دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
مناظرات کلامى و نقش متکلمان
30
41
FA
حسین
مدرسی طباطبایی ترجمه هاشم ایزدپناه
10.22081/jpt.1995.22889
فرآیند تکوین اندیشه کلامى در جامعه اسلامى و نقش عقل در این میان، از مباحثى است که در این مقاله مورد بررسى قرار گرفته است. به باور نویسنده براى متکلمان سنى، عقل و استدلال عقلانى مرجع تصمیم گیرنده نهایى بود و براى متکلمان شیعه، عقل ابزار بود و نه منبع. و این مشخصه اصلى تا اواسط قرن سوم هجرى در شیعه باقى مانده بود. با این همه علت عنایت ائمه به متکلمین، دفاع آنان از اصول مکتب تشیع بوده است. هرچند ائمه به آنان خاطرنشان مىساختند که دین قلمرو وحى است و نه عقل. <br /> بحثها و مناظرات کلامى در مباحثى مانند جبر و قدر و صفات بارى، خیلى زود در جامعه اسلامى آغاز شد. این مساله تا حدودى به سبب شیوه طرح این مباحث در قرآن کریم بود که گاه در نظر اول موجب توهم تعارض میان آیات مختلف است، و قسمتى نیز به سبب برخورد افکار مسلمانان با مذاهب غیر اسلامى از راه افراد تازه مسلمان یا تماس با غیر مسلمانان بود. گزارشهایى در منابع هست که بر مبناى آن مشاجرات کلامى بر سر مساله جبر و قدر از زمان پیامبر اکرم(ص) آغاز شده بود (2) . شاید این گزارشها قابل اثبات نباشد، ولى بنا به گزارشهاى قابل اطمینانترى، این گونه بحثها بیست و چند سال پس از رحلت آن حضرت در مکانهایى مانند کوفه (3) و بصره (4) بسیار رایجبود و بزودى بحثهاى دیگرى را در مورد مباحث کلامى دیگر به دنبال آورد و سرانجام به پدیدار شدن مذاهب و فرق کلامى گوناگون در جامعه اسلامى انجامید. بر اساس نقل منابع سنى، عمر، خلیفه دوم، با هر گونه بحث در مباحث مذهبى، حتى با سؤال و تفحص از معنى عبارات و کلمات مشکل در قرآن، مخالف بود و خود هرگز درگیر چنان مباحثى نمىشد (5) و کسانى را که درگیر مىشدند مجازات و تبعید مىکرد (6) . به پیروى از او بیشتر بزرگان اهل سنت نیز با مباحثات کلامى مخالفت کرده (7) و آن را همواره مباحثى غیر اسلامى، با ریشه یهودى یا مسیحى، تلقى مىکردهاند (8).
https://jpt.isca.ac.ir/article_22889.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22889_d53950444ed8ac96ce89100f82bdb839.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
فرآیند فهم متون
42
61
FA
محمد
مجتهدشبستری
10.22081/jpt.1995.22890
نویسنده در این مقاله کلیات فرآیند فهم متون، اعم از دینى و غیر دینى، را آنچنانکه در دانش هرمنوتیک مطرح است تحلیل کرده و در این تحلیل روى سه مساله اساسى تاکید نمودهاست: (1) فهم هر متن به تفسیر آن موقوف است. (2) تفسیر خاستگاههاى انتقادى دارد. (3) تفسیر و فهم هر متن مقدمات و مقومات اجتنابناپذیرى دارد که مهمترین آنها عبارتند از: الف. پیش دانستهها و پیشفهمهاى مفسر ب.علائق و انتظارات هدایت کننده مفسر ج.پرسش مفسر از تاریخ د.کشف مرکز معناى متن ه.ترجمه معناى متن در افق تاریخى مفسر.
