2024-03-28T18:33:26Z
https://jpt.isca.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=425
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
بیمارى روانى: تاریخچه اولیه
آر.ایْ.
پرنتکى ترجمه سید مهدى موسوى
بقراط (حدود سال 377ـ460 ق.م), شخصیت برجسته طب باستان, براى نخستین بار نابهنجارى هاى روانى را وارد مکتوبات پزشکى کرد. نوشته هاى او در باب آسیب شناسى روانى به همان اندازه که بدیع اند, جدلى و بحث انگیز نیز هستند. وى در مکتوباتش درباره (بیمارى مقدس) (صرع) از نادانى رایج آن عصر چنین انتقاد مى کند: (بنابراین, به نظر من این بیمارى به هیچ وجه الهى نیست و از بیمارى هاى دیگر نیز مقدس تر نیست, بلکه همانند سایر امراض علتى طبیعى دارد که از آن نشأت مى گیرد )(Zilboorg, 1941, pp. 43-44)بقراط اساساً به دلیل مشاهدات بالینى زیرکانه, رویکرد زیست پزشکى عقلانى و عرضه صریح و صبورانه دیدگاه هایش مشهور است. او معتقد بود که بیمارى از عدم تعادل مزاج سرچشمه مى گیرد. با اصطلاح مزاج اولین بار در نوشته هاى امپیدوکلس (433ـ 493 ق.م) برخورد کرده ایم که عناصر اساسى ارائه شده از سوى تالِس (آب), آناکسیمنس (هوا), هراکلیت (آتش), و گزنوفانس (خاک) را درهم آمیخته بود. نوشته هاى امپیدوکلس شالوده نظریه مزاج بقراط و نظریه پردازى شیمى ارسطو قرار گرفتند.زیلبورگ1 (1941) نقل مى کند که یک بار از بقراط خواستند که به دیدن فیلسوف بزرگ دموکریتوس, که دوستانش تصور مى کردند که به بیمارى روانى دچار شده, برود. از قرار معلوم بقراط با نظر عوامانه موافقت کرده و گیاه خربق را تجویز مى کند. بقراط پادشاهِ مقدونیه را از آن بیمارى اى که دیگران, سل (بیمارى پیشرونده و رو به وخامت) تشخیص داده بودند, ولى خود وى منشأ آن را روانى مى دانست, نجات بخشید. لیونز2 و پتروسلى3 (1978) سهم بقراط را در فهم بیمارى روانى چنین خلاصه کرده اند: نوشته هاى وى درباره حالت عاطفى بیمار و به طور کلى درباره بیمارى روانى, براساس برداشت امروزى بسیار زیرکانه و دقیق است. تعیین مغز به عنوان عضو تفکر و احساس, شاخصه مهم مرتبه بالاى فهم اوست) (p. 214).
2004
03
20
64
74
https://jpt.isca.ac.ir/article_20865_4c8ba988636b701aff3a2a38403ea1ca.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
بیمارى روانى: نگـرش ها
دابلیو
کارل ترجمه سید مهدى موسوى
کورچین1 در روان شناسى بالینى مدرن2 اظهار داشته است که نگرش هاى مربوط به بیمارى روانى, ارتباط مستقیم ترى با مشاهده نابهنجارى هاى شدید داشته اند. در قرون اولیه, تصور مى شد که مبتلایان به بیمارى روانى مسخر شیاطین هستند و در نتیجه, آنان را زندانى و شکنجه مى کردند. در دوران امپراتورى روم, پزشکان, طرفدار دیدگاه علمى ترى همراه با درمان انسانى شدند, اما پس از سقوط این امپراتورى, اعتقاد به تسخیر, دوباره جان گرفت و تا عصر روشنگرى ادامه یافت. در این دوره, ویر3 یگانه شخصیت قابل اعتنایى بود که با برخورد وحشیانه با دیوانگان مقابله کرد و آنان را بیمار قلمداد نمود. تغییرى در این وضع تا انقلاب فرانسه و انقلاب امریکا به وجود نیامد.در 1801, پینل4 قید و بندها را از دست و پاى بیماران روانى خود برداشت و آنان را بیمار تلقى کرد. او در رساله اى در باب دیوانگى5 (1962/1801) با تنبیه مخالفت نمود و از درمان آنان به وسیله مواجهه مستقیم, مطالعه علمى, و استفاده از ثبت احوال و تاریخ زندگى بیماران طرفدارى کرد. او حتى معتقد بود که ممکن است برخى از بیمارى ها منشأ روانزاد داشته باشند. متأسفانه, آراى عموم مردم و متخصصان بسیار عقب افتاده تر از این بود. در واقع, گرچه بیمارستان هاى امریکا و انگلیس در قرن نوزدهم بر درمان اخلاقى تأکید مى ورزیدند, برخوردهاى نامناسبى که به دست افرادى نظیر دیکس6 و بیرز7 اعمال و برملا شد نشان داد که جامعه هم چنان آمادگى سوءرفتار با بیماران روانى را دارد. پیش از آغاز نیمه اول قرن بیستم, غالباً بیماران روانى هنوز افرادى صرفاً دیوانه تلقى مى شدند. دیوانگان هم چنان ذهن و قوه تخیل مردم را به خود جذب مى کردند و مشاهده افراد به اصطلاح دیوانه در حال نمایش در سیرک ها و نمایش هاى عجیب و غریب, امرى متعارف بود.
