@article { author = {Modarresi, Hosein}, title = {تکامل مفهوم امامت در بعد سیاسى و اجتماعى}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {16-37}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22835}, abstract = {موضوع دوستى خاندان پیامبر(ص) پدیده‏اى قدیم است و به روزگار خود آن حضرت باز مى‏گردد. در میان اصحاب و یاران آن حضرت، کسانى بودند که به خاندان او مهر مى‏ورزیدند. بر اساس روایات تاریخى، پس از درگذشت پیامبر(ص) که موضوع جانشینى ایشان مورد اختلاف نظر قرار گرفت، همین گروه از صحابه بر اساس نص و دستور صریح آن حضرت، از حقانیت‏خاندان طهارت که نماینده و سرور آنان على بن ابى‏طالب بود سخن گفته و از آن امام بزرگوار به عنوان شایسته‏ترین نامزد خلافت جانبدارى کردند; گرچه این نظریه و نظریه انصار که تقسیم خلافت را میان مهاجرین و انصار پیشنهاد مى‏کرد، مآلا طرفى نبست، و قریش، قبیله پر نفوذ که پیامبر نیز بدان وابسته بود، سر انجام توانستند یکى از معمرین و مقدمین خود را از یک سلسله دیگر، به عنوان «خلافت‏» بر مسند قدرت و ریاست‏بنشانند. امام على(ع) سر انجام در مقام استحقاقى خود قرار گرفت، اما پس از 25 سال، آن هم فقط براى مدتى کمتر از پنج‏سال. آن حضرت در سال چهلم هجرى به شهادت رسید. با شهادت او و عدم توفیق خلافت کوتاه مدت فرزندش امام حسن مجتبى(ع)، زعامت و قدرت سیاسى از خاندان پیامبر به دودمان اموى که سالهاى واپسین زندگى پیامبر، از سر سخت‏ترین دشمنان آن حضرت بودند منتقل شد.}, keywords = {}, title_fa = {تکامل مفهوم امامت در بعد سیاسى و اجتماعى}, abstract_fa = {موضوع دوستى خاندان پیامبر(ص) پدیده‏اى قدیم است و به روزگار خود آن حضرت باز مى‏گردد. در میان اصحاب و یاران آن حضرت، کسانى بودند که به خاندان او مهر مى‏ورزیدند. بر اساس روایات تاریخى، پس از درگذشت پیامبر(ص) که موضوع جانشینى ایشان مورد اختلاف نظر قرار گرفت، همین گروه از صحابه بر اساس نص و دستور صریح آن حضرت، از حقانیت‏خاندان طهارت که نماینده و سرور آنان على بن ابى‏طالب بود سخن گفته و از آن امام بزرگوار به عنوان شایسته‏ترین نامزد خلافت جانبدارى کردند; گرچه این نظریه و نظریه انصار که تقسیم خلافت را میان مهاجرین و انصار پیشنهاد مى‏کرد، مآلا طرفى نبست، و قریش، قبیله پر نفوذ که پیامبر نیز بدان وابسته بود، سر انجام توانستند یکى از معمرین و مقدمین خود را از یک سلسله دیگر، به عنوان «خلافت‏» بر مسند قدرت و ریاست‏بنشانند. امام على(ع) سر انجام در مقام استحقاقى خود قرار گرفت، اما پس از 25 سال، آن هم فقط براى مدتى کمتر از پنج‏سال. آن حضرت در سال چهلم هجرى به شهادت رسید. با شهادت او و عدم توفیق خلافت کوتاه مدت فرزندش امام حسن مجتبى(ع)، زعامت و قدرت سیاسى از خاندان پیامبر به دودمان اموى که سالهاى واپسین زندگى پیامبر، از سر سخت‏ترین دشمنان آن حضرت بودند منتقل شد.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22835.