IIq/I.97 درباره تغییرپذیرى قانون انسانى....
12. توماس اکوینى Summa theol. IIq/I. 1d91. هدف از قانون انسانى... آرامش زمانى جماعت‏سیاسى است. از این رو توماس بین «اخلاقى بودن‏» و «قانونى بودن‏» تمایز قائل مى‏شود; بین خواستهاى خدا از انسان و مقتضیات نظام حقوقى. نیز ر.ک O.H. Pesch (یادداشت‏13)، 74: «در واقع توماس هوادار ایده‏هاى خداسالارى نیست... سیاست‏به قانون واگذار گردیده، و در آزادى است که سنجیدن عقلانى و «کشف‏» آن داده شده است...
13. رک. توماس اکوینى IIq/II.ff57 و به J. Pieper عدالت‏به عنوان فضیلت در: ب. ژحخزب (ویراستار)، کتاب مفاهیم اساسى الهیات، جلد اول، مونیخ، 1963، ص‏479 به بعد.
14. توماس اکوینى Summa theol.IIq/II. 50/47 نقل شده از اخلاق نیکو ماخوس، ارسطو 7b/VI .
15. همان اثر، IIq/II.45 .
16. ر.ک. H.Kelsen ، عدالت چیست; عدالت، قانون و سیاست در پرتو دانش، برکلى، 1957، و: توهم عدالت. بررسى انتقادى فلسفه اجتماعى افلاطون، وین، 1985.
17. ر.ک. Mclntyre ، در جستجوى فضیلت. بحران اخلاقى کنونى (تئورى و اجتماع) فرانکفورت، 1987،....
18. ر.ک. J.Pieper ، همان اثر (یادداشت‏15) ص‏482 به بعد.
19. توماس اکوینى Summa Gentiles III 130 .
20. ژان پل اشاره دارد که تحت عنوان «همبستگى‏» آن چیزى را مى‏فهمد که در سخن متقدمان «دوستى‏» نام داشت. و این معادل لاتین «خیلیا» است که ارسطو آن را بنیان جماعت‏براستى انسانى مى‏داند.
21. ژان پل دوم، دستور آموزه‏اى "Sollicitudorei Socialis" ، (1987)، بند40.
22. ژان پل دوم، دستور آموزشى "Gentesimus annus" (1991) بند51.
23. ر.ک. یادداشت 13 فوق.
24. توماس اکوینى :Summa theol.IIq/I. 5d19 آن کس که در اثر خطاى وجدان، بیگناهانه مى‏گوید که ایمان مسیحى بد است، مکلف است که از آن دورى جوید. توماس با نظر پتروس لمباردوس موافق نیست که دستورالعملهاى کلیسا باید توام با تهدید به تکفیر اعلام گردد و انسان باید آنجا هم که وجدان او خلاف آن را حکم مى‏کند، اطاعت کند بهتر آن که انسان زندگى فکرى داشته باشد و بمیرد، ولى نسبت‏به وجدان خود ناصداق نباشد (تفسیر جملات‏2، 38، 2، بنا به J.G. Ziegter ، از قانون تا وجدان، فرایبورک 1987، 78.)
25. "Gaudium et spes" بند36.
26. و این بر پایه «تفاوت شکلهاى زندگى مشترک و اختلاف هیاتهاى زندگى در آنها به وحدت مى‏انجامد» بند53.
27. همان اثر، بند55، در همان جا عبارت خوش‏بینانه: «احساس خودمختارى همواره در جهان و در همان حال براى مسؤولیت رشد مى‏کند [...] این نشانه پیدایش انسان نو است که مظهر احساس مسؤولیت نسبت‏به برادران و تاریخ است‏». البته خطر توسعه را «اومانیسم جهانى و ضددینى‏» مى‏بیند (همانجا، بند56).
28. همان اثر، بند74.
29. همان اثر، بند29.
30. توضیح در آزادى دین "Dighitalis humanae" (1965).
31. "Gaudium et spes" (یادداشت‏10)، بند28.
32. همان اثر، بند43.
33. کمیسیون بین‏المللى الهیات، رفاه انسانى و رستگارى مسیحى (1977) به نقل از: در اینجا:26 Herder-Korrespondeng 32 (1978) 24-30.
34. W.Hennis ، سیاست و فلسفه عملى; بررسى در بازسازى دانش سیاسى، Neuvied ,1963 و از همین مؤلف، سیاست‏به عنوان دانش عملى، مقالات در نظریه سیاسى و آموزه حکومت، مونیخ، 1968.
35. تعلق این آموزه به توماس اکوینى ر U. Kuhn تایید مى‏کند، اثر یادشده (یادداشت 13)، 192 و ادامه. توماس در عطف به ارسطو در رابطه با تفکر حقوق طبیعى که در خدمت‏خیر خدا خواسته قرار دارد، رهانیدن عمل از عبارت دستورهاى قانونى را یک فضیلت مى‏داند و نسبت‏به دیگر نمونه‏هاى عدالت قانونى برتر مى‏داند. Summa theal. IIq/II. 2d120 این فضیلت را فضیلت آزادى نامیده‏اند (ر.ک. A.Adam ، فضیلت آزادى، نورنبرگ، 1952)
36. کمتر از صد سال پس از هوکو، جان لاک، «دو رساله در باب حکومت‏» را مى‏نویسد.
37. پاپ گریگورى شانزدهم، دستور تعلیمى "Mirari Iros" (1832); پاپ پیوس نهم، سیلابوس، 1864.
38. در آلمان بیش از دو سوم «جرایم سازمان یافته‏» بازرسى شده، در ارتباطهاى فراملى شناسایى شده‏اند، این گرایش بیش از این افزایش مى‏یابد; ر.ک H.L. Zacrert سازمان جهانى تشکل‏یافته بزهکارى، در: سیاست‏بین‏المللى (بن) 1955، در مورد ما4.
39. مقدمه منشور کنفرانس اسلامى، 4مارس 1972 (متن آلمانى در آرشیو اروپا 1976 از اعتقاد پایه‏گذاران به این امر سخن دارد که باور (ایمان) مشترکشان عاملى نیرومند براى نزدیکى و همبستگى ملل اسلامى است و نشان قاطعیت‏بر «حفظ ارزشهاى معنوى، اخلاقى، اجتماعى و اقتصادى اسلام‏» مى‏باشد. فهرست نهایى در بند2 منشور، علاوه بر گسترش همکارى بین دولتهاى عضو و توسعه همکارى و تفاهم «بین اعضا و دیگر کشورها»; از «همبستگى اسلامى بین اعضا»، «همکارى و جهد براى حفظ اماکن مقدس، پشتیبانى از مبارزه مردم فلسطین و کمک به فلسطینیها»، «تقویت مبارزه مردم مسلمان براى حفظ شان، استقلال و حقوق ملى‏»; مبارزه علیه نژادپرستى و استعمار و همچنین تقویت صلح و امنیت‏بین‏المللى «براساس عدالت‏» سخن مى‏گوید.
40. K.W. Deutsch تحلیل روابط بین‏المللى. درک و مسائل پژوهشى (بررسیهاى انتقادى در علم سیاست)، فرانکفورت، 1968، ص‏7.
41. B.Kohler- koch ، نظامهاى هدایتى در روابط بین‏المللى، بادن بادن، 1989; نیز H. M. uller ، موقعیت و همکارى، رژیم راهبرى در روابط بین‏المللى، دار مشتات، 1993.
42. F. Fulcuyama ، پایان تاریخ. ما کجا هستیم؟ مونیخ، 1992.
43. گزارش رئیس جمهور آمریکا در 29 ژانویه 1991 درباره وضعیت ملت‏به کنگره، متن در آرشیو اروپا، (1991) 119 به بعد.
44. برژینسکى: ناسیونالیسم پس از کمونیسم. آرشیو اروپا (1989) 732 (اولین انتشار در پاییز 1989 در مجله فارن افرز).
45. W.Weidevfeld ، رستورکارنو، در: سیاست‏بین‏المللى (بن، 1995). 1.S ,2.H .
46. ر.ک H.L. Zackert ، اثر یاد شده (یادداشت‏14).