2004
03
20
75
80
https://jpt.isca.ac.ir/article_20866_fe0afb44e35eff3186dcbbd58b193fca.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
الگوهاى متغیر در سلامت
سیِ ایچ. ال.
شریدان و اس. اى. رادمَـکر ترجمه مهدى ذاکرى
بیل, پدر هفتادساله مرى, بیمار درمان ناپذیرى بود که از سرطان, دیابت و بیمارى قلبى رنج مى برد. او در اثر یک سکته در بستر افتاده بود و نمى توانست حرف بزند. روشن بود که درد زیادى داشت و ناامید بود. به مرى و مادرش گفته بودند بعید است او تا یک هفته دیگر زنده بماند. سه روز بعد, معلوم شد قانقاریا در پاى راست او پیشرفت کرده است. (در قانقاریا گوشت بدن فاسد مى شود و همان طور که پیش مى رود گازهاى کشنده اى آزاد مى کند.) پزشک هاى معالج او گفتند تنها راه هاى چاره این است که یا پاى او را قطع کنیم یا بگذاریم که بمیرد. مرى از آن ها پرسید که آیا پدرش مى تواند با این وضع از یک عمل جراحى بزرگ جان سالم به در برد یا نه. آن ها به او گفتند که او بخت بسیار کمى براى جان سالم به در بردن دارد. سپس پرسید که آیا عمل جراحى درد آشکار او را آرامش مى بخشد. آن ها گفتند چه بسا دردى که از قطع پا خواهد کشید بسیار شدید باشد. پزشکان صحبت هایشان را با توصیه به عمل جراحى به پایان بردند. مرى و مادرش حیرت زده بودند. بیل در آخرین هفته عمرش بود و امیدى به بهبودى او وجود نداشت, عمل جراحى نه درد او را تسکین مى بخشید نه عمر او را طولانى تر مى کرد, و بعید بود از آن جان سالم به در ببرد. نهایتاً هم عمل جراحى هزارها دلار هزینه داشت. مرى پرسید چرا آن ها در چنین شرایطى قطع پاى او را توصیه مى کنند. پس از یک سکوت دردناک, در نهایت یکى از آن ها پاسخ داد: (زیرا ما آموخته ایم که این گونه بیندیشیم. ما بخش هاى شکسته را یا تعمیر مى کنیم و یا از میان برمى داریم.)
2004
03
20
81
93
https://jpt.isca.ac.ir/article_20867_0e0ae3b14b278a50979b08eb821119bd.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
رویکرد روان شناختى به مسئله پریشانى و سلامت روانى
رودى
دالوس ترجمه محمدرضا سالارى فر
این مقاله در صدد است طرحى کلى از نظام هاى روان شناختى رایج و مؤثر در سلامت روانى را چه در حوزه نظریه و چه در حوزه عمل ترسیم کند. این بحث بر پنج نظام متمرکز است: زیست شناختى و پزشکى, رفتارى, روان پویایى, انسان گرایانه و سیستمى. این نظام ها تا حدى همپوشى دارند, لیکن تبیین هاى کاملاً متمایزى در مورد علل مشکلات مربوط به سلامت روان ارائه مى دهند و هر یک به نوبه خود مستلزم روش هاى متفاوتى براى درمان هستند.