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22835_aed5b2165089ce591995b273a19f9618.pdf} } @article { author = {Feyrhi, Davuod}, title = {فرد و دولت در فرهنگ سیاسى اسلام}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {38-73}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22836}, abstract = {مقدمه «فرهنگ سیاسى‏» سلسله‏اى از عقاید، سمبلها و ارزشهاست که وضعیتى را که «عمل سیاسى‏» در قالب آن رخ مى‏دهد، تعریف مى‏کند. (1) این چارچوب که بیشتر ناظر به پروسه‏هاى روانى عمل سیاسى است‏با تعریف فرهنگ سیاسى به مثابه یک پدیده روانى جمعى، رفتار سیاسى جامعه را توضیح مى‏دهد. (2) شمارى از مطالعات توسعه، پیوند میان «سنت و سیاست‏» را در جهان سوم، مورد توجه قرار داده‏اند. کلیفورد گیرتز، (Clifford Geertz) استدلال مى‏کند که «گذشته سیاسى‏» (عقاید و سنن) این کشورها عنصر اصلى جهت دهنده در سیاست امروز است. (3) اما آیا ناخت‏سنت ممکن است؟ چگونه مى‏توان گذشته سیاسى جهان اسلام را بدرستى فهمید؟ آیا تنفس مستمر در فضاى امروز مانع از فهم سنت نمى‏شود؟ کدام ابزار معرفتى قادر است گذشته و حال ما را یکجا و بدرستى نشان دهد؟ به نظر مى‏رسد، بررسیهایى از نوع مطالعه گیرتز، از یک معضل روش‏شناختى رنج مى‏برند. بنابراین، گرفتار نوعى دور باطل هستند. این نوشته‏ها، شناخت‏سیاست کنونى کشورهاى جهان سوم را منوط به فهم سنت‏سیاسى آنها مى‏دانند و برعکس. اما در واقع، به دلیل همین مشکل، هرگز نمى‏توانند دو سوى سنت و سیاست امروز این کشورها را بدرستى نشان دهند. به عبارت دیگر، این نوشته‏ها چون قادر نیستند ساختار، عناصر و به طور کلى نظام گفتارى، (discours) سنت را بدرستى ببینند، در فهم ماهیت‏سنت و سیاست امروز، از محدوده خلاصه‏هایى توصیفى فراتر نمى‏روند. این مقاله، با توجه به وجوه اسلامى فرهنگ سیاسى ایران، برخى جوانب مشکل، (Probleme) فوق را مورد تامل قرار داده، عوامل مؤثر در اقتدارگرایى آن را بررسى مى‏کند.}, keywords = {}, title_fa = {فرد و دولت در فرهنگ سیاسى اسلام}, abstract_fa = {مقدمه «فرهنگ سیاسى‏» سلسله‏اى از عقاید، سمبلها و ارزشهاست که وضعیتى را که «عمل سیاسى‏» در قالب آن رخ مى‏دهد، تعریف مى‏کند. (1) این چارچوب که بیشتر ناظر به پروسه‏هاى روانى عمل سیاسى است‏با تعریف فرهنگ سیاسى به مثابه یک پدیده روانى جمعى، رفتار سیاسى جامعه را توضیح مى‏دهد. (2) شمارى از مطالعات توسعه، پیوند میان «سنت و سیاست‏» را در جهان سوم، مورد توجه قرار داده‏اند. کلیفورد گیرتز، (Clifford Geertz) استدلال مى‏کند که «گذشته سیاسى‏» (عقاید و سنن) این کشورها عنصر اصلى جهت دهنده در سیاست امروز است. (3) اما آیا ناخت‏سنت ممکن است؟ چگونه مى‏توان گذشته سیاسى جهان اسلام را بدرستى فهمید؟ آیا تنفس مستمر در فضاى امروز مانع از فهم سنت نمى‏شود؟ کدام ابزار معرفتى قادر است گذشته و حال ما را یکجا و بدرستى نشان دهد؟ به نظر مى‏رسد، بررسیهایى از نوع مطالعه گیرتز، از یک معضل روش‏شناختى رنج مى‏برند. بنابراین، گرفتار نوعى دور باطل هستند. این نوشته‏ها، شناخت‏سیاست کنونى کشورهاى جهان سوم را منوط به فهم سنت‏سیاسى آنها مى‏دانند و برعکس. اما در واقع، به دلیل همین مشکل، هرگز نمى‏توانند دو سوى سنت و سیاست امروز این کشورها را بدرستى نشان دهند. به عبارت دیگر، این نوشته‏ها چون قادر نیستند ساختار، عناصر و به طور کلى نظام گفتارى، (discours) سنت را بدرستى ببینند، در فهم ماهیت‏سنت و سیاست امروز، از محدوده خلاصه‏هایى توصیفى فراتر نمى‏روند. این مقاله، با توجه به وجوه اسلامى فرهنگ سیاسى ایران، برخى جوانب مشکل، (Probleme) فوق را مورد تامل قرار داده، عوامل مؤثر در اقتدارگرایى آن را بررسى مى‏کند.