دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
1
شماره 2
1995
03
21
تاملاتی در حاشیه اقتراح
تاملاتی در حاشیه اقتراح
45
60
22911
10.22081/jpt.1995.22911
FA
صادق
لاریجانی
Journal Article
2017
05
17
در این مقاله، نویسنده نگاهى نقادانه به اقتراح شماره نخست دارد. ایشان با اشاره به نکات مفید و قابل توجه اقتراح، به لغزشهاى منطقى، تحلیلى وتاریخى آن پرداخته است. این نوشته در سه محور به نگارش درآمده است:استنباط فقهى و نظریات دینى، انتظار از دین، خلط مفهوم با مصداق. <br />گفتنى است در این کاوش نقادانه تنها به پارهاى از نظریات در اقتراح پرداخته شده و از میان آراى مندرج در اقتراح، به نظریات سه تن از آنان بسنده شده است. <br />در مکتوبى تحت عنوان اقتراح، در شماره اول مجله محترم نقد و نظر، سخنانى از فضلا و محققان حوزه و دانشگاه، در باب مبانى اجتهاد و ارتباط تحولات علوم با اجتهاد و کیفیت امضاى بناى عقلا و مسائلى از این دست، به چاپ رسیده است. مجموعه این گفتارها که حجم معتنابهى از مجله را به خود اختصاص داده، متضمن نکات مفید و قابل توجهى است. در عین حال، گاه لغزشهاى منطقى، تحلیلى و تاریخى روشنى هم در آنها دیده مىشود. نقد و بررسى همه آن مجموعه، در فرصتى کوتاه میسر نیست. هر یک از ایدههاى مطرح شده در آن براى منقح شدن نیاز به تاملات و نقد و بررسیهاى فراوان دارد. آنچه به دنبال مىآید، کاوشى است نقادانه و مختصر درباره پارهاى از آرا و اقتراحات مطرح شده در آن مکتوب. به امید آنکه در بارورى این بحثها و روشن شدن حد و مرزهاى بحث مفید افتد. <br />اشکال عمدهاى که تقریبا به سرتاسر این مکتوب وارد است و باید قبل از ورود به موارد خاص بدان اشاره کنم، مساله عدم وضوح و اجمال در سؤال و گاه جواب است. <br />در پارهاى سؤالها، اجمال سؤال چنان است که هر کسى جوابى به آن داده، به طورى که هیچ وجه مشترکى با جواب دیگرى ندارد; یعنى به موضوع واحدى نمىپردازند. به عنوان مثال در مساله تاثیر زمان و مکان در احکام شرعى چنین وضعى پیش آمده، که با اندک تاملى روشن مىشود.
در این مقاله، نویسنده نگاهى نقادانه به اقتراح شماره نخست دارد. ایشان با اشاره به نکات مفید و قابل توجه اقتراح، به لغزشهاى منطقى، تحلیلى وتاریخى آن پرداخته است. این نوشته در سه محور به نگارش درآمده است:استنباط فقهى و نظریات دینى، انتظار از دین، خلط مفهوم با مصداق. <br />گفتنى است در این کاوش نقادانه تنها به پارهاى از نظریات در اقتراح پرداخته شده و از میان آراى مندرج در اقتراح، به نظریات سه تن از آنان بسنده شده است. <br />در مکتوبى تحت عنوان اقتراح، در شماره اول مجله محترم نقد و نظر، سخنانى از فضلا و محققان حوزه و دانشگاه، در باب مبانى اجتهاد و ارتباط تحولات علوم با اجتهاد و کیفیت امضاى بناى عقلا و مسائلى از این دست، به چاپ رسیده است. مجموعه این گفتارها که حجم معتنابهى از مجله را به خود اختصاص داده، متضمن نکات مفید و قابل توجهى است. در عین حال، گاه لغزشهاى منطقى، تحلیلى و تاریخى روشنى هم در آنها دیده مىشود. نقد و بررسى همه آن مجموعه، در فرصتى کوتاه میسر نیست. هر یک از ایدههاى مطرح شده در آن براى منقح شدن نیاز به تاملات و