عقل عملی و عقل نظری
قوه عاقله شانش تعقل و فعلیتش فعلیت عاقلیت است; همانگونه که در سایر قوای ظاهری و باطنی، امر بدین منوال است. هم قوه عاقله و هم دیگر قوای موجود در انسان، فقط فعلیتی را میپذیرند که به نحو قوه و (استعداد)، واجد آن هستند. قوه عاقله دارای بعث (برانگیختن) و زجر (بازداشتن) و نیز اثبات شیئی برای شیء دیگر نیست; بلکه شانش صرفا تعقل شیئی است که از غیر ناحیه جوهر عاقل ثابت است. تفاوت عقل نظری با عقل عملی هم به تفاوت مدرکات آنهاست: (1) از این لحاظ که آیا مدرک شیئی است که شایستگی تعلق علم را دارد یا شایستگی فعل و ترک را. از مدرکات عقلی، که داخل در احکام عقل عملی است و برگرفته از آراء بدیهی مشترک بین عقلاست و گاهی «قضایای مشهوره» و گاهی «آراء محموده» نامیده میشود، قضیه «حسن عدل و احسان» و «قبح ظلم و عدوان» است. در بحث تجری از مباحث قطع، در طی کلامی مبسوط و برهانی، روشن ساختیم که امثال این قضایا از حوزه قضایایی که فی حد نفسها برهانی هستند، خارج است و بلکه در مقابل آنهاست. (2) در اینجا این نکته را نیز اضافه میکنیم که نزد اهل منطق، صحت مواد اولیه قضایای برهانی، که منحصر در ضروریات ششگانه است، به مطابقت آنها با واقع و نفسالامر است. و صحت قضایای مشهوره و آراء محموده به مطابقت آنها با شیئی است که آراء عقلا بر آن اتفاق و اجماع یافته است. چه، این قضایا واقعیتی جز اتفاق و توافق آراء ندارند.