نویسنده ضمن توضیح این مراحل مشکل اصلى هر کدام از آنها را یادآور شده و در مقام استنتاج از تحلیل خود این دعوى را مطرح کرده که فهم صحیح هر متن(اعم از دینى و غیر دینى) به تنقیح کامل مقدمات و مقومات تفسیر و فهم آن متن موقوف است. <br /> فهمیدن گونهاى شناخت است. خواندن یک متن یا شنیدن یک گفتار غیر از فهمیدن آن است و ممکن استشخصى سخنى را بشنود یا متنى را بخواند، ولى آن را نفهمد. پس از رویارویى با یک متن یا گفتار مىتوان با آن دو گونه برخورد کرد: یک گونه برخورد، تبیین آن متن یا گفتار به عنوان یک «پدیده» است; در روش تبیین، ارتباطاتى را که پدیده از آنها ناشى شده با استفاده از «قواعد مربوط» توضیح مىدهند و معلوم مىکنند که این پدیده چگونه واقع شده است. برخورد دیگر تفسیر آن متن یا گفتار و فهمیدن آن است. با عمل تفسیر، متن یا گفتار شفاف مىشود و «معناى» خود را نشان مىدهد. تفسیر بر این پیشفرض مبتنى است که خواندن و شنیدن یک متن یا گفتار، گرچه مدلولات کلمات و جملات آنها معلوم باشد آنچه را متن و گفتار در خود پنهان دارند آشکار نمىگرداند. این امر پنهان را تنها با تفسیر مىتوان آفتابى و برملا کرد.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22890.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22890_38efbcd306830701d5d5b24121d98984.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
انفسى بودن حقیقت است
62
81
FA
سورن
کرگگور ترجمه مصطفی ملکیان
10.22081/jpt.1995.22891
متن اول برگرفته است از کتاب تعلیقه غیرعلمى نهائىءء به قلم فیلسوف دانمارکى، سورن کرگگور (1813-1855)، پدر اگزیستانسیالیسم. کرگگور روایت تندروانهاى از اصالت ایمان ( فیدئیزم) ارائه مىکند که به موجب آن ایمان نه فقط برتر از تعقل ستبلکه، به یک معنا، مخالف آن است. ایمان، و نه تعقل، عالیترین فضیلتى است که انسان بدان نائل تواند آمد. ایمان شرط لازم کمال انسانى، به عمیقترین معناى آن، است. کرگگور استدلال مىکند که کسى که سعى دارد تا ایمان دینى خود را بر اسناد و مدارک عینى یا تعقل مبتنى سازد اساسا برخطاست. این کار هم بیهوده است (نتیجهبخش نخواهد بود) و هم امرى است نامطلوب (شخص را باز مىدارد از اینکه به وظیفه اصلىاش، که افزایش ایمان است، عمل کند). سپس، نظریهاى در باب انفسى بودن مىپردازد که در آن ایمان جایگاهى اصیل دارد. حتى اگر به سود خداباورى یا مسیحیتبرهان قاطعى مىداشتیم، خواستار آن نمىبودیم; زیرا چنین یقین عینىاى این امر خطیر را از صورت یک سیر وسلوک دینى بیرون مىآورد و آن را به مجموعهاى از یقینهاى ریاضى کسالتآور فرو مىکاهد. <br /> مسالهاى که در مقام بررسى آنیم حقیقت (1) مسیحیت نیست، بلکه نسبت (2) فرد انسانى (3) با مسیحیت است. بحث ما درباره حرص و ولع نظامساز محققان به تنظیم حقایق مسیحیت در قالب مقولات شستهرفته نیست، بلکه درباره ارتباط (4) شخصى فرد با این آیین است; ارتباطى که براى فرد دقیقا کششى بینهایت دارد. به تعبیر ساده، سمن، یوهانس کلیماکوس (5) ، که در این شهر به دنیا آمدهام، الآن سىسالهام، مثل بیشتر مردم، انسانى محترمم، تصور مىکنم که یک خیر اعلى’، که سعادت ابدىاش مىخوانند، در انتظار من است، چنانکه در انتظار خدمتکار و استاد دانشگاه هم هست. شنیدهام که مسیحیت طریق وصول به آن خیر است، و از این رو مىپرسم: من چگونه مىتوانم ارتباطى درستبا مسیحیتبرقرار کنم؟
https://jpt.isca.ac.ir/article_22891.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22891_6ec8a42a4f8174ac8817a9de15589857.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
ادله کرگگور بر ضد استدلال آفاقى در دین
82
103
FA
رابرت
مری هیُو آدامز ترجمه مصطفی ملکیان
10.22081/jpt.1995.22892
در متن دوم، رابرت مرى هیو آدامز، استاد فلسفه دانشگاه کالیفرنیا (2) ، در لس آنجلس (3) ، سه دلیل کرگگور را بر ضد دلیل آفاقى در دین که در متن اول آمدهاند بررسى مىکند. وى، اگرچه ژرفبینى کرگگور را قدر مىنهد، استدلال مىکند که آن نوع از اصالت ایمان که مقبول کرگگور است اشکالات عدیدهاى دارد. سه دلیلى که آدامز [در نوشته کرگگور] تشخیص مىدهد دلیل تقریب و تخمین، دلیل تعویق، و دلیل شورمندى نامیده شدهاند. <br /> گاهى گفته مىشود که در سرشتخود ایمان دینى چیزى هست که استدلال آفاقى در تایید آن را بیهوده یا نامطلوب مىسازد، حتى اگر استدلال مقبولیت معتنابهى هم داشته باشد. تعلیقه غیر علمى نهایى سورن کرگگور احتمالا سندى است که معمولا از آن به عنوان سندى که ارائه کننده این نظر استیاد مىکنند. در جستار حاضر سه دلیلى را که به سود این نظر اقامه شدهاست مورد بحث قرار مىدهم و آنها را دلیل تقریب و تخمین (4) ، ، و دلیل شورمندى (6) مىنامم. نظرم این است که هر سه دلیل را مىتوان در تعلیقه یافت. مىکوشم تا نشان دهم که دلیل تقریب و تخمین دلیلى است ضعیف. اما دو دلیل دیگر را به آن آسانى نمىتوان رد کرد. به عقیده من، این دو دلیل نشان مىدهند که خود نتیجهاى که کرگگور گرفته است، یا چیزى مانند آن، واقعا از دل تصور خاصى از متدین بودن برمىآید تصورى که جاذبیتى دارد، هر چند خود من، بنا به ادلهاى که باختصار خواهم آورد، حاضر به قبول آن نیستم.