.182-177 .pp ,way as andPrinciple as Esoterism ,Schoun .F
1. Esoterism.
2. زیباشناسى را با مکتب زیباگرایى نباید خلط کرد: اصطلاح دوم، که براى توصیف نهضتى ادبى و هنرى در قرن نوزدهم در انگلستان به کار مىرود، عموما به معناى یک دلمشغولى افراطى به ارزشهاى واقعى یا تخیلى، یا به هر صورت بسیار نسبى زیباشناسانه است. هرچند نباید بىدرنگ زیباشناسان رمانتیک را، که این امتیاز را داشتند که غم غربتى را احساس مىکردند که در جهانى که در حال غرق شدن در یک میانمایگى وحشتناک و یک زشتى سرد و غیر انسانى بود بسیار قابل فهم بود، متهم کرد.
3. Shakti of Atma ;سشاکتیزبه معناى نیرو و سآتماز به معناى خود واقعى است.
4. Classicism.
5. Logos.
6. طبق نظر فیثاغورث و افلاطون، روح انسان آهنگهاى آسمانى را پیش از تبعید به زمین شنیده است، و موسیقى خاطره این آهنگها را در روح برمىانگیزد.
7. این اصل مانع از این نمىشود که عامل آسمانىاى، به طور ضمنى یا عرضى، حتى در تصویرى که بغایت ناقص است البته نه در تصویرى که دستخوش تحریف یا واژگونگى است از طریق رحمت محض و به یمن «استثنایى که قاعده را اثبات مىکند» ظهور یابد.
8. naturalism.
9. Maya در آیین هندو، نیروى برهمن و، بنابراین، متحد با اوست.
10. حدیث دیگرى به یادمان مىآورد که «قلب مؤمن شیرین است و شیرینى را دوست دارد (حلاوة)». معادل عربى «شیرین» [ حلو] در عین حال به معناى خوشایند هم هست، که معناى ظریف زیبایى بهارگونه را هم دارد; این حدیث تعبیر دیگرى است از این که قلب مؤمن اساسا نیکخواه است. زیرا مؤمن چون بر خشونتى که هم عنان با خودپرستى و دنیاپرستى است غلبه کرده، از شیرینى یا زیبایى سخاوتمندانه ساخته شده است.
11. Sat, Chit.
12. Ananda.
13. وقتى که قرآن مىگوید خدا «رحمت را بر خود مقرر کرده است»، تایید مىکند که حمتبه ذات خدا تعلق دارد. بعلاوه، مفهوم رحمت، جز به طریقى جزئى و ظاهرى، حق مطلب را در باب سرشتبرکتآمیز ذات نامتناهى ادا نمىکند.
14. این قید به این معناست که ما واقعیات عدمى را که دقیقا، عدم واقعیت را مىنمایانند نمىشناسیم، جز از راه تقابل; مثلا، روح زشتى اخلاقى را تا آنجا که خودش از لحاظ اخلاقى زیباست فهم مىکند، و نمىتواند زیبا باشد مگر با بهرهمندى از زیبایى الهى; زیبایى فىنفسه.
15. Shankara.