محمد بن ادریس شافعى پایهگذار مذهب شافعى در سال 150ه. در عسقلان ناحیهاى از فلسطین و به نقلى، در سرزمین یمن به دنیا آمد. در همان سال نیز ابوحنیفه، پایهگذار مذهب حنفى، در عراق از دنیا رفت. شافعى، عربتبار است و نسب وى به قریش مىرسد. در کودکى پدرش را از دست داد و ناچار به همراه مادر خود عازم مکه شد. حجاز در آن روزگار موطن بسیارى از محدثان و فقیهان و مفسران معتبر بود. در مکه غالب مفسران به شیوه ابنعباس تفسیر مىگفتند و در مدینه مالک بن انس مکتب فقهى خود را بنا نهاده بود. محدثان نیز جایگاه ویژهاى داشتند. شافعى پس از سپرى کردن مراحل نخست آموزشى متعارف آن زمان، همچون حفظ قرآن و پارهاى از احادیث نبوى و نیز آموختن کتابت، در اشتیاق یادگیرى اصول صحیح زبان عربى رو به سوى بادیه نهاد; زیرا بنا به اعتقاد رایج در آن زمان، زبان عربى شهر به سبب گسترش اسلام و آمیزش زبانها و فرهنگهاى مختلف با یکدیگر، تباه شده بود و در این میان، تنها زبان و فرهنگ اعراب بادیهنشین بود که همچنان صحت و اصالتخود را محفوظ نگاه داشته بود.
1. «سنت» در لغتبه معناى روش و عادت پسندیده یا نکوهیده است (لسان العرب، ذیل واژه «سنن»، ج15، ص225). این واژه معناى حسى/ عملى دارد و به پیروى شخص از فردى دیگر یا از جماعتى و برعکس اشاره مىکند. بعدها این واژه از سوى هر یک از عالمان حدیث، شریعت و اصول شریعت از قلمرو دلالت زبانى به قلمرو اصطلاحى راه یافت و به گونهاى مشخص بر گفتار، کردار و تقریر پیامبر دلالت کرد (السنة قبل التدوین، محمد عجاج الخطیب، دارالفکر، بیروت، ص1420; نیز: توثیق السنة فی القرن الثانی الهجری، اسسه و اتجاهاته، رفعت فوزی عبدالمطلب، مکتبة الخانجی، مصر، 1981، ص1118). اگرچه واژه «سنت» گستردهتر از معناى واژه «حدیث» است، با این همه، این دو در مقام عمل در مواضع کثیرى، برروى همدیگر منطبق مىشوند. بدین سبب مجموعههاى روایى غالبا «سنن» نامیده مىشوند نظیر سنن ابنابىداود و ابنماجه، (دایرةالمعارف الاسلامیة، ج12، ص286-281). در باب سیر تاریخى کاربردهاى متفاوت این واژه و مرسوم شدن معناى اصطلاحى، میان مدافعان سنتى اسلام و شرقشناسان و ناقدان اختلاف نظر آشکارى وجود دارد. گروه نخستبا ذکر شواهدى از اشعار عرب پیش از اسلام، آیههاى قرآن و نیز پارهاى از احادیث نبوى مىکوشند معناى اصطلاحى آن را به عهد رسول خدا و صحابه وى بازگشت دهند. اما شرقشناسان و ناقدان این برداشت را غیرعلمى و برخطا مىشمارند و معتقدند که واژه «سنت» در آغاز در امتداد فرهنگ عربى پیش از اسلام به معناى طریقه، عادت و عرف بود. اما رفتهرفته این واژه به دست اهل حدیث و شریعت پرورده شد و در اواخر قرن دوم هجرى به اصطلاحى حقوقى بدل شد (نحو تطویر تشریع الاسلامی، عبدالله احمد النعیم، سینا للنشر، القاهرة، 1994، ص49) و در قیاس با «کتاب» به صورت منبع مستقل در تشریع درآمد (دائرة المعارف الاسلامیة، ج12، ص283). به همین سبب پیش از تدوین شریعت، در مکاتب فقهى قدیم عراق و حجاز، واژه «سنت» بدون این که به سنت پیامبر اختصاص داشته باشد به معناى مجموعهاى از نظریات اجماعى یا امور متعارف و مقبول به کار مىرفت (فی تاریخ التشریع الاسلامی، کولسون، المؤسسة الجامعیة للدراسات