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22892.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22892_0c3dc69c92254da8e3a64b932eaba0ac.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
ایمان گرایی
104
121
FA
محمد
لگنهاوزن ترجمه سیدمحمود موسوی
10.22081/jpt.1995.22893
https://jpt.isca.ac.ir/article_22893.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22893_042594dcb97730292c2662d7cddfbb14.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
عقلانیبودن اسما و صفات خداوند از دیدگاه قاضی سعید قمی
122
132
FA
غلامحسین
ابراهیمی دینانی
10.22081/jpt.1995.22894
نویسنده در آغاز به طرح مساله اسما و صفات حق تعالی پرداخته و میگوید: این مساله و کیفیت آن بین متکلمان از یکسو و حکما از سوی دیگر مورد اختلاف است. به نظر قاضی سعید اقوال در این باب به دو قول بازگشت میکند: زیادت صفات بر ذات و عینیت صفات با ذات. سپس هر دو قول نقد شده است. <br /> به نظر قاضی سعید اگر کسی به ممکن نبودن شناخت درباره اسما و صفات حق باور نداشته باشد، نه تنها از ادراک درستبرخوردار نیست، بلکه از انصاف و صفات انسانی نیز دور است. <br /> در لابلای مقاله به دو جریان فکری، صدرالمتالهین و ملارجبعلی تبریزی، اشاره شده است. قاضی سعید بهپیروی از ملارجبعلی تبریزی قائل به اصالت ماهیت و اشتراک لفظی وجود بین واجب تعالی و ممکناتاست. <br /> در میان شاگردان برجسته ملا رجبعلی تبریزی، از عارف متاله، قاضی سعید قمی و برادرش محمدحسن قمی (1) میتوان نام برد. قاضی سعید قمی از محضر درس ملامحسن فیض کاشانی بهره برده و در خلال آثارش از او به عنوان استاد نام برده است. <br /> ولی حقیقت این است که این عارف متاله بیش از آنکه از اندیشههای فیض کاشانی بهرهمند شود، تحت تاثیر مواضع فکری ملا رجبعلی تبریزی بوده است. قاضی سعید دارای آثار متعدد و ارزندهای است که در خلال آنها مسائل بدیعی را مطرح ساخته است. او در جمع میان فلسفه و دین کوشش فراوان کرده و درهمه این موارد مذاق عارفانه خود را اساس و ملاک کار قرار داده است. از جمله مسائل اساسی و مهمی که قاضی سعید آن را مطرح کرده و به طور مکرر درباره آن سخن گفته است، مساله اسما و صفات حق تعالی را باید نام برد. بر اهل بصیرت پوشیده نیست که این مساله و کیفیت آن بین متکلمان از یکسو و حکما از سوی دیگر همواره مورد اختلاف بوده است. البته در میان متکلمان نیزراجع به این مساله اتفاق نظر وجود ندارد و هر گروهی به نوعی در این باب اتخاذ موضعکردهاند.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22894.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22894_7d87dc8907543452094f33de54fc6645.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
آیات الهی فراخوانی به تعقل یا ایمان
133
149
FA
محسن
جوادی
moh_javady@yahoo.com
10.22081/jpt.1995.22895
این مقاله به قصد توضیح شناختخداوند ازطریق آیههای او و تحلیل ماهیت این نوعشناخت نگاشته شده است. نویسنده بابررسی چهار تفسیر برای شناخت آیهای(علمی، فلسفی، تعبیر دینی، تذکر) نتیجه میگیرد که دو تفسیر شناخت آیهای را در قالب استدلال گنجانده و دو تفسیر دیگر ماهیتشناخت آیهای را غیراستدلالی میداند. <br /> نویسنده در پایان مقاله سه تفسیر از شناخت آیهای را قابل جمع میداند و تعدد این تفسیرها را برحسب تنوع ساحتهای وجودی خود انسان موجه و تفسیر جان هیک از شناخت آیهای (تعبیر دینی) را نادرست میداند. <br /> قرآن کریم در آیات فراوانی آدمی را به توجه به خلقت آسمان و زمین و حیوانات و خلقت انسان فرا میخواند: <br /> «افلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زیناها» <br /> «فانظر الی آثار رحمةالله کیف یحیی الارض بعد موتها» <br /> «فلینظر الانسان مما خلق. خلق من ماء دافق...» <br /> و از سوی دیگر تمام این مخلوقات از نظر قرآن آیات الهی هستند: <br /> «کذلک یحیی الله الموتی و یریکم آیاته» <br /> «و من آیاته ان خلقکم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون» <br /> «و من آیاته ان یرسل الریاح مبشرات».
