اختلاف اشیاء در میزان عقل
همانگونه که امامیه و معتزله، برخلاف اشاعره، معتقدند، حق آن است که افعال نزد عقل یکسان نیستند; یعنی نمیتوان گفت در هیچ یک از افعال خصوصیتی ذاتی یا صفتی حقیقی یا جهتی اعتباری (1) وجود ندارد که مقتضی مدح و ذم باشد; بلکه افعال نزد عقل مختلفند: در بعضی افعال، فی حد نفسها، با قطع نظر از شرع، مقتضی مدح یا ذم فاعل آن وجود دارد.
توضیح این نظر منوط به بیان مقدمهای است و آن این که وجود افعال، همچون سایر اشیاء، دارای سعه و ضیق است و از این نظر افعال با یکدیگر اختلاف پیدا میکنند و این اختلاف وجودی، منشا اختلاف در آثار خیر و شر میگردد. و همان طور که سنگها و درختها و سایر جمادات و نباتات از این نظر با یکدیگر تفاوت فاحشی دارند (تفاوتی بیش از تفاوت میان زمین و آسمان!) افعال هم به همین گونه متفاوتند. و لذا ضرب و شتمی که موجب درد و اندوه است کجا، و اعطای موجب شادی و سرور کجا! این اختلاف چنان روشن است که بر مبتدیان نیز پوشیده نیست. از طرف دیگر این نکته هم واضح است که اشیاء از لحاظ ملائمت و منافرت نسبتبه حواس ظاهری و قوای باطنی و طبایع و غرایز، مختلفند و لذا چه بسا شیئی که با قوه سامعه یا باصره ملائمت دارد و با دیگر قوا منافرت. قوه عاقله نیز که در زمره قوایانسانی و بلکه رئیس این قواست ناگزیر از ادراک بعضی امور ملائمه، فرحمند و از ادراک بعضی امور منافره، مشمئز میگردد. و البته معلوم است که مناط ملائمت و منافرت نزد قوه عاقله، همان سعه یا ضیق وجودی است که منشا آثار خیر یا شر میگردد (2) و از اینجاست که آثار شرعیه مختلفی بر آنها بار میگردد. منشا این ملائمت و منافرت هم آن است که مدرکی که دارای سعه وجودی است، با قوه عاقله سنخیت دارد و مدرکی که دارای ضیق وجودی است، با قوه عاقله که سعه وجودی تامی دارد بعد و بینونت. قوه عاقله به لحاظ تجردش با هر آنچه حظ وجودی بیشتری دارد، ملائمت و سنخیتبیشتر، و با آنچه از حظ وجودی کمتری برخوردار است، منافرت تامی دارد. و این ملائمت و منافرت به خاطر وجدان (کمال) در اولی و فقدان در دومی است.