2004
03
20
94
108
https://jpt.isca.ac.ir/article_20868_d14b1d7c9ebf2db5eed9e322d94bed7b.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
روانشناسى سلامت
جان
وینمن ترجمه حمزه عبدى
روانشناسى سلامت به فهم رفتار انسان از حیث سلامت و بیمارى مربوط است. پرکاربردترین تعریف این حوزه توسط مترازو ارائه شده است. براساس این تعریف, روان شناسى سلامت (مجموعه برنامه هاى خاص آموزشى, علمى و حرفه اى رشته روان شناسى است براى ارتقا و حفظ سلامت, پیشگیرى و درمان بیمارى و شناسایى عوامل مرتبط با علت شناسى و تشخیص سلامت, بیمارى و اختلالات از این دست). بنابراین, روان شناسان سلامت, عوامل روان شناختى اى را مطالعه مى کنند که در این که چگونه افراد, سالم مى مانند, این که چرا مریض مى شوند و این که چگونه به درمان و بیمارى واکنش نشان مى دهند, مؤثرند. این نوشته مى خواهد با نظرى اجمالى و کلى به هر یک از این حوزه ها, گستره و تنوع کار را نشان دهد.همانند دیگر حوزه هاى متعدّد روان شناسى, تحقیق در روان شناسى سلامت نیز به سه شیوه است: توصیفى, تبیینى, و مداخله محور. گرچه بخش زیادى از تحقیقات فعلى توصیفى است, اما تلاش هاى فزاینده اى در جهت ایجاد رویکردهاى تبیینى صورت گرفته است. براى مثال, مطالعات بیشترى, به جاى توصیف رفتارهاى مرتبط با سلامتى (مثل انتخاب رژیم غذایى, التزام به دارو درمانى) و چه بسا ارتباط دادن آن به یک پیامد (مثلاً وضعیت سلامتى) از الگوهایى استفاده مى کنند تا رفتارهاى مرتبط با سلامت را تبیین یا نتایج آن ها را پیش بینى کنند. ارائه الگو در هر رشته اى بسیار مهم است, زیرا باعث تقویت طرح و تفسیر تحقیق مى شود. به همین دلیل بخش خاصى را به انتخاب الگوهاى رفتارى مرتبط با سلامت ـ که بسیار به کار رفته اند ـ اختصاص مى دهیم.
2004
03
20
109
129
https://jpt.isca.ac.ir/article_20869_9c90ac38268d96fcc51f6076ddac27ea.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
بستر اجتماعى سلامت
پال
بِنِت ترجمه احمدرضا جلیلى
سلامت ما تنها نتیجه چگونه زندگى کردن ما نیست. [بلکه] از نوع شغلى که در اختیار داریم, درآمد ما و جهان اجتماعى اى که در آن مقیم هستیم نیز متأثّر است. در واقع, شواهد فزاینده اى وجود دارد که تفاوت هاى بهداشتیِ ظاهراً متأثّر از عوامل بیولوژیکى, بویژه تفاوت هاى مربوط به جنس, از عوامل اجتماعى نیز تأثیرپذیرند. این تفاوت ها, کم اهمیت و پیش پا افتاده نیستند. مردان به طور متوسط, پنج سال کمتر از زنان عمر مى کنند. افرادى که از رفاه بیشترى برخوردارند به طور متوسط, پنج سال بیشتر از فقرا عمر مى کنند (Haberman & Bloomfield, 1988). این عوامل مى توانند خطر ناشى از هرگونه رفتار مربوط به بهداشت فردى, از جمله استعمال دخانیات, را تحت الشعاع قرار دهند (Hein, Suadicani & Gyntelberg, 1992). اگر هدف ما بهبود بخشیدن به وضع سلامت عمومى است, تغییر محیط و بسترى که مردم در آن به سر مى برند چه بسا به اندازه تغییر و تحول در برنامه هایى که به رفتارهاى مخاطره آمیز فردى معطوف اند, عامل نیرومندى از کار در آید.
2004
03
20
130
165
https://jpt.isca.ac.ir/article_20870_b26c7a6f764fd5224ca0846d159fcf3f.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
معنویت، دین و بهداشت شواهد، موضوعات و علائق
کارل اى.