https://jpt.isca.ac.ir/article_22895.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22895_0f30bdaa9a08172ec13af2f301f0aee8.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
معقولیت اعتقادات دینی (تقریری جدید از نظریه فطرت)
150
165
FA
احمد
نراقی
10.22081/jpt.1995.22896
امروزه بسیاری از منتقدان اندیشه دین به جای آنکه حقانیت اعتقادات دینی را محل تردید بدانند، معقولیت آن اعتقادات را مورد تردید قرار میدهند. نویسنده در این مقاله، معقولیت اعتقادات دینی، خصوصا وجود خداوند را به عنوان محوریترین اعتقاد دینی، بر پایه تقریری از نظریه فطرت(نظریه الوین پلنتینجا) استوار و مبانی معرفتشناختی این مدعا را تبیین کردهآاست. به باور قرینهگرایان، هیچ دینی مقبول نیست، مگر آنکه معقول باشد و هیچ دینی معقول نیست، مگر آنکه موید به قراین باشد. <br /> درپایان مقاله تذکر دادهشده است که این تقریر از نظریه فطرت، تقریری مامتیافته نیست و مشکلات معرفتشناختی آن همچنان مورد بحث دانشوران معاصر است. <br /> 1. دانشوران مسلمان از نظریه فطرت برای تحکیم مدعیات گوناگونی بهرهجستهاند. به طور کلی، نظریه فطرت در دو حوزه متفاوت طرح شده است: <br /> 1-1. حوزه امور اعتباری، بویژه مسائل حقوقی و اخلاقی: در این عرصه، کوشش بر آن بوده است که با استناد به نظریه فطرت برای پذیرش و مقبولیت دستگاه احکام و تکالیف حقوقی و اخلاقی دین، مبنایی خردپسند و استوار فراهم آورند. در این حوزه، «فطری بودن» دین دستکم دو تفسیر متفاوت یافته است: <br /> 1-1-1. تفسیر نخست، در ابتدا برای تمامی انسانها طبع و سرشت واحد، ثابت و مشترکی را فرض یا اثبات میکند و سپس بر مبنای آن، «فطری بودن» دستگاه حقوقی و اخلاقی دین را تبیین میکند. در اینجا «فطری بودن» به معنای ملایمتبا طبع است. این تفسیر در میان دانشوران مسلمان رای شایع و غالب است. <br /> 2-1-1. تفسیر دوم، «فطری بودن» دین (و به طور اخص، دستگاه احکام و تکالیف حقوقی و اخلاقی آن) را به معنای «انسانی بودن» آن میداند. در اینجا مقصود از «انسانی بودن»، نفی «تکلیف مالایطاق» است. به بیان دیگر، در این تفسیر، دین فطری است; به این معنا که حد طاقتبشری و حقوق طبیعی و اولیه انسانها را ملحوظ میدارد. (1) <br /> 2-1. حوزه امور غیر اعتباری: نظریه فطرت در این عرصه در دو سطح متفاوت مورد استفاده قرار گرفته است: <br /> 1-2-1. استفاده وجودشناختی (2) : پارهای از دانشوران کوشیدهاند تا با استناد به نظریه فطرت، موجودیت موجودی خاص (مانند خداوند) را در عالم بیرون، یا موجودیت کیفیت وجودی خاصی (مانند گرایش و قوه خداجویی) را در عالم درون انسان به اثبات برسانند. به بیان دیگر، نظریه فطرت در این سطح، ناظر به موجودات عالم و لذا نظریهای در حوزه وجودشناسی است. <br /> 2-2-1. استفاده معرفتشناختی (3) : نظریه فطرت در این سطح، ناظر بهاعتقادات است، نه موجودات از آنحیثکهموجودند. اما استفاده معرفتشناختی از این نظریه هم در دو سطح امکانپذیر است: <br /> الف. اثبات حقانیت اعتقادات دینی به مدد نظریه فطرت: بسیاری از منتقدان اندیشه دینی صدق اعتقاد به وجود خداوند و حقانیت دین را مورد تشکیک جدی قرار دادهاند. در مقابل، پارهای از دانشوران دینی کوشیدهاند به مدد نظریه فطرت از حقانیت اعتقادات دینی دفاع کنند. اساسیترین مطلوب دانشوران دینی در این مقام، آن بوده است که نشان دهند اعتقاد به وجود خداوند (به عنوان محوریترین اعتقاد دینی) فطری است; به این معنا که اثبات حقانیت و صدق آن، محتاج قرینه و برهان نیست. ایشان برای تحکیم این مدعا دلایل و براهین متعددی اقامه کردهاند و از جمله تمسک به «علم حضوری» و استناد به «درک وجدانی» را برای حصول آن مطلوب، کارساز دانستهاند. <br /> ب. اثبات معقولیت اعتقادات دینی: امروزه بسیاری از منتقدان اندیشه دینی به جای آنکه حقانیت اعتقادات دینی را محل تردید بدانند، معقولیت آن اعتقادات را مورد تشکیک قرار میدهند. به بیان دیگر مدعی میشوند که اعتقاد به وجود خداوند و پذیرش حقانیت دین اساسا امری نامعقول و خردناپسند است. بنابراین اگر فرض نامعقولیت اعتقادات دینی پذیرفته شود، بحث درخصوص صدق و کذب آن اعتقادات زاید خواهد شد. روشن است که بحث درباب معقولیت اعتقادات دینی بربحث در خصوص صدق و کذب آن اعتقادات تقدم دارد. البته معقولیتیک اعتقاد ضامن صدق آن نیست، اما اثبات صدق آن اعتقاد، مستلزم فرض معقولیت آن است.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22896.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22896_da66cfd14eca90427a427f7a1f155d93.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
