در این مقاله نخست ضمن تعریف دین و اینکه تنها از طریق اجتهاد مىتوان به تعیین مسیر «حوادث واقعه» پرداخت، به فلسفه وجودى اجتهاد و آنچه باید مطمحنظر مجتهدین باشد، پرداخته شده است. در ادامه مقاله به تعریف عدالت اشاره گشته و به این نکته تنبه داده شده است که در استنباط احکام دین باید این اصل بنیادین و دیگر اهداف دین مورد توجه جدى قرار گیرد و تنها به« آیات الاحکام» و «اخبار الاحکام»ى که به این عنوان شناخته شدهاند بسنده نشود. دوست دارم بحث درباره «اجتهاد» را از دیدگاهى متفاوت مطرح کنم. اوراقى که در اختیار اینجانب قرار دادهاند داراى 8 سؤال است، و چنانکه اظهار داشتهاند این سؤالها در مجموع 20تاست، و همه در مورد اجتهاد و ابعاد آن. متاسفانه خستگیها و گرفتاریها نمىگذارند که من پابپاى اقایان بیایم و همه سؤالها را در فرصتهایى که در نظر گرفته شده است پاسخ دهم. از اینرو پاسخ دقیق و جامع و آگاهانه به آن پرسشها را به دیگران وامىگذارم. و اگر در دایره پرسشهاى مورد اشاره، همه ابعاد لازم به نظر نیامده و مطرح نگشته است، از متصدیان فاضل و محترم و تکلیف اشناى مجله «نقد و نظر» مىخواهم تا آن ابعاد را تکمیل کنند... راستى چه عیب دارد که اصل سؤالها را به «اقتراح» بگذارید، و بگذارید تا بخشى وسیع از اهل نظر در این کار سازنده شرکت کنند. یعنى به جاى اینکه یک جمع محدودهر چند وارد بنشینند و سؤالهایى مطرح کنند، در دایرهاى وسیعتر، از اشخاص مختلف بخواهید تا توقعهایى را که از «اجتهاد» دارند، و رسالتهایى را که با درک دینى و اجتماعى خویش براى اجتهاد و مجتهد قائلند، همه را روشن و صریح در میان نهند; و یک بحثبسیار باز و گسترده پدید بیاورید، با شرکتکنندگان فراوان، و زاویههاى دید متفاوت.