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22836.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22836_64ae625a4ccbf63d1f1d1404acd89ecf.pdf} } @article { author = {Basherieh, Hosein}, title = {ایدئولوژى و فرهنگ سیاسى گروه‌هاى حاکم در دوره پهلوى}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {74-85}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22837}, abstract = {در هر جامعه، ایدئولوژى و نگرش سیاسى گروه حاکم قطع‏نظر از اینکه از چه سرچشمه‏هایى پدید آمده باشد نقش بسیار تعیین‏کننده‏اى در توسعه سیاسى دارد. بر این اساس، تغییر در ایدئولوژى و نگرش گروه حاکم نیز بر روند توسعه سیاسى موثر است. در واقع، ایدئولوژى و نگرش سیاسى واسطى متغیر در تعیین شرایط توسعه سیاسى است. با این حال ایدئولوژیها و نگرشهاى سیاسى، بویژه نزد گروه حاکم، منشا عمل و رفتار سیاسى هستند، و ممکن است نسبت‏به رقابت و مشارکت‏سیاسى، مساعد یا نامساعد باشند. در باره ایران، فرهنگ و نگرش سیاسى گروههاى حاکم به دلایل عمیق تاریخى و اجتماعى و روانشناختى، نگرش پاتریمونیالیستى بوده که در آن، ساخت قدرت به عنوان رابطه‏اى عمودى و آمرانه از بالا به پایین میان حکام و مردم تصور مى‏شده است. شکل نهادى این رابطه قدرت عمودى و پدرسالارانه ممکن است در طى تاریخ بویژه در قرن بیستم دگرگون شده باشد; اما رابطه قدرت، على‏رغم ورود عناصر تازه‏اى در آن، اساسا دگرگون نشده است.}, keywords = {}, title_fa = {ایدئولوژى و فرهنگ سیاسى گروه‌هاى حاکم در دوره پهلوى}, abstract_fa = {در هر جامعه، ایدئولوژى و نگرش سیاسى گروه حاکم قطع‏نظر از اینکه از چه سرچشمه‏هایى پدید آمده باشد نقش بسیار تعیین‏کننده‏اى در توسعه سیاسى دارد. بر این اساس، تغییر در ایدئولوژى و نگرش گروه حاکم نیز بر روند توسعه سیاسى موثر است. در واقع، ایدئولوژى و نگرش سیاسى واسطى متغیر در تعیین شرایط توسعه سیاسى است. با این حال ایدئولوژیها و نگرشهاى سیاسى، بویژه نزد گروه حاکم، منشا عمل و رفتار سیاسى هستند، و ممکن است نسبت‏به رقابت و مشارکت‏سیاسى، مساعد یا نامساعد باشند. در باره ایران، فرهنگ و نگرش سیاسى گروههاى حاکم به دلایل عمیق تاریخى و اجتماعى و روانشناختى، نگرش پاتریمونیالیستى بوده که در آن، ساخت قدرت به عنوان رابطه‏اى عمودى و آمرانه از بالا به پایین میان حکام و مردم تصور مى‏شده است. شکل نهادى این رابطه قدرت عمودى و پدرسالارانه ممکن است در طى تاریخ بویژه در قرن بیستم دگرگون شده باشد; اما رابطه قدرت، على‏رغم ورود عناصر تازه‏اى در آن، اساسا دگرگون نشده است.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22837.