مفهوم عقل دینی
166
183
FA
محمدتقی
فاضل
10.22081/jpt.1995.22897
نویسنده با طرح این سؤال که آیا میتوان از تمام گزارههای دینی، اعم از انشایی و اخباری، دفاع عقلانی کرد یا نه، به تاریخچه بحث در جهان اسلام میپردازد. نویسنده این سؤال را مطرح کرده که آیا مفهوم عقل در قاموس دینی و در آیات و روایات همان مفهوم فلسفی وعلمی است؟ سپس برای جواب به این سؤال به تعاریف عقل فلسفی و عقل در کتاب و سنت پرداخته و نتیجه گرفته که عقل در قرآن ملازم ایمان و عشق و عاطفه است و تعقل در قرآن به معنای تدبر در امور است. نویسنده به این باور است که این تفاوت فاحش با عقلی دارد که بخواهد از طریق تشکیل صغرا و کبرا به نتیجه برسد. بنابراین دفاع عقلانی از دین به معنای نظری مقدور نیست، بلکه مطلوبترین راه برای تبیین مبانی و معارف دین راه عملی خواهد بود. پایان بخش مقاله درباره دفاع عقلانی از دین در مغرب زمیناست. <br /> قلمرو عقل آدمی در عرصه معارف دینی تا کجاست؟ آیا عقل انسانی توان تجزیه و تحلیل گزارههای دینی را دارد؟ آیا میتوان با ابزار منطق، که سلاح عقل است، از تمام گزارههای دینی، اعم از انشایی و اخباری، دفاع عقلانی کرد و آنها را به تعبیر فلسفه «تحلیل زبانی» معنا دار ساخت تا بدین سان میان دین و عقل تضاد و چالشی رخ ندهد و دینداران و فیلسوفان همدگر را برتابند و عقل و دین را عرصه معرفتبا تلائم و سازش در آغوش هم جای دهند.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22897.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22897_b7b4d8a68769a55dcdde5cf92ead3ace.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
ماهیت عقل و تعارض عقل و وحی
184
204
FA
رضا
برنجکار
10.22081/jpt.1995.22898
نویسنده با بررسی معانی لغوی و اصطلاحی عقل،به تفاوت عقل اصطلاحی و عقل به کار رفته در قرآن و سنت از ناحیه وجودشناختی و معرفتشناختی پرداخته است. <br /> در بخشی از مقاله با طرح صورتهای مختلف تعارض عقل و وحی به مباحثی بدین قرار اشاره رفته است: ارتباط روح و عقل، زمان بهرهمندی از عقل و کمال آن، درجات عقل، حجیت عقل، ارتباط اراده و عقل، محدوده داوری عقل و دین، تعارض عقل فطری با نقل قطعی، تعارض عقل اصطلاحی با نقل قطعی. <br /> اغلب مباحث طرح شده در شماره دوم مجله نقدونظر درباره عقل و دفاع عقلانی از دین و ارتباط عقل و وحی بود. روشن ساختن معنای عقل و مشخص کردن حدود آن، از مهمترین و اولیترین بحثهاست و حل منطقی و درستبسیاری از منازعات اعتقادی در گرو ارائه تصویر روشنی از آن است. از این رو انتخاب مساله عقل در شمارههای نخستین مجلهای که سمت و سوی آن در حوزه مباحث اعتقادی و کلامی است، کاری استشایسته و بجا. چنانکه در سرتاسر اظهارات و نوشتههای مندرج در مجله دیده میشود، نویسندگان در ضمن بحث معانی متفاوتی را از عقل مراد میکنند و گاهی نیز خود بر این اختلاف معانی تصریح میکنند. از جمله این معانی میتوان از این موارد نام برد: «مجموعه علوم و معارف بشری»، «عقلی که نه محدود به روشهای علوم طبیعی و نظری است و نه در بند قوانین منطق و مابعدالطبیعه ارسطویی»، «عقل ظاهربین و جزوی»، «عقل الهی و کلی»، «قوهای که همه یا تقریبا همه انسانها از آن بهرهمندند و احکامش مورد قبول عمومی و همگانی است» و بالاخره «قوهای که مسائل دنیوی را حل میکند.» (1) <br /> یکی از استادان محترم ضمن بیان این مطلب که عقل افلاطون و ارسطو، عقل متکلمان، عقل فارابی و ابنسینا و دکارت و... با هم فرق میکنند، بحق اظهار فرمودهاند. «همه کسانی که دم از عقل و منطق میزنند، صورتی از عقل را، هرچند به ابهام و اجمال، در نظر دارند. البته آن عقل را عقل مطلق یا عقل اصلی و اصیل میدانند و اصلا درباب عقل بحث نمیکنند و چه خوب بود بحث میکردند». (2)