تورِسِن، الکس ایچ. اِس. هریس و دوگ اومن ترجمه احمدرضا جلیلى
توجه به نقش عوامل دینى و معنوى در بهداشتْ سرگذشت دور و درازى دارد. فرهنگ ها از دوران باستان تا عصر جدید غالباً بهداشت و بیمارى را امورى مستقیماً مرتبط با باورها و اعمال و رفتارهاى دینى گوناگونى مى پنداشته اند, چنان که دستورات دینى در مورد پاره اى غذاها, فعالیت هاى جسمى و انواع و اقسام تأمّلات درونى4 و نیایش ها شواهدى بر این مدعایند (Rosen, 1993). در طیّ دهه گذشته, مدعیات و پرسش هایى در خصوص ارتباط هاى دینى, معنوى و بهداشتى رواج یافته است به این معنا که آثار مربوط به این زمینه پر فروش ترین آثار بوده اند. چندین کتاب معطوف به معنویّت در ده کتاب اوّل نیویورک تایمز جایگاهى به دست آورده اند (مثلاً, مواظبت از نفس5 اثر مور 6[1994] سه شنبه ها با مورى7 اثر البوم8 و چگونه باید خدا را شناخت9 اثر چاپرا10). مجلات خبرى عمده اى نظیر تایم و نیوزویک به مقالاتى ویژه درباره معنویّت و بهداشت برجستگى خاصى بخشیده اند و موضوعات خاص را در جراید علمى (از باب نمونه, روان شناس آمریکایى,11 سالنامه طبّ رفتارى,12 مجله روان شناسى بهداشت,13 آموزش و رفتار بهداشتى14) منتشر کرده اند یا منتشر خواهند کرد. چندین همایش علمى به سخنرانان مدعو یا مجموعه مقالاتى که به موضوعات مربوط به معنویّت, دین و بهداشت مى پردازند (مثلاً انجمن طبّ روان ـ تنى,15 انجمن روان شناسى بهداشت اروپا,16 انجمن طبّ رفتارى17) اهمیّت خاصى داده اند یا در حال برنامه ریزى براى آنها هستند. انجمن روان شناسى آمریکا18 اخیراً دست به انتشار کتاب هاى درسى اى در باب عنوان مورد نظر مانند کتاب هاى درسى اثر پى
2004
03
20
166
216
https://jpt.isca.ac.ir/article_20871_72666a6586cf4d0b930bbb9efcac7fb8.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
التزام دینى و مرگ و میر
مایکل
مکالخ ترجمه محمدرضا جهانگیرزاده
بررسى علمى رابطه میان دین و مرگ و میر به زمانى بسیار دورتر از آنچه بسیارى گمان مى کنند برمى گردد. حقیقت این است که دانشمندان از حدود 130 سال پیش, به بررسى تأثیر دین بر مرگ و میر و طول عمر علاقه مند بوده اند. در سال 1872, فرانسیس گالتون (1911ـ1822), که پیش از آن به سبب تحقیقات ابتکارى اش در زمینه نبوغ علمى شهرت یافته بود, نتایج پژوهشى را ارائه کرد که در صدد بررسى علمى تأثیر عینى دعا بر مرگ و میر انسان ها برآمده بود.گالتون کار خود را با این فرض آغاز نمود که گروه هاى خاصى از افراد ـ یعنى کشیش ها و مبلغان مذهبى ـ بیش از دیگران به نیایش مى پردازند. او استدلال نمود که اگر نیایش مؤثر مى بود, آنگاه افرادى مثل کشیشان و مبلغان مذهبى که بیشتر سدعا مى کنندز, به احتمال قریب به یقین بایستى عمر طولانى ترى نسبت به دیگران داشته باشند. با این پیش فرض بود که وقتى گالتون (1872) دریافت طول عمر کشیشان تفاوت قابل ملاحظه اى با وکلا یا پزشکان ندارد, مطمئن شد که شواهدى قطعى بر بى تأثیر بودن دعا اقامه کرده است.
2004
03
20
217
247
https://jpt.isca.ac.ir/article_20872_82e6df6931b45375cb67b26576b166ec.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
کینهتوزى، گذشت، دین و سلامتى
اِوِرِت ال.
وُرثینگتون، پسر جک دابلیو. بِرى لِس پاروت سوم ترجمه مجتبى حیدرى
طى بیست سال گذشته, محققان, رابطه بین ایمان مذهبى و سلامت جسمى و روانى را مورد بررسى قرار داده اند (Koening, 1999; Koenig, McCullough, & Larson, 2000; Larson, Swyers, & McCullough, 1998; Levin, 1994; Thoresen, 1999; همچنین بنگرید از همین جلد به McCullough, Chapter3; Plante & Sharma, ; and Thoresen, Harris, & Oman, Chapter2). داده هاى بسیار حاصل از این پژوهش ها, رابطه مثبتى را نشان مى دهد. هرچند که عده اى (به طور نمونه: همچنین از همین جلد: Sloan, Bagiella, Powell, 1999; Chapter14) بر رعایت جانب احتیاط در بیان این مطلب اصرار دارند.