نقد و بررسیهاى فراوان دارد. آنچه به دنبال مىآید، کاوشى است نقادانه و مختصر درباره پارهاى از آرا و اقتراحات مطرح شده در آن مکتوب. به امید آنکه در بارورى این بحثها و روشن شدن حد و مرزهاى بحث مفید افتد. <br />اشکال عمدهاى که تقریبا به سرتاسر این مکتوب وارد است و باید قبل از ورود به موارد خاص بدان اشاره کنم، مساله عدم وضوح و اجمال در سؤال و گاه جواب است. <br />در پارهاى سؤالها، اجمال سؤال چنان است که هر کسى جوابى به آن داده، به طورى که هیچ وجه مشترکى با جواب دیگرى ندارد; یعنى به موضوع واحدى نمىپردازند. به عنوان مثال در مساله تاثیر زمان و مکان در احکام شرعى چنین وضعى پیش آمده، که با اندک تاملى روشن مىشود.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
1
شماره 2
1995
03
21
اعتبار مآخذ فقهى و نقد نظریه انسداد
اعتبار مآخذ فقهى و نقد نظریه انسداد
61
86
22912
10.22081/jpt.1995.22912
FA
عباس
ظهیری
Journal Article
2017
05
17
نوشته حاضر نقدى استبر مقاله کاربرد مآخذ فقهى، نوشته آقاى دکتر علیرضا فیض، که در شماره پیشین مجله نقد و نظر به چاپ رسیده بود. در آن مقاله آقاى فیض نظریه انسداد را تقویت کردهبودند. <br />این مقاله که با نگرش نظریه انفتاح به نگارش درآمده است، نظریه انسداد را بررسى قرار کرده است. نویسنده بر این باور است که دست ناپاک جعالان حدیث از نفوذ در احادیث معتبرى که فقها در فقه بدان تمسک مىجویند، به دور بوده است و انسدادى نمىتواند با چنگ زدن به مطالب ظنى و وهمى، مدعاى خود را به کرسى نشاند; بنابراین ظواهر قرآن و خبر واحد، حجتند و باب علمى همچنان بر فقها گشودهاست. <br />از دیرزمان این بحث در میان اصولیان مطمح نظر بود که آیا در عصر غیبت که طریق به دست آوردن علم به احکام بر ما یقینا منسد و ناگشوده است مطلق ظن حجت است و یا اینکه تنها ظنون خاصى، چون اخبار آحاد و ظواهر کتاب، قابل اعتماد است؟ اغلب اصولیان بر این باورند و جمعى از آنان به حجیت مطلق ظن اعتقاد دارند که یکى از دلایل آن، دلیلى است معروف به دلیلانسداد. <br />از آن رو که عمدهترین مقدمات دلیل انسداد را انسداد باب علم و علمى تشکیل مىدهد، این نظریه به مسلک انسدادى شهرت یافته و در مقابل ،نظریه مشهور اصولیان به مسلک انفتاحى معروف شده است. <br />بحث و گفتگو بین انسدادیان و انفتاحیان از دیرزمان کمو بیش مطرح بود تا آنکه رشته بحث و سخن به دست میرزاى قمى مىرسد. او بیشتر از همه در باب انسداد غور کرده و بر حقانیت نظریه انسداد اصرار فراوان ورزیده است. <br /><br />
نوشته حاضر نقدى استبر مقاله کاربرد مآخذ فقهى، نوشته آقاى دکتر علیرضا فیض، که در شماره پیشین مجله نقد و نظر به چاپ رسیده بود. در آن مقاله آقاى فیض نظریه انسداد را تقویت کردهبودند. <br />این مقاله که با نگرش نظریه انفتاح به نگارش درآمده است، نظریه انسداد را بررسى قرار کرده است. نویسنده بر این باور است که دست ناپاک جعالان حدیث از نفوذ در احادیث معتبرى که فقها در فقه بدان تمسک مىجویند، به دور بوده است و انسدادى نمىتواند با چنگ زدن به مطالب ظنى و وهمى، مدعاى خود را به کرسى نشاند; بنابراین ظواهر قرآن و خبر واحد، حجتند و باب علمى همچنان بر فقها گشودهاست. <br />از دیرزمان این بحث در میان اصولیان مطمح نظر بود که آیا در عصر غیبت که طریق به دست آوردن علم به احکام بر ما یقینا منسد و ناگشوده است مطلق ظن حجت است و یا اینکه تنها ظنون خاصى، چون اخبار آحاد و ظواهر کتاب، قابل اعتماد است؟ اغلب اصولیان بر این باورند و جمعى از آنان به حجیت مطلق ظن اعتقاد دارند که یکى از دلایل آن، دلیلى است معروف به دلیلانسداد. <br />از آن رو که عمدهترین مقدمات دلیل انسداد را انسداد باب علم و علمى تشکیل مىدهد، این نظریه به مسلک انسدادى شهرت یافته و در مقابل ،نظریه مشهور اصولیان به مسلک انفتاحى معروف شده است. <br />بحث و گفتگو بین انسدادیان و انفتاحیان از دیرزمان کمو بیش مطرح بود تا آنکه رشته بحث و سخن به دست میرزاى قمى مىرسد. او بیشتر از همه در باب انسداد غور کرده و بر حقانیت نظریه انسداد اصرار فراوان ورزیده است. <br /><br />
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
1
شماره 2
1995
03
21
بستر تاریخى دفاع عقلانى از دین
بستر تاریخى دفاع عقلانى از دین
87
108
22913
10.22081/jpt.1995.22913
FA
اکبر
قنبری
Journal Article
2017
05
17
نویسنده در این مقاله به بررسى جریانات عصر روشنگرى در مقابل دین پرداخته و واکنشهاى مختلف آن را در عرصه فلسفه و آراء فلاسفهاى نظیر هیوم و کانت و هگل را تحلیل کرده است. در این مقاله تبیینهاى روانشناختى و جامعهشناختى از دین و ایمانگرایى معاصر بررسى شده است. نویسنده بر این باور است که دفاع عقلانى از دین براى اولین بار بعد از عصر روشنگرى از سوى هگل مطرح گردید و ایمانگرایانى نظیر کیرکگور بر این عقیده بودند که دفاع عقلانى از دین سرانجام به سود دین نیست. <br />تاریخ را به دورههاى مختلفى، مانند دوره باستان، دوره قرون وسطى و دوره جدید تقسیم کردهاند. دوره جدید را نیز به دورههاى دیگرى مانند رنسانس، رفرماسیون (اصلاح دین) و روشنگرى تقسیم کردهاند. رنسانس و رفرماسیون سدههاى پانزدهم و شانزدهم را دربر مىگیرد و روشنگرى سده هفدهم و بویژه سده هجدهم را شامل مىشود. <br />در قرون وسطى عقل و وحى هر دو حجتبود. اگر سخن از توانایى عقل مىرفت، توانایى آن در شناخت وحى بود. نزاع متکلمان و فلاسفه جهان مسیحیت و اسلام نیز بر سر میزان توانایى عقل، تطابق عقل و وحى و تقدم یکى بر دیگرى بود. قرون وسطى را، با هر منظرى که نگاه کنیم، گذشته دینى خود را منعکس مىکرد. عقلگرایى قبل از عصر روشنگرى ویژگى ضددینى یا غیر دینى نداشت. <br />اتین ژیلسون، متخصص و تاریخنویس اندیشه قرون وسطى، فلاسفه قرون وسطى را به دو طبقه تقسیم کرده است: دسته اول آنان که معتقد بودند «چون خدا با ما صحبت کرده است، تفکر براى ما لازم نیست»، و دسته دیگر که اعتقاد داشتند «قانون الهى بشر را مکلف مىکند که با روشهاى عقلى فلسفى درصدد شناختن خدا برآید». زیرا اولین وظیفه بشر به کار انداختن عقل خداداد است. (1) <br />ژیلسون از سه گونه تفکر درباره عقل و وحى و نسبت آنها با یکدیگر سخن گفته است. این سه گونه تفکر منجر به ظهور سه گروه، یا به اصطلاح خود ژیلسون سه خانواده شد که عبارتند از: خانواده آگوستینى، خانواده ابن رشدى، خانواده تومائى. به نظر ژیلسون خانواده آگوستینىها دین را نایب مناب همه معارف بشرى، اعم از علوم تجربى و اخلاق، مىدانند. به نظر آنها با وجود دین، دیگر نیازى به عقل و تفکر فلسفى نیست. خانواده ابنرشدىها، بالعکس، اصالت را به عقل داده و شانى براى وحى در معرفتبشرى قائل نیستند. برعکس این دو خانواده، خانواده تومائى هستند که به هماهنگى میان عقل و وحى در وصول به حقیقت معتقد هستند. ژیلسون خود معتقد به نظر اخیر است. (2) <br />دنیاى اسکولاستیک در تمام دوران قرون وسطى به شعار «ایمان مىآورم تا درک کنم» پایبند بود. از این رو الهیات آن هرچند رنگ فلسفى داشت، درحقیقت از مقوله کلام محسوب مىشد و آن هم کلام مبتنى بر وحى. <br /><br />
نویسنده در این مقاله به بررسى جریانات عصر روشنگرى در مقابل دین پرداخته و واکنشهاى مختلف آن را در عرصه فلسفه و آراء فلاسفهاى نظیر هیوم و کانت و هگل را تحلیل کرده است. در این مقاله تبیینهاى روانشناختى و جامعهشناختى از دین و ایمانگرایى معاصر بررسى شده است. نویسنده بر این باور است که دفاع عقلانى از دین براى اولین بار بعد از عصر روشنگرى از سوى هگل مطرح گردید و ایمانگرایانى نظیر کیرکگور بر این عقیده بودند که دفاع عقلانى از دین سرانجام به سود دین نیست. <br />تاریخ را به دورههاى مختلفى، مانند دوره باستان، دوره قرون وسطى و دوره جدید تقسیم کردهاند. دوره جدید را نیز به دورههاى دیگرى مانند رنسانس، رفرماسیون (اصلاح دین) و روشنگرى تقسیم کردهاند. رنسانس و رفرماسیون سدههاى پانزدهم و شانزدهم را دربر مىگیرد و روشنگرى سده هفدهم و بویژه سده هجدهم را شامل مىشود. <br />در قرون وسطى عقل و وحى هر دو حجتبود. اگر سخن از توانایى عقل مىرفت، توانایى آن در شناخت وحى بود. نزاع متکلمان و فلاسفه جهان مسیحیت و اسلام نیز بر سر میزان توانایى عقل، تطابق عقل و وحى و تقدم یکى بر دیگرى بود. قرون وسطى را، با هر منظرى که نگاه کنیم، گذشته دینى خود را منعکس مىکرد. عقلگرایى قبل از عصر روشنگرى ویژگى ضددینى یا غیر دینى نداشت. <br />اتین ژیلسون، متخصص و تاریخنویس اندیشه قرون وسطى، فلاسفه قرون وسطى را به دو طبقه تقسیم کرده است: دسته اول آنان که معتقد بودند «چون خدا با ما صحبت کرده است، تفکر براى ما لازم نیست»، و دسته دیگر که اعتقاد داشتند «قانون الهى بشر را مکلف مىکند که با روشهاى عقلى فلسفى درصدد شناختن خدا برآید». زیرا اولین وظیفه بشر به کار انداختن عقل خداداد است. (1) <br />ژیلسون از سه گونه تفکر درباره عقل و وحى و نسبت آنها با یکدیگر سخن گفته است. این سه گونه تفکر منجر به ظهور سه گروه، یا به اصطلاح خود ژیلسون سه خانواده شد که عبارتند از: خانواده آگوستینى، خانواده ابن رشدى، خانواده تومائى. به نظر ژیلسون خانواده آگوستینىها دین را نایب مناب همه معارف بشرى، اعم از علوم تجربى و اخلاق، مىدانند. به نظر آنها با وجود دین، دیگر نیازى به عقل و تفکر فلسفى نیست. خانواده ابنرشدىها، بالعکس، اصالت را به عقل داده و شانى براى وحى در معرفتبشرى قائل نیستند. برعکس این دو خانواده، خانواده تومائى هستند که به هماهنگى میان عقل و وحى در وصول به حقیقت معتقد هستند. ژیلسون خود معتقد به نظر اخیر است. (2) <br />دنیاى اسکولاستیک در تمام دوران قرون وسطى به شعار «ایمان مىآورم تا درک کنم» پایبند بود. از این رو الهیات آن هرچند رنگ فلسفى داشت، درحقیقت از مقوله کلام محسوب مىشد و آن هم کلام مبتنى بر وحى. <br /><br />
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
1
شماره 2
1995
03
21
عقلگرایى
عقلگرایى
109
128
22914
10.22081/jpt.1995.22914
FA
برنارد
ویلیامز ترجمه محمدتقی سبحانی
Journal Article
2017
05
17
نویسنده در این مقاله با بررسى واژه عقلگرایى، آنرادر عرصههاى مختلف، نظیر عصر روشنگرى،کلام و تجربهگروى بررسى کردهاست. <br />براى اینکه خواننده بصیرت بیشترى نسبتبه جهانبینى عقلگرایى پیدا کند از مباحثى نظیر تصورات فطرى، اصول فکرى، جدال با تجربهگروى، معرفت و معرفتشناسى دکارت، سنت دکارتى، علم و روش علمى و وجوهر و علیتبحثشده است. <br />از ریشه لاتینى Ratio ، به معناى عقل، براى اشاره بهجهانبینیها و نهضتهاى فکرى گوناگون بهکار رفته است که مهمترین آنها، جهانبینى یا برنامه فلسفىاى است که بر توانایى عقل پیشینى براى دریافتحقایق اساسى عالم تاکید دارد و از این رو مایل استبه علوم طبیعى همچون مشغلهاى اساسا پیشین بنگرد. هرچند فلسفههایى که در این عنوان عام مىگنجند در دورههاى گوناگون به منصه ظهور رسیدهاند، اما روح عقلگرایى به اینمعنا به طور اخص یادآور فلاسفه معینىازقرن هفدهم و اوایل قرن هجدهماست کهمهمترین آنان دکارت، اسپینوزا، ولایبنیترند. این نوع عقلگرایى موضوعمورد بحث این مقاله است. با وجودایندوکاربرد دیگر این اصطلاح را باید بازشناخت.
نویسنده در این مقاله با بررسى واژه عقلگرایى، آنرادر عرصههاى مختلف، نظیر عصر روشنگرى،کلام و تجربهگروى بررسى کردهاست. <br />براى اینکه خواننده بصیرت بیشترى نسبتبه جهانبینى عقلگرایى پیدا کند از مباحثى نظیر تصورات فطرى، اصول فکرى، جدال با تجربهگروى، معرفت و معرفتشناسى دکارت، سنت دکارتى، علم و روش علمى و وجوهر و علیتبحثشده است. <br />از ریشه لاتینى Ratio ، به معناى عقل، براى اشاره بهجهانبینیها و نهضتهاى فکرى گوناگون بهکار رفته است که مهمترین آنها، جهانبینى یا برنامه فلسفىاى است که بر توانایى عقل پیشینى براى دریافتحقایق اساسى عالم تاکید دارد و از این رو مایل استبه علوم طبیعى همچون مشغلهاى اساسا پیشین بنگرد. هرچند فلسفههایى که در این عنوان عام مىگنجند در دورههاى گوناگون به منصه ظهور رسیدهاند، اما روح عقلگرایى به اینمعنا به طور اخص یادآور فلاسفه معینىازقرن هفدهم و اوایل قرن هجدهماست کهمهمترین آنان دکارت، اسپینوزا، ولایبنیترند. این نوع عقلگرایى موضوعمورد بحث این مقاله است. با وجودایندوکاربرد دیگر این اصطلاح را باید بازشناخت.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)
نقد و نظر
1062-8952
1
شماره 2
1995
03
21
متون دینى و هرمنوتیک
متون دینى و هرمنوتیک
129
136
22915
10.22081/jpt.1995.22915
FA
محمد
مجتهد شبستری
Journal Article
2017
05
17
