1. پیشگفتار
زندگى در جهانى که در آن دادگرى حاکم باشد، یکى از آرزوهاى بزرگ زمان ماست. با این حال در پایان قرن حاضر هنوز بخش بزرگى از انسانها در شرایط غیر انسانى زندگى مىکنند. با وجود پیشرفتهاى محدود، وضعیت در دهههاى گذشته بهتر نشده است و شکاف میان کشورهاى فقیر و ثروتمند و نیز بین فقیران و ثروتمندان این کشورها بسیار بیشتر شده و مىشود (2) در کنار بىعدالتى اجتماعى در سطح ملى و بینالمللى، که جهان کنونى ما را فراگرفته است، شکلهاى متعدد بىعدالتى سیاسى دیده مىشود که دولتها باعث آن هستند یا زمینه آن را فراهم مىکنند، و حقوق اساسى اشخاص و گروهها را به دلایل قومى یا اعتقادات مذهبى و سیاسىشان نقض مىکنند. البته شرایط ناعادلانه، دیگر کمتر به عنوان «سرنوشت» پذیرفته مىشود. تعداد زیاد اختراعات علمىفنى و در نتیجه افزایش توانایى انسان براى ایجاد تغییر در جهان، به مسؤولیتخود، و نیز توسعه ارتباطات جهانى، امیدهایى را در سطح جهان براى [بهبود] عمیق وضعیت اجتماعى ایجاد کرده است. در این حال باید ارزش دینى عدالت را از نو شناخت. این امر، بخصوص درباره ادیان تنزیلى توحیدى که تعهد به عدالت را در ذات خود مىبینند صادق است. هر فقر و فلاکت اجتنابپذیرى، به منزله نتیجه حقکشى که به زندگى انسان آسیب رساند یا نابود کند، مغایر با خواست آفریدگار خیر است که «حبیب حیات» و «خداوندگار عدالت» است (از جمله 5/33 ر 7/11 مزامیر 8/61ز 18/30 yes ). در نتیجه براى مؤمنان وظیفهاى اولى است که بیشتر از جنبههاى شخصى و اجتماعى، براى عدالتبه پا خیزند. مایلم این موضوع را به کمک روایات انجیلى و نتیجهگیرى از آنها براى زمان حال روشن گردانم.
1. این مقاله متن تحریر شده سخنرانى خانم اینگبرگ گابریل است که در کنفرانس ایران و اتریش، تهران 1996، ایراد گردیده است. 2. نسبت درآمد بین 20% از ثروتمندترین و 20% از فقیرترین مردم جهان، طى سالهاى 1960 تا 1991 از 1:30 به 1:61 رسیده و نامتعادلتر شده است.