https://jpt.isca.ac.ir/article_22898.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22898_c9e281fe12e0feb8eb1a3fda6a792fad.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
عقلگرایی و نصگرایی در کلام اسلامی
205
232
FA
محمدتقی
سبحانی
sobhani.mt@gmail.com
10.22081/jpt.1995.22899
چگونگی رویارویی متکلمان اسلامی با مساله عقل و وحی موضوعی است که نویسنده این مقاله به بررسی آن پرداخته و دو سوی افراط و تفریط آن را نشان داده است. <br />در این مقاله نصگرایی اهل حدیث، عوامل پیدایش عقلگرایی، عقلگرایی در ماتریدیه و غزالی، رویارویی عقلگرایی و نصگرایی در سدههای متاخر، عقلگرایی در شیعه امامیه مورد بحث و بررسی واقع شده است. اگرچه رگههای بحث در سدههای متاخر و معاصر نشان داده شده است، ولی دامنه تحلیل به شش قرن اولیه هجرت متمرکز شده است. <br />آنچه درپی میآید نگاهی است گذرا به چگونگی رویارویی متکلمان مسلمان با مساله پردامنه «عقل» و «وحی». سخن گفتن از موضوعی چنین گسترده و بس پرپیچ و تاب، آن هم در یک مقالهکوتاه، جرات و جسارت بسیار میخواهد. بویژه آنکه در این زمینه تحقیقات اندکی صورت گرفته و همین نکته مسؤولیت نویسنده را دشوار میسازد. این نوشتار، گذشته از یک گزارش تاریخی، چند پیام اصلی دارد که یادآوری آن را پیشاپیش مناسب میدانم. <br />چنانکه خواهیم دید، تلاش برای حل مساله عقل و وحی و جمع میان «دینداری» و «خردباوری» از نخستین و مهمترین مشغلههای ذهنی متفکران مسلمان بوده است; خواه آنانکه داوری عقل را در شناخت دین ارج مینهادند و خواه کسانی که دین را در فراسوی دریافتهای عقل مینشاندند و عقل خویش را در فهم دین یکسره معاف میداشتند. به هرحال هر دو نشان دادهاند که سخت دلشمغول این مساله هستند و تا پایان نیز خارخار این پرسش، آرامش اندیشه را بر آنان حرام کرده است. <br />کشاکش میان عقل و دین چیزی نیست که انسان دردمند آزاده را بسادگی رها سازد. اگر عقل ریشه در گوهر و ذات آدمی دارد، دین نیز با بنیادیترین و نهاییترین حقیقت و دلبستگی انسان پیوند میخورد. دین را در محدوده تنگ تجربه و خرد بشری محبوس کردن همان قدر سادهاندیشی است که عقل را به چند حکم و ضابطه کلی تحویل بردن. از کوششهای فراوان دانشمندان اسلامی در سازش میان عقل و دین، که تنها اندکی را در این مقاله بازگفتهایم، این نکته را میتوان آموخت که تنها با یک حکم کلی و یک راه حل ساده نمیتوان بر این داستان پرماجرا نقطه پایان گذاشت.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22899.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22899_ca07e7476f8bdf884a4a45b6ef512ac8.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
عقلگرایی و ایمان دینی
233
253
FA
میکائیل
پیترسون برگرفتۀ امیر زمانی
10.22081/jpt.1995.22900
نویسنده با طرح این مساله که اصل وجود ارتباط عقل و وحی محل تردید و شبهه نیست، به بحث در میزان دخالت عقل و قلمرو و کیفیت آن پرداخته است. در این مقاله سه دیدگاه مهم درباره عقل و دین ارزیابی میشود: دیدگاه عقلگرایی افراطی، دیدگاه ایمانگرایی، دیدگاه عقلگرایی انتقادی. براساس دیدگاه عقلگرایی افراطی «برای اینکه یک مجموعه باور دینی به طور عقلانی و درستی پذیرفته شود، باید اثبات صدق آن سیستم باور ممکن باشد.» دیدگاه ایمانگرایی معتقد است که سیستمهای باور دینی در معرض ارزیابیها و نقد و بررسیهای عقلانی قرار ندارند و نباید هم آنها را در معرض چنین نقادیهایی قرار داد. دیدگاه عقلگرایی انتقادی معتقد است که ارزیابی و بررسی سیستمهای باوردینی امری است ممکن و شدنی، بلکه هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. <br /> اولین نکتهای که در این بحثباید بدرستی روشن شود، این است که سؤال اصلی و محوری این بحث چیست؟ آیا بحثبر سر «اصل دخالت عقل» در فهم، اثبات یا انکار و تفسیر مدعیات دینی است؟ یا اینکه آنچه محل تردید و سؤال میباشد، کیفیت و میزان این دخالت است (روش دخالت و حوزه و قلمرو آن)؟ به عبارت دیگر، آیا محل نزاع اصلی در بحث عقل و ایمان، اصل وجود ارتباط بین این دو میباشد و یا اینکه «اصل وجود ارتباط» محل شبهه و تردید نیست و همه بحث در «میزان دخالت عقل و قلمرو و کیفیت آن» است؟ یا اینکه هر دو امر، هم اصل دخالت عقل و هم چگونگی دخالت و قلمرو آن، محل شک و تردید است؟ <br /> به نظر میرسد که با اندک مطالعهای در نظریات علمی متفکران متدین و سیره عملی جوامع دینی روشن گردد که: <br /> اولا در همه جوامع دینی، متدیننان به نحوی از انحا عقل را در جریان تفهیم و تفهم باورهای دینی به کار برده و از ثمره این شجره طیبه استفاده میکنند و در سایه آن آرامش مییابند. به عنوان مثال همه جوامع دینی در مقام آموزش «سیستم» باورهای دینی» (1) به فرزندان خود و یا در مقام دعوت ابتدایی دیگران به دین (در رابطه با نومتدیننان) از عقل و آموزشهای عقلانی در اثبات یا تفسیر باورهای دینی استفاده میکنند.
https://jpt.isca.ac.ir/article_22900.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22900_8934d8f332b40bae90ca4ff9fae374c5.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
تعلیم مقدس
254
271
FA
اتین
ژیلسون ترجمه محمد محمدرضایی
10.22081/jpt.1995.22901
نویسنده در این مقاله به بررسی نظریات توماس آکویناس درباره تعلیم مقدس میپردازد. منظور او از تعلیم مقدس همه علوم و معارفی است که معلم آنها خداست و کتاب مقدس شایسته این عنوان است. <br /> آکویناس بر این باور است که برای رستگاری انسان ضروری استحقایق خاصی که فراتر از عقل است، از طریق وحی الهی برای انسان آشکار شود. حقایق درباره خدا، آنچنان که عقل قادر به شناختن آن باشد، فقط توسط افراد معدود قابل شناخت است; آن هم پس از مدتهای طولانی و همراه با خطاهای فراوان. بنابراین ضروری است که انسانها حقایق الهی را از طریق وحی بیاموزند. <br /> در این مقاله عناوینی نظیر: ضرورت وحی، قلمرو عقل و وحی، الهیات و تعلیم مقدس، شرافت تعلیم مقدس و تقدم آن بر علوم دیگر هنگام تعارض، بحث گردیده است. <br /> اولین موضوعی را که قدیس توماس اکویناس در کتاب «کلیات کلام» مطرح میکند، درباره قلمرو و ماهیت تعلیم مقدس (1) است. منظور توماس از این تعبیر، مجموعهای از تعالیم است که به سبب داشتن منشا الهی، مقدس شدهاند; و به طور خلاصه، مجموعهای از تعالیم و دستورات است که معلم آنها خداست. بیتردید کتاب مقدس شایسته این عنوان است، زیرا متضمن عین کلام خداست. با وجود این، همان طور که خواهیم دید، قلمرو این عنوان شامل همه چیزهایی است که تحت هر شکلی حقیقتخود را از وحی الهی گرفتهاند و یا با وحی در جهت هدف مقرر الهیاش تشریک مساعی دارد. <br /> مشخصه موضع توماس آکویناس این است که اولین سؤال او درباره تعلیم مقدس، باید سؤال از ضرورت آن باشد; مانند: آیا ضروری بود که خداوند انسانها را تعلیم دهد؟ آیا ضروری بود که خداوند مجموعهای از تعالیم را که ما آنها را «تعلیم مقدس» مینامیم از طریق وحی به انسانها ابلاغ کند؟ این سؤال، مستلزم امکان یک شبهه است و دلیل بر امکان چنین شبههای، دقیقا این است که قبلا مجموعهای از تعالیم که همه قلمرو معرفت انسانی را فرامیگرفتیعنی «فلسفه» و یا آن گونه که خود توماس ترجیح میدهد که آن را «علوم فلسفی» (2) بنامد، وجود داشته است; یعنی مجموعهای از رشتهها یا علوم که فلسفه را تشکیل میدهند. <br /> استدلال دوم از نخستین مقاله از کتاب «کلیات کلام»، این موضوع را با عباراتی بسیار رسا، برای فلسفه بیان میکند که حتی امروز نیز نمیتوان مطلبی بیش از آن در حمایت از فلسفه گفت. او مینویسد: <br /> «شناخت، تنها میتواند با هستی مرتبط شود; زیرا هیچ چیزی را نمیتوان شناخت، مگر حقیقت، که قابل تحویل به هستی است. اما هر چیزی که هست، در علوم فلسفی بررسی میشود، حتی خود خدا; آنچنان که بخشی از فلسفه که «الهیات» یا «علم الهی» نامیده میشود; همان طور که از کلام ارسطو در مابعدالطبیعه، آشکار است. بنابراین با داشتن علوم فلسفی دیگر نیازی به تعالیم دیگر نیست.»