2004
03
20
248
292
https://jpt.isca.ac.ir/article_20873_d7bc91cbaef055608c9f3f9994e7e7c6.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
سنجش دیندارى و معنویت در پژوهشهاى مربوط به سلامت
اَلن سى.
شرمن و استفانى سیمونتون ترجمه علیرضا شیخ شعاعى
دین یکى از عمیق ترین جنبه هاى به شدّت شخصى زندگى انسان است که برخى از مهم ترین مسائل اسرارآمیز و وصف ناپذیرترین تجربه هاى بشر را دربر مى گیرد. پس عجیب نیست اگر سنجش دین دارى یا معنویت کارى دشوار است. عنوان یکى از جدیدترین سرمقاله هاى مجله غده شناسى روانى3 مربوط به این موضوع, بجا چنین انتخاب شده است: (آیا مى توان پرتو خورشید را با خط کش اندازه گیرى کرد؟) (Lederberg & Fitchett, 1999). متخصصان امر سلامت باید بدون این که پرتو خورشید را از نظر دور بدارند, همچنان در روش شناختى صحیح تکیه گاه محکمى داشته باشند; و این کار آسانى نیست. با این حال, محققان حوزه دین, در چند دهه گذشته ابزارهاى زیادى براى سنجش جنبه هاى مختلف دین دارى و معنویت بوجود آورده اند. متأسفانه, بسیارى از متخصّصان سلامت از این راه حل هاى ابتکارى مطّلع نیستند; و نتیجه این وضعیت, پرداختن به مقدارى کارهاى زائد است (Hill & Hood, 1999). بررسى هاى متعددى که اخیراً ارائه شده است, مى تواند به آشنایى بیشتر پژوهشگران حوزه سلامت با این ابزارها و مرحله کنونى پیشرفت آن ها کمک نماید (به عنوان مثال, مؤسسه فتزر/مؤسسه ملّى سالمندى,1999; Gorsuch & Miller, 1999; Hill & Hood, 1999). با این حال ,علائق و محدودیت هاى پژوهشگران سلامت همواره با علائق و محدودیّت هاى محقّقان دین که در حوزه هاى دیگرى فعالیت مى کنند, یکسان نیست. ما در این نوشته, به بررسى چند شاخص کمّى که بویژه براى استفاده در زمینه هاى مربوط به سلامت مناسب است مى پردازیم. چیربَن [در (ارزیابى علائق دینى و معنوى در روان درمانى) که در همین شماره نقدونظر آمده است] سنجش کیفى در روان درمانى را مورد بحث قرار مى دهد.
2004
03
20
293
329
https://jpt.isca.ac.ir/article_20874_4960def09810c64f3552a21aa392c8f5.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
ارزیابى علائق دینى و معنوى در روان درمانى
جان تى.
چیربان ترجمه مبین صالحى
امروزه بسیارى از متخصصان بالینى به ارزش دین و معنویت در زندگى بیمارانشان و همچنین اهمیت این عوامل در سلامت عاطفى و جسمانى اذعان مى کنند. اما پژوهش پیرامون این مبحث در آغاز راه است و ارزیابى نیز همچنان با پیچیدگى هایى در محیط بالینى روبه رو است. مقاله حاضر اهمیت ارزیابى و پرداختن به دین و معنویت در درمان را تبیین نموده و مسائل اساسى این کار را بررسى مى کند. همچنین ابعاد خاصى را که با پژوهش در روان درمانى مرتبط هستند, مشخص مى کند. مقاله, به پیروى از طرح سیاهه شرح حال دینى و معنوى1 که بیانگر مؤلفه هاى اصلى براى ارزیابى دین و معنویت در زندگى بیمار است, به چالش هایى در ارتباط با نقش متخصص بالینى مى پردازد.