تحریرى از سخنرانى ایراد شده در انجمن حکمت و فلسفه، تهران 1372 <br />نویسنده در آغاز مقاله منظور از دو واژه متون دینى و هرمنوتیک را روشن کرده و به ضرورت طرح مساله اشاره کرده است. سپس چگونگى پیدایش روشهاى تفسیرى در عالم مسیحیت مورد بررسى قرار گرفته و از میان روشهاى تفسیرى گذشته به استفاده از تمثیل و رمز اشارت رفته است. در ادامه مقاله روشهاى نقد تاریخى متون دینى و جهانبینى آن مورد کاوش قرار گرفته و به مسائل ناشى از کاربرد این شیوه پرداخته شده است. <br />در بخش بعدى مقاله، چهار مساله مطرح شده در تفسیر متون دینى به طور اختصار بررسى گردیده است. در پایان به برخى از نظریههاى مربوط به انتظار از متون دینى و مسائل مربوط به آن اشاره شده است. <br />منظور از هرمنوتیک در این بحث، تئورى و تعلیمات تفسیر متون است. از متون دینى هم فقط متون دینى وحیانى در این بحث مورد توجه است. مقصود از وحى هم سخن گفتن خدا با انسان است که در یهودیت و مسیحیت و اسلام پذیرفته شده است. <br />فهم یک متن غیر ازمعناى آن است. هر معنایى باید فهمیده شود. تفسیر یک متن نیز هنگامى ضرورت پیدا مىکند که ابهامى وجود داشته باشد. همواره پس از ظهور یک ابهام متوجه مىشویم که نمىتوانیم با معناى متن مورد نظر رابطه برقرار کنیم و در این وضع است که نیازمند تفسیر آن مىشویم تا این رابطه برقرار شود. ابهام هم معمولا زمانى به وجود مىآید که افق فهم معاصران آن متن از جهان و انسان با افق فهم مفسران آن متفاوت باشد. ما معمولا در فهم متونى به تفسیر نیاز پیدا مىکنیم که نه با اعیان و اشیا، بلکه با تجربههاى انسانى، با چگونه بودن و چگونه زیستن انسان و امکانات مختلف این زیستن در ارتباطند. <br /><br />
تحریرى از سخنرانى ایراد شده در انجمن حکمت و فلسفه، تهران 1372 <br />نویسنده در آغاز مقاله منظور از دو واژه متون دینى و هرمنوتیک را روشن کرده و به ضرورت طرح مساله اشاره کرده است. سپس چگونگى پیدایش روشهاى تفسیرى در عالم مسیحیت مورد بررسى قرار گرفته و از میان روشهاى تفسیرى گذشته به استفاده از تمثیل و رمز اشارت رفته است. در ادامه مقاله روشهاى نقد تاریخى متون دینى و جهانبینى آن مورد کاوش قرار گرفته و به مسائل ناشى از کاربرد این شیوه پرداخته شده است. <br />در بخش بعدى مقاله، چهار مساله مطرح شده در تفسیر متون دینى به طور اختصار بررسى گردیده است. در پایان به برخى از نظریههاى مربوط به انتظار از متون دینى و مسائل مربوط به آن اشاره شده است. <br />منظور از هرمنوتیک در این بحث، تئورى و تعلیمات تفسیر متون است. از متون دینى هم فقط متون دینى وحیانى در این بحث مورد توجه است. مقصود از وحى هم سخن گفتن خدا با انسان است که در یهودیت و مسیحیت و اسلام پذیرفته شده است. <br />فهم یک متن غیر ازمعناى آن است. هر معنایى باید فهمیده شود. تفسیر یک متن نیز هنگامى ضرورت پیدا مىکند که ابهامى وجود داشته باشد. همواره پس از ظهور یک ابهام متوجه مىشویم که نمىتوانیم با معناى متن مورد نظر رابطه برقرار کنیم و در این وضع است که نیازمند تفسیر آن مىشویم تا این رابطه برقرار شود. ابهام هم معمولا زمانى به وجود مىآید که افق فهم معاصران آن متن از جهان و انسان با افق فهم مفسران آن متفاوت باشد. ما معمولا در فهم متونى به تفسیر نیاز پیدا مىکنیم که نه با اعیان و اشیا، بلکه با تجربههاى انسانى، با چگونه بودن و چگونه زیستن انسان و امکانات مختلف این زیستن در ارتباطند. <br /><br />