47. ادامه نقل قول: «آن کس که به گذشته باز نگردد، جنگ را در درون و بیرون یک چیز عادى مى‏یابد». H. Dannenlauer دژ و حکومت ژرمنها در H.Kampf ، حکومت و دولت در قرون وسطى (راههاى پژوهش;2) دار مشتات، 1956، ص‏66 به بعد، در مورد ما، ص‏82.
48. آگوستین، IV, 4 De ciuitate Dei .
49. T.G. Carpente ، بى‏نظمى جدید جهان، در: فارن پالیسى، پاییز 1991 (شماره‏48) ص‏243 به بعد.
50. G. useigel به نقل هانتینگتون، درگیرى تمدنها در: فارن افرز، تابستان 1993 (شماره‏84) ص‏22 به بعد.
51. S.P.Huntingtow ، اثر یاد شده (یادداشت‏54).
52. گذشته از هانتینگتون، کمیسر عالى وقت‏سازمان ملل براى آوارگان، صدرالدین آقاخان، به استناد، B.Tibi ، ابعاد اسلامى جنگ بالکان، در: آرشیو اروپا (1993)، ص‏635 به بعد.
53. اعلامیه همگانى حقوق بشر از دهم دسامبر 1948، بندهاى 3و2 (بند یکم اذعان به آزادى، برابرى، برادرى است).
54. ر.ک. از جمله به پیمان پیشگیرى و جزاى کشتار قومى از 9 دسامبر 1948 که امضاکننده را متعهد مى‏کند که از کشتار قومى پرهیز کند و آن را کیفر دهد (بند یکم). انهدام قومى وقتى است که اعمالى در راستاى نابودى (تخریب) یک ملت، گروه قومى، نژادى یا دینى تماما یا بعضا صورت گیرد; این امر آن جا نیز مصداق دارد که اعضاى گروه کشته شوند، به آنها صدمه جدى جسمى یا روانى وارد آید، یا وقتى که عمدا به گروهى چنان شرایط زندگى‏اى تکلیف گردد که منجر به انهدام فیزیکى تمام یا بخشى از آنها گردد (بند دوم).
55. علاوه بر تجربه‏هاى بوسنى و هرزگوین که W. Ruf نگاشته (صحراى عربى، دومین جنگ خلیج [فارس]، سومالى)، ر.ک. W.Ruf ، نظام نوین جهانى سازمان ملل در باب برخورد شوراى امنیت‏به حاکمیت دنیاى سوم، مونیخ، 1994.
56. پاپ لئو سیزدهم، ابلاغیه حواریانى "Praeclara gratulaianis" (1894).
57. پاپ بندیکت پانزدهم، ابلاغیه "Pacem Doi" (1920) بند 18، 20.
58. همان اثر، بندهاى 42، 46.
59. پاپ ژان بیست و سوم، بخشنامه "Mater et Magistra" (1961) بند 122.
60. همان اثر، بندهاى 157/170-172.
61. همان جا، بند200 به بعد.
62. همان اثر بندهاى 203-210.
63. همان اثر، بندهاى 80 و ادامه; 71 همان جا، بندهاى 91 و ادامه; 72 همان جا، بندهاى 94 و ادامه; 73 همان اثر و همان جا، بندهاى 98 و ادامه.
64. همان جا، بندهاى 130-154.
65. همان جا، بند134.
66. همان اثر، بند 137; 77 همان جا، بندهاى 138-141; 78 همان جا، بندهاى 145142.
67. همان جا، بند157.
68. "Gaudium et spes" (یادداشت‏11) بند9; 81همان اثر، بندهاى 82 و84.
69. پاپ ژان پل دوم، بخشنامه "Centesimus annus" (1991) بند 29.
70. همان اثر، بند 24; 84همان جا، بند33.
71. همان اثر، بند10، همچنین بخشنامه "Sollicitudo reisocialis" (1987) بندهاى 4038.
72. ر.ک. "Centesim es annus" (یادداشت‏82) بند47.
73. همان جا، بند58; 88همان اثر، بند60، عطف به "Sollicitudoreisocialis" (یادداشت 85) بند47.
74. اعلامیه در مناسبت کلیسا با ادیان غیر مسیحى "Nostrw aelate" (288 اکتبر 1965)، بندهاى 1و3.