اخلاق نسبی است یا مطلق

Document Type : Professional

Abstract

در این نوشتار، کلمه «اخلاق‏» به معنای سطحی یا محاوره‏ای آن، که اشاره به نوعی آداب و رسوم دارد، به کار نمی‏رود، بلکه در معنای اصلی و اساسی آن استعمال می‏شود. اخلاق را می‏توان به مثابه الگوی رفتاری که مبتنی بر ارزشهای مطلق ناظر به خیر و خوبی است، توصیف کرد. اما این توصیف از اخلاق، ما را بلافاصله با مساله‏ای که الآن مورد بحث ماست، مواجه می‏سازد. یعنی این که آیا، واقعا، اخلاق مطلقی وجود دارد؟ و اگر هست آیا این بدان معناست که اخلاق صرفا محصول عوامل اجتماعی و روان‏شناختی یا عوامل دیگر نیست، بلکه امری است مستقل از هر چیز دیگری; یعنی یک واقعیت نهایی، مظهر ارزش مطلقی یعنی مظهر ارزش ذاتی‏ای که باید فی‏نفسه پذیرفته شود; زیرا اخلاق نمی‏تواند از اصول اساسی‏تر دیگری ناشی شود؟ آیا واقعا می‏توان وجود چنین اخلاقی را مسلم انگاشت؟
برای پاسخ‏گویی به چنین پرسشی، سؤال دیگری رخ می‏نماید که باید ابتدا به آن بپردازیم: به چه طریقی ممکن است درباره امر مطلقی بحث کرد؟ ما در اینجا به قلمرو اعتقادات و داوریهایی پا می‏نهیم که برهانهای مادی [ناظر به محتوا، در آن] کارگر نیستند و بنابراین مجبوریم به تجارب باطنی اعتماد کنیم. با وجود این، بسیاری شاید امروزه اکثریت معتقدند که اخلاق ثابت (مطلق) نیست و همواره تحت نفوذ ارزشها و اعتقادات متفاوت، تغییر می‏کند. مطمئنا، به نظر می‏رسد که بافت اجتماعی به دلیل فقدان معیارهای مطلق تحلیل می‏رود. اما صرف این که این معیارها مطلوب به نظر آیند، دلیل کافی برای واقعی بودن آنها نیست. تنها در صورتی می‏توان آنها را پذیرفت که ما کاملا متقاعد شده باشیم که آنها در واقع وجود دارند. اما همان طور که از وصف «اطلاق‏» به معنی بدون منشا، نهایی و ورای برهان پیداست، به نظر می‏رسد که این وصف مانع از هر گونه بحث‏بیشتری باشد.

1. این مقاله، ترجمه فصل پنجم از کتاب موافق و مخالف اگزیستانسیالیسم، ( است. نویسنده، (Poul Roubiczek) در بعضی موارد، در متن این فصل، به فصلهای قبلی کتاب ارجاع می‏دهد. ولی از آنجا که فهم مطلب چندان وابسته به مطالب قبلی نیست، در این موارد، در ترجمه به ذکر ماخذ بسنده شده است. (این ترجمه، توسط آقای سید محمود موسوی با متن انگلیسی مقاله، مقابله شده است.)
2. Subjective Method.
3. See p.23
4. See p.68
5. واقعیت دارد که تلاشهایی برای مشارکت و همکاری دو جانبه اصول عمده حیات گیاهان و جانوران شده است; اما این تلاشها در جایگزینی یا حتی تاثیر داروینیسم ناکام بوده است. چنین پدیده‏ای وجود دارد اما به نظر می‏رسد در درجه دوم اهمیت است. به هر حال، تبیین زیست‏شناختی از اخلاق همواره مبتنی بر داروینیسم بوده است.
6. اشاره است‏به ده فرمان موسی که در هر یک، فرد مورد خطاب قرار گرفته است.
7. اشاره است‏به سخنان عیسی(ع) که در ابواب 5تا7 انجیل متی آمده است.م
8. See pp.3-4,12-14,24-60.
9. نظیر این امر بر مظاهر ارزشهای مطلق دیگر همچون شعر، مجسمه‏سازی، نقاشی، معماری و کتابهای قدیمی حکمت‏آمیز صادق است. اما از آنجا که ما در اینجا با این امور سر و کار نداریم، آنها را از تفسیر خویش جدا کرده‏ایم. به منظور اطلاع بیشتر ر.ک:
P.Roubiczek, Thinking towards Religion,chs.2 and 6.
10. W. Lillie.
11. Bertrand Russell.
12. Self- Consistent.
13. Blond beast.
14. Responsibility for.
15. to Responsibility to.
16. See pp.67-80.
17. گروهی از یهودیان در زمان حضرت عیسی(ع) که بشدت پایبند شعائر و احکام ریعت‏بودند و از خود انعطافی نشان نمی‏دادند.م
18. Berdyaev
19. The Intolevable dullness of virtue.
20. H.H. Farmer.
21. See pp.66-70.
22.See pp.62-3.
23. John Oman.
24. Rigidity.
25. Cruelty.