2004
03
20
330
366
https://jpt.isca.ac.ir/article_20875_bb57b442f70a555cda6438cd6c2d1439.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
دخالت معنویّت در بهبودى و تمامیت
سیانگ
یانگ تان و نتالى جِى. دانگ ترجمه مهدى شیرى
رابطه بین ایمان و سلامتى, پایه تجربى رو به رشدى دارد. همبستگى هاى مثبت, بین عوامل دینى و سلامتى جسمانى یافت شده است (Caine & Kaufman, 1999; George, Larson, Koenig, & McCullough, 2000; King, 2000; Koeing, 1999; Larson & Larson, 1994; Larson, Swyers, & McCullough, 1998; Levin & Vanderpool, 1991,). اگرچه بررسى جنبه هاى خاصِ دیندارى, یافته هاى مثبتِ نسبتاً سازگارى به دست داده (Bergin, 1991; Payne, Bergin, Bielema, & Jenkins, 1991), امّا ماهیّت دقیقِ ارتباط بین عوامل دینى و پیامدهاى سلامتى, مبهم است (Hill & Butter, 1995). به هر حال, این مطلب روشن است که بالا بودن میزان پایه دیندارى در جمعیت, نشان مى دهد بخش عمده بیمارانى که براى مراقبت بهداشت طبى یا روانى حاضر مى شوند, باورها و اعمال دینى مهمّى خواهند داشت (Rowan, 1996). با توجه به اینکه حدود نود و پنج درصد مردم ایالات متحده ابراز ایمان به خدا مى نمایند (Miller, 1999), تأمین کنندگان مراقبتِ سلامتى باید نسبت به دغدغه هاى دینى و معنوى حسّاس باشند. به باور ما آن ها همچنین باید به شیوه هایى آگاه باشند که خود آن ها یا دیگران مى توانند به لحاظ معنوى مداخله کرده و براى ایجاد بهبودى و تمامیّت کمک کنند.
2004
03
20
367
393
https://jpt.isca.ac.ir/article_20876_162d8af1f3e4b5e3d5719ebe03678b9c.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
قصه سرگردانى نقدى بر مقاله (در بىمعنایى معنا هست)
عسکرى
سلیمانى
استیس در مقاله خود داستان سرگردانى انسان هایى را مطرح مى کند که از خدا و معنویت جدا شده اند, در واقع, داستان انسان هایى که به خدا و امور معنوى باور ندارند. میوه تلخ این فاصله گیرى براى بسیارى از انسان ها بى معنایى است.مقاله استیس در دو بخش تنظیم شده است: در بخش اوّل سرگردانى و در بخش دوم راه حل ها, بررسى آن ها و در نهایت, راه حلّ خودش را ارائه مى دهد. همان طور که از عنوان مقاله پیداست, استیس مدعى مى شود که زندگى کسانى که به خدا و معنویت اعتقاد ندارند, بى معناست, و در این بى معنایى نیز معنایى نهفته است. این عبارت به دو معنا مى تواند باشد: یکى آن که زندگى بدون خدا واقعا بى معناست, اما در عین حال, مى توان در جست وجوى معنایى در این زندگیِ بى معنا بود و به آرامش رسید. دیگر آن که زندگى اى که در ظاهر بى معناست, واقعا بى معنا نیست. به هر حال, استیس در بخش پایانى مقاله راه حلّ خود را براى فایق آمدن بر سرگردانى ارائه مى دهد و در آن جا معلوم مى شود که کدام یک از این دو احتمال مورد نظر استیس است؟تلاش نگارنده این خواهد بود که در چهار بخش مقاله را به پایان ببرد. در بخش نخست, اجمالا بخش اوّل مقاله استیس که در صدد بیان بى معنایى زندگى نوین است, گزارش خواهد شد; در بخش دوم, بخش اوّل مقاله او مورد بررسى قرار خواهد گرفت; در بخش سوم, گزارشى اجمالى از بخش دوم مقاله استیس, یعنى راه حل هاى پیشنهادى وى براى فایق آمدن بر پوچى و بى معنایى, ارائه مى شود و در بخش پایانى به بررسى این راه حل ها و ارائه راه حلّ مورد نظر پرداخته خواهد شد.
2004
03
20
450
473
https://jpt.isca.ac.ir/article_20877_77e239328166b342f4355e3835dc398f.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
ژرفنگران در حدیث امام سجاد(ع)
عسکرى
سلیمانى
سئل عن على بن الحسین علیه السلام عن التوحید فقال: ان الله عزّ و جلّ علم انه یکون فى آخر الزمان اقوام متعمِّقون فأنزل الله عزّ وجلّ (قل هو الله احد الله الصمد) و الآیات من سورة الحدید الى قوله (و هو علیم بذات الصدور) فمن رام وراء هنالک هلک.1از على بن الحسین (امام سجاد)(ع) درباره توحید پرسیدند, پس فرمود: خداى عزّ و جلّ مى دانست که در آخرالزمان گروه هایى متعمِّق خواهند بود, پس خداى عزّ و جلّ (قل هو الله احد الله الصمد) و آن آیات از سوره حدید تا قول خداوند (وهو علیم بذات الصدور) را فرو فرستاد. پس هرکس فراتر از آن را قصد کند, هلاک مى شود.پژوهش این مقاله در مورد تعبیر (متعمقون) در این روایت است که آیا بار معنایى مثبت دارد یا منفى؟ به عبارت دیگر, آیا این روایت در صدد مدح متعمِّقون است یا ذم آنان؟ شاید در نگاه نخست, با توجه به معناى تحت اللفظى روایت و صرف نظر از اطلاعات بیرونى, به ذهن خواننده چنین خطور کند که اصلاً روایت در صدد ذم متعمّقون نیست, اگر نگوییم که در صدد مدح است, اما جناب حجة الاسلام والمسلمین رضا برنجکار در مقاله (حدیث (اقوام متعمقون) مدح یا مذمت) اصرار دارند بر این که این روایت در صدد ذم متعمقون است.2 از این رو, در مقام داورى بر آنند که رأى علامه مجلسى را در تفسیر این روایت که (متعمقون) را حمل بر ذم کرده است, بر صواب بدانند نه رأى صدرالمتألهین و فیض کاشانى را, که روایت را حمل بر مدح کرده اند. ایشان, که از این پس با تعبیر (مستدِل) یاد خواهند شد, براى اثبات مدعاى خود شواهدى از لغت, خانواده حدیث, یعنى بررسى روایاتى که در آن از واژه تعمق استفاده شده است, و قراین داخلى حدیث استفاده کرده است.به نظر مى رسد در هیچ یک از سه جهت, مدّعاى او پذیرفتنى نیست, از این رو, نشان داده خواهد شد که استدلال هاى او مفید مدّعاى وى نیستند.
2004
03
20
474
502
https://jpt.isca.ac.ir/article_20878_03a2ff1298a45b56410e04dbe5558f81.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
فرونگران در حدیث امام سجاد(ع)
رضا
برنجکار
در شماره پیشین مجله وزین نقدونظر به بررسى حدیث (اقوام متعمّقون) پرداختیم و براساس خانواده حدیث مذکور, یعنى احادیثى که واژه (تعمّق) و مشتقات آن را به کار برده اند, و نیز قرائن داخلى حدیث, اثبات کردیم که تعمّق در احادیث مفهومى منفى دارد و به معناى از حدّ گذشتن است. آن گاه ضمن تفسیر سوره توحید و بخشى از سوره حدید براساس احادیث معصومان(ع) , نشان دادیم که آراى افلاطون, ارسطو و فلوطین در باب خداشناسى مصادیقى برجسته از تعمّق است.این نوشته مورد توجه و عنایت اهل فکر و اندیشه, از جمله دوست و همکار ما, حجة الاسلام والمسلمین عسکرى سلیمانى, قرار گرفت و ایشان در مقاله اى به نقد نوشته نگارنده پرداخت. در این جا بر خود فرض مى دانم از همه کسانى که نوشته حقیر را خوانده و به تأیید یا نقد و بررسى آن پرداخته اند, از جمله برادر ناقدم, تشکر و قدردانى کنم.
2004
03
20
503
521
https://jpt.isca.ac.ir/article_20879_310a65477cde2cc9eeea849c2f7c4b66.pdf
نقد و نظر
نقد و نظر
1062-8952
1062-8952
1383
9
شماره 34-33
نزاع بر سر حرفِ آخر، بررسى و نقد کتاب حرفِ آخر، اثر تامس نیگل
محمد
لگنهاوسن ترجمه منصور نصیرى
تامس نیگل در حرف آخر1 استدلال مى کند که مدّعیات عقل داراى نوعى غائیت یا جایگاه مطلق است. مسیر اصلى استدلال وى از شهرت نسبتاً زیادى برخوردار است: تلاش هایى که براى تضعیف عقل صورت مى گیرد, خودشکن است. هم چنین مضمون و برآیند سخن وى دربردارنده مغالطه ضد شخص2 است; زیرا برآیند سخنان وى آن است که بسیارى از کسانى که شیفته نوعى شک گرایى, نسبى گرایى, کل گرایى, پساتجدّدگرایى یا ضد عقل گرایى مى شوند, افرادى به دردنخور, سبک مغز و آشفته ذهن هستند. او به حق رواج شک گرایى را در (حوزه هاى ضعیف تر فرهنگ) به عنوان امرى خام و عامیانه محکوم مى کند و از رشد کاهلیِ فکریِ افراطى در فرهنگ معاصر و فروپاشى استدلال جدّى در پایین ترین بخش هاى علوم انسانى و علوم اجتماعى, سخت خشمگین است. اما گستره وسیع نکوهش و هشدار نویسنده نگریستن از ناکجا (The View From Nowhere) که متوجه همه کسانى است که به دنبال ایجاد نوعى محدودیت بر مدّعیات مطلق عقل و علم هستند, عجیب مى نماید, چرا که نیگل در کتاب نگریستن از ناکجا بر این اندیشه که هیچ یک از مواضع عین گرایانه و ذهن گرایانه3 نمى توانند هیچ گونه شأن و جایگاه مطلق داشته باشند, بلکه باید این دو موضع یکدیگر را تکمیل کنند, مى تازد.به هر حال, من یقیناً نمى خواهم به دفاع از نوعى سبک مغزى متهم شوم! مرگ بر نسبى گراییِ عامیانه! اما باید تأکید کنم که حمله نیگل بر ذهن گرایى بسیار ضعیف مى نماید, تقریباً نظیر آن که گفته شود, هرکس که از همان نوع سلاحى استفاده کند که ما در اختیار داریم, باید عضو ارتش ما باشد. آن چه نیگل به آن شأن مطلق مى دهد, صرفاً هرگونه تفکّر نظام مند نیست, بلکه استدلال براساس منطق نوین و متداول است که به قصد رسیدن به حقیقت عینى مطلق و بدون هرگونه قیود نسبى گرایانه یا ذهن گرایانه انجام مى شود. [برخلاف تصور نیگل] این واقعیت که منتقدان منطق ما, در حمله به این منطق عناصرى از خود آن را به کار مى گیرند, مستلزم هیچ گونه پارادوکس خود ارجاعى (self-referential paradoxs) نیست. هنگامى که قاتل براى کشتن قربانى خود از اسلحه وى استفاده مى کند, هرگز نیازى به خودکشى ندارد.هرچند تأمّلات مطرح شده در این جا, که با مطالعه کتاب نیگل به ذهنم رسیده, عمدتاً انتقادآمیز هستند, باید اعتراف کنم که خود را کاملاً مدیون آثار او مى دانم, آن هم نه فقط این کتاب, (که از نظر من, حتى اگر بهترین کتاب نیگل نباشد, کتاب واقعاً جالبى است) بلکه بسیارى از نوشته هاى وى که نیگل در آن ها شجاعت و شهامت مواجهه با نتایج ناخوش آیند را به نمایش مى گذارد. در واقع, او نوعى نگرش (هرچه باداباد) یا (وَلو بَلَغَ ما بَلَغَ) را در پیش گرفته که به نظر من, قابل تحسین است. آن چه پیش روى شماست, اندکى بیش از مرور یک کتاب است, و در واقع, نکاتى است که من در طى چند سال با آن ها کلنجار رفته ام. این نوشته را به عنوان هدیه اى به نیگل تقدیم مى کنم, هرچند ممکن است برخى آن را ستایشى تقریباً دوپهلو و نیش دار و از این رو, ناپسند بدانند, با این حال, نکات مطرح شده در آن برخاسته از احترام خالصانه اى است که آمیخته با اختلاف نظر ژرف من با نیگل شده است. 4هم چنین مى توان این نقد را مجموعه اى از رهنمودهایى دانست که درباره چگونگى ردّ انواع نسبى گرایى و ذهن گرایى, که در قالب تلاش هایى براى متزلزل ساختن یقینى بودن باورهاى دینى به کار گرفته شده, مطرح شده اند. در استدلال هایى که در ردّ دیدگاه نیگل مطرح کرده ام, تلاش کرده ام تا در ارائه پاسخ به مسائلى که وى مطرح کرده, از فلسفه و عرفان اسلامى بهره ببرم, البته مقصودم این نیست که بدون چون و چرا همه دیدگاه هاى اندیشمندان اسلامى را بپذیریم, بلکه تنها امیدوار بوده ام که دیدگاه هایى را مطرح کنم که به نوعى با روحیه خدامحورى و دین مدارى حاکم بر ایشان هماهنگ باشد.
2004
03
20
522
583
https://jpt.isca.ac.ir/article_20880_fc49c234a4615761e32d5ffb5edf2ada.pdf