https://jpt.isca.ac.ir/article_22901.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22901_c02a4d5623168bca505e8f2b8ca31867.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
اعتبار خرد و نسبت آن با دین
272
283
FA
مهدی
خلجی
10.22081/jpt.1995.22902
نویسنده با بررسی فیلم یک داستان ساده، نگرش انسان مدرن به هستی و رویدادها را مورد اشاره قرار داده و به این باور رسیده است که پرسشهایی چون یقین، خرد و روابط درهم پیچیده امور، تفاوتهای انسان مدرن و سنتی را تشکیل میدهد. <br /> ایشان برای طرح مساله اعتبار خرد ونسبت آن با دین، خرد را به معنایی که در جهان مدرن مراد می کنند به همراه پارهای از پیامدهای آن به خواننده نشانداده است و با جمعبندی نسبتخردبا دین به این نتیجه می رسد که شکافی که مدرنیسم در دین و باور سنتی ما پدید آورده، رو به گستردگی دارد و دعاوی آنان چیزی غیر از دعاوی پیشینیان ماست. <br /> «ما آدمیان بزرگترین نعمتها را در پرتو دیوانگی بدست میآوریم و مرادم آن دیوانگی است که بخشش الهی است ... قدر و منزلت دیوانگی در نظر پیشینیان والاتر از مرتبه هشیاری بوده است زیرا دیوانگی بخششی است الهی و حال آنکه هشیاری جنبه انسانی دارد.» (1)
https://jpt.isca.ac.ir/article_22902.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22902_468d4fbc474ba3882132b93064bd0610.pdf
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
2716-960X
1
شماره 4-3
1995
06
22
مبانی اجتهاد (تاثیر معرفت بشری در معرفت دینی)
284
293
FA
ابوالقاسم
فنایی
10.22081/jpt.1995.22903
نویسنده در این مقاله به یکی از مباحث معرفتشناسی معرفت دینی در حوزه اجتهاد پرداخته است. <br /> در فهم دین به طور عام و در فهم احکام دین چه علومی دخالت دارند؟ میزان آن چه مقدار است؟ نسبت این علوم با سایر علوم از نظر منطقی چیست؟ اینها مسائلی است که این نوشتار در صدد بررسی آنهاست. <br /> نویسنده با اشاره به دیدگاه سنتی رایجحوزههای علمیه درباره علوم مورد نیاز علم فقه، سؤالاتی پیشاروی فقیهان گذاشته است، سپس به بررسی مبانی نظریه رقیب دیدگاه رایج پرداخته و نتیجهگرفته است آنچه در فهم بخش فقهی دین گفته شود، بسهولت در معرفتسایر بخشهای دین قابل تعمیم است. <br /> گفتنی است مقاله حاضر ناظر به نخستین سؤال اقتراح مجله(شماره اول) است.
اشاره:
چه علومی در فهم دین به طور عام و در فهم احکام دین به طور خاص دخالت دارد؟ تفقه در دین عموما و در فقه خصوصا از چه دانشهایی تغذیه میکند و از چه سرچشمههایی سیراب میشود؟ سؤالاتی از این دستبه معرفتشناسی معرفت دینی مربوط است و به لحاظ منطقی مقدم بر بسیاری از مسائلی است که در قلمرو معرفت دینی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد; زیرا پاسخ این سؤال در واقع پیشفرض حل آن مسائل است. اما در برداشت رایج و سنتی این مساله در ردیف مسایل فقهی و حداکثر در رتبه مسایل اصولی قلمداد شده و در باب «اجتهاد و تقلید» و باب «قضا» مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. بررسی این مساله به سبب تاثیر تعیینکننده آن در برنامهریزی و سیر تحقیقاتی حوزههای علمیه نیز بسی مهم و حیاتی است و به گمان ما یکی از اولین مسایلی است، اگر نگوییم اولین آنهاست، که طلاب علوم دینی باید نسبتبه آن تصویر روشنی در ذهن خویش داشته باشند تا براساس آن بتوانند مقدمات و مبادی لازم برای فهم دین را تحصیل کنند. این سؤال به سؤالات ریزتر و جزئیتری قابل تقسیم است که بخشی از آنها به قرار زیر است: <br /> 1. چه علومی در فهم دین دخالت دارند؟ <br /> 2. میزان دخالت این علوم در فهم دین چقدر است؟ <br /> 3. نسبت این علوم با سایر علوم از نظر منطقی چیست؟
https://jpt.isca.ac.ir/article_22903.html
https://jpt.isca.ac.ir/article_22903_1da5d32188201434f2ebb761fad26b9a.pdf