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22837_7a1bc40ac8c8cbbc43095bddfe0d9278.pdf} } @article { author = {Mirmousavi, Seyyed ali}, title = {مبانى دینى و فرهنگ سیاسى مشارکتى}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {86-111}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22838}, abstract = {مقدمه 1. سطح بالاى مشارکت‏سیاسى از جمله شاخصهاى مهم توسعه سیاسى بوده و در مقابل آن بى‏تفاوتى سیاسى قرار دارد. از نظر کسانى که رخدادهاى سیاسى جوامع را تابع الگویى خاص که در فرهنگ جامعه ریشه دارد مى‏شمارند بالا بودن سطح مشارکت‏سیاسى مبتنى بر وجود فرهنگ سیاسى مشارکتى است. بر این اساس بررسى فرایند توسعه سیاسى در جوامع اسلامى مسبوق به پژوهش پیرامون رابطه مبانى دینى و فرهنگ مذکور مى‏باشد. سؤالاتى که در این باره مطرح است را این گونه مى‏توان ذکر نمود. التزام به معارف دینى و شریعت اسلام چه الگویى از مشارکت‏سیاسى را برمى‏تابد؟ با قبول امکان برداشتهاى مختلف از تعالیم اسلام، کدام یک از وجوه ممکن برداشتهاى دینى با فرهنگ سیاسى مشارکتى سازگارتر به نظر مى‏رسد؟ 2. با توجه به سؤالات فوق روشن مى‏گردد که پرداختن به موضوع از دو منظر ممکن است. اول: این دیدگاه، که مى‏توان آن را «تاریخى‏تطبیقى‏» نامید، بر این مفروض استوار است که در نظام سیاسى «مدینه‏» که در صدر اسلام توسط مسلمانان و به رهبرى پیامبر اکرم(ص) تاسیس گردید الگویى از مشارکت وجود داشته است. این الگو نه تنها با مبانى کلامى و فقهى اسلام ناسازگارى نداشته بلکه شاید براساس آن بنیاد شده است. از سوى دیگر تحولات بوجود آمده در دوره میانه (1) موجب گردید تا اندیشه سیاسى اسلام بر محور اقتدارگرایى شکل گرفته و عناصر مشارکتى موجود در آن به فراموشى سپرده شود. اکنون بر دلسوزان تفکر ناب اسلامى شایسته و بایسته است تا با مطالعه تاریخ اسلام و سیره رهبران معصوم و بالاخص پیامبر اکرم و همچنین مسلمانان عصر تشریع به استخراج و استنباط آن الگو پرداخته و شاخصهاى آن را یافته و برحسب مقتضیات زمان و مکان جامعه کنونى آن را تفسیر و با شرایط فعلى تطبیق دهند. امتیاز پژوهشى که بر این طریق صورت پذیرد آن است که بجاى اسلامى کردن پدیده‏هاى امروزى، الگویى اسلامى را براى جامعه کنونى، عرضه مى‏دارد که خاستگاه آن در منابع و متون اسلامى و سیره نبوى است. در عین حال بعید نیست که در تطبیق آن گرفتار سلیقه‏گرایى شویم به علاوه در صورتى که شاخصهاى فرهنگ مشارکتى در جریان تبادل فرهنگى به جامعه اسلامى چنان راه یافته باشد که ضرورت انطباق مبانى دینى را بدنبال آورد. انتخاب این روش چندان قرین به توفیق به نظر نمى‏رسد.}, keywords = {}, title_fa = {مبانى دینى و فرهنگ سیاسى مشارکتى}, abstract_fa = {مقدمه 1. سطح بالاى مشارکت‏سیاسى از جمله شاخصهاى مهم توسعه سیاسى بوده و در مقابل آن بى‏تفاوتى سیاسى قرار دارد. از نظر کسانى که رخدادهاى سیاسى جوامع را تابع الگویى خاص که در فرهنگ جامعه ریشه دارد مى‏شمارند بالا بودن سطح مشارکت‏سیاسى مبتنى بر وجود فرهنگ سیاسى مشارکتى است. بر این اساس بررسى فرایند توسعه سیاسى در جوامع اسلامى مسبوق به پژوهش پیرامون رابطه مبانى دینى و فرهنگ مذکور مى‏باشد. سؤالاتى که در این باره مطرح است را این گونه مى‏توان ذکر نمود. التزام به معارف دینى و شریعت اسلام چه الگویى از مشارکت‏سیاسى را برمى‏تابد؟ با قبول امکان برداشتهاى مختلف از تعالیم اسلام، کدام یک از وجوه ممکن برداشتهاى دینى با فرهنگ سیاسى مشارکتى سازگارتر به نظر مى‏رسد؟ 