والنشر، بیروت، 1992، ص65). حتى در قرنهاى بعد براى عموم اهل حدیث و شریعت، تمییز میان احادیث پیامبر و اقوال صحابه، امرى مشکل بود و تعیین قلمرو معنایى سنتبه مسالهاى نزاعانگیز بدل شد. براى مثال، کسانى چون مالک و احمد بن حنبل، فتاواى صحابه را نیز درشمار سنت مىآوردند (ابنحنبل; حیاته و عصره، محمد ابوزهرة، دارالفکر العربی، القاهرة، ص251). اما شافعى معتقد است که واژه «سنت» اگر بدون قید اضافى اخذ شود تنها بر سنت رسول خدا دلالت مىکند (اصول سرخسی، محمد بن احمد السرخسی، لجنة احیاء المعارف النعمانیة، حیدرآباد دکن، 1372ه، ج1، ص114-113). در نتیجه مىتوان گفت اصطلاح «سنت نبوى»، اصطلاحى مستحدث است و تنها در دورههاى بعد پرورده شده است. مدافعان سنتى اسلام، این نظرگاه انتقادى و به نظر آنان تا اندازهاى افراطى را نمىپذیرند; زیرا این نظرگاه، اولا سنت پیامبر را در امتداد باورها و آداب و رسوم جاهلى قرار مىدهد و نقش اساسى و تاثیر آشکار آن را در تکوین و ساخت امت نوپاى اسلامى نادیده مىگیرد و یا دستکم آن را کماهمیت جلوه مىدهد. ثانیا این دیدگاه انتقادى، صحت و وثاقتسنت پیامبر به عنوان منبع دوم شریعت را، در معرض شک قرار مىدهد و حتى آن را بىاعتبار مىکند، در صورتى که تلاش و دقت وسواسگونه مسلمانان قرون اولیه در تدوین حدیث و پىریزى دانش حدیث (تمییز موثق از غیر موثق، ضبط رجال سند روایت و...) از اهمیت و مقام ویژه «سنت نبوى» حکایت مىکند. ثالثا بررسى دقیق واژه سنت و ملاحظه تطور تاریخى آن کارى که عموم شرقشناسان فیلولوژیست انجام مىدهند جز حصول پارهاى از نکات علمىتاریخى، سود چندانى به همراه نخواهد داشت. زیرا گوهر سنت، پیروى و اطاعت از پیامبر است و اگر مسلمانان در باب تعیین قلمرو معنایى واژه سنت، اختلاف نظر داشته باشند، در باب این که باید از پیامبر اطاعت کرد، جملگى اتفاقنظر دارند و به استناد قرآن، آن را فرض الهى مىشمارند (محض نمونه ر.ک: سوره 4، آیه 80; سوره 8، آیه 20 و سوره 59، آیه27) (دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، محمد مصطفى الاعظمی، المکتب الاسلامی، بیروت، 1992، ص10). به نظر مىرسد که این استدلال علاوه بر نادیده گرفتن تطور تاریخى سنت، عین مصادره به مطلوب است; زیرا تاویل واژه اطاعت از پیامبر مذکور در آیههاى قرآن به اطاعتحقوقى و شرعى عین مدعاست و اثبات این امر که معناى سنت پیامبر در قرن اول (پیش از تدوین شریعت) با قرون بعد (پس از تدوین شریعت) تفاوت آشکار ندارد، خود نیازمند دلیل است. زیرا میان سنتبه معناى اصطلاحى بدین معنى که سخن، عمل و تقریر پیامبر حجیت دارند و براى شخص مسلمان، الزامآورند و نتبه معناى حسى/عملى، تمایز وجود دارد و دادن هرگونه حکم قاطعى در باب واژههاى قرآن یا سنت منقول نبوى، منوط به پژوهشهاى زبانشناسانه تاریخى است. تاکنون پژوهش عمده و روشنگرى در این باب صورت نگرفته است. در اینجا کوشش مىشود «سنت نبوى» را از سه جنبه پژوهش کنیم: 1. صحت و وثاقتسنت نبوى 2. حجیتسنت نبوى 3. قطعى شدن سنت نبوى ضرورى استبه این نکته مهم اشاره شود که در اینجا مراد از واژه «سنت نبوى» تنها بخش روایات فقهى است که از پیامبر به دست ما رسیده است و روایات دیگر آن حضرت را شامل نمىشود.