2. با توجه به سؤالات فوق روشن مى‏گردد که پرداختن به موضوع از دو منظر ممکن است. اول: این دیدگاه، که مى‏توان آن را «تاریخى‏تطبیقى‏» نامید، بر این مفروض استوار است که در نظام سیاسى «مدینه‏» که در صدر اسلام توسط مسلمانان و به رهبرى پیامبر اکرم(ص) تاسیس گردید الگویى از مشارکت وجود داشته است. این الگو نه تنها با مبانى کلامى و فقهى اسلام ناسازگارى نداشته بلکه شاید براساس آن بنیاد شده است. از سوى دیگر تحولات بوجود آمده در دوره میانه (1) موجب گردید تا اندیشه سیاسى اسلام بر محور اقتدارگرایى شکل گرفته و عناصر مشارکتى موجود در آن به فراموشى سپرده شود. اکنون بر دلسوزان تفکر ناب اسلامى شایسته و بایسته است تا با مطالعه تاریخ اسلام و سیره رهبران معصوم و بالاخص پیامبر اکرم و همچنین مسلمانان عصر تشریع به استخراج و استنباط آن الگو پرداخته و شاخصهاى آن را یافته و برحسب مقتضیات زمان و مکان جامعه کنونى آن را تفسیر و با شرایط فعلى تطبیق دهند. امتیاز پژوهشى که بر این طریق صورت پذیرد آن است که بجاى اسلامى کردن پدیده‏هاى امروزى، الگویى اسلامى را براى جامعه کنونى، عرضه مى‏دارد که خاستگاه آن در منابع و متون اسلامى و سیره نبوى است. در عین حال بعید نیست که در تطبیق آن گرفتار سلیقه‏گرایى شویم به علاوه در صورتى که شاخصهاى فرهنگ مشارکتى در جریان تبادل فرهنگى به جامعه اسلامى چنان راه یافته باشد که ضرورت انطباق مبانى دینى را بدنبال آورد. انتخاب این روش چندان قرین به توفیق به نظر نمى‏رسد.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22838.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22838_b577921641767b0bf278c0634ad57e78.pdf} } @article { author = {Ale ghafuor, Seyyed mohammad taghi}, title = {نقش فرهنگ در ساختار سیاسى ایران معاصر}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {112-137}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22839}, abstract = {«فرهنگ‏» هر جامعه در ترسیم «ساختار» آن جامعه مؤثر است; به طورى که نظریه‏پردازان «فرهنگ سیاسى‏»، همچون آلموند و پاول، با استفاده از تقسیم فرهنگ سیاسى جوامع مختلف به تقسیم نظامهاى سیاسى آنها پرداخته‏اند. البته این به معناى غفلت از تاثیر حکومت‏بر فرهنگ سیاسى جوامع نیست، که «الناس على دین ملوکهم‏». و یا به فرموده على(ع): «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم‏»; «مردم به حاکمانشان شبیه‏ترند تا به پدرانشان‏». با تمرکز بر روى خانواده و بررسى این کانون فرهنگ‏ساز، زمینه‏اى براى مطالعه و بررسى به وجود مى‏آید که با استفاده از آن مى‏توان بعضى از ابهامها درباره فرهنگ سیاسى جامعه را برطرف کرد. با مطالعه در خانواده معاصر ایرانى و مشاهده فرهنگ پدرسالارى در آن، مى‏توان ارتباطى بین این فرهنگ و فرهنگ سیاسى تبعى‏مشارکتى موجود در جامعه برقرار کرد. گاهى به علت تغییر در باورها، ارزشها و احساسات جامعه، فرهنگ سیاسى جامعه تغییر مى‏کند و خلاف این امر کلى مشاهده مى‏شود. در صورتى که نخبگان جامعه با رهبرى صحیح بتوانند پیوند جامعه را با این فرهنگ جدید مستدام نگه‏دارند، یعنى آن احساسات و ارزشها را درونى و تبدیل به باور نمایند، «ساختار سیاسى‏» و نظام سیاسى جدید و انقلابى حفظ مى‏شود. در غیر این صورت همان طور که تاریخ معاصر ایران نشان داده است، دوباره فرهنگ سیاسى سنتى بازگشت مى‏کند. از سوى دیگر تجانس و انسجام عناصر فرهنگى، امرى جدى به نظر مى‏رسد; همچنانکه عدم هماهنگى و سازش اجزاى فرهنگى، موجب تنازع آن اجزا و سستى مجموعه مى‏گردد. بویژه آنکه انتقال این کشمکش از حیطه فرهنگى به جامعه سیاسى، یکى از علل بى‏ثباتى سیاسى به شمار مى‏آید. از این رو شناخت‏حالت تحلیلى و ترکیبى فرهنگ سیاسى ایران، درک تاثیر تحول فرهنگى بر ساختار سیاسى و فراهم نمودن پاره‏اى از مقدمات ثبات سیاسى ضرورى به نظر مى‏رسد.}, keywords = {}, title_fa = {نقش فرهنگ در ساختار سیاسى ایران معاصر}, abstract_fa = {«فرهنگ‏» هر جامعه در ترسیم «ساختار» آن جامعه مؤثر است; به طورى که نظریه‏پردازان «فرهنگ سیاسى‏»، همچون آلموند و پاول، با استفاده از تقسیم فرهنگ سیاسى جوامع مختلف به تقسیم نظامهاى سیاسى آنها پرداخته‏اند. البته این به معناى غفلت از تاثیر حکومت‏بر فرهنگ سیاسى جوامع نیست، که «الناس على دین ملوکهم‏». و یا به فرموده على(ع): «الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم‏»; «مردم به حاکمانشان شبیه‏ترند تا به پدرانشان‏». با تمرکز بر روى خانواده و بررسى این کانون فرهنگ‏ساز، زمینه‏اى براى مطالعه و بررسى به وجود مى‏آید که با استفاده از آن مى‏توان بعضى از ابهامها درباره فرهنگ سیاسى جامعه را برطرف کرد. با مطالعه در خانواده معاصر ایرانى و مشاهده فرهنگ پدرسالارى در آن، مى‏توان ارتباطى بین این فرهنگ و فرهنگ سیاسى تبعى‏مشارکتى موجود در جامعه برقرار کرد. گاهى به علت تغییر در باورها، ارزشها و احساسات جامعه، فرهنگ سیاسى جامعه تغییر مى‏کند و خلاف این امر کلى مشاهده مى‏شود. در صورتى که نخبگان جامعه با رهبرى صحیح بتوانند پیوند جامعه را با این فرهنگ جدید مستدام نگه‏دارند، یعنى آن احساسات و ارزشها را درونى و تبدیل به باور نمایند، «ساختار سیاسى‏» و نظام سیاسى جدید و انقلابى حفظ مى‏شود. در غیر این صورت همان طور که تاریخ معاصر ایران نشان داده است، دوباره فرهنگ سیاسى سنتى بازگشت مى‏کند. از سوى دیگر تجانس و انسجام عناصر فرهنگى، امرى جدى به نظر مى‏رسد; همچنانکه عدم هماهنگى و سازش اجزاى فرهنگى، موجب تنازع آن اجزا و سستى مجموعه مى‏گردد. بویژه آنکه انتقال این کشمکش از حیطه فرهنگى به جامعه سیاسى، یکى از علل بى‏ثباتى سیاسى به شمار مى‏آید. از این رو شناخت‏حالت تحلیلى و ترکیبى فرهنگ سیاسى ایران، درک تاثیر تحول فرهنگى بر ساختار سیاسى و فراهم نمودن پاره‏اى از مقدمات ثبات سیاسى ضرورى به نظر مى‏رسد.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22839.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22839_9d3cbfcc7055af2f90eec1cfaa19a17f.pdf} } @article { author = {Tavasoli, GHolamabbas}, title = {ویژگی‌هاى فرهنگى جامعه دینى}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {138-156}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22840}, abstract = {فرهنگ را مى‏توان مجموعه رفتارها، کنشهاى اکتسابى، باورها، اعتقادات و ارزشهاى مورد قبول اعضاى یک جامعه معین تعریف کرد. بنابراین تعریف، اولا کلمه اکتسابى در این رفتار فرهنگ را از رفتارهاى وراثتى و زیستى متمایز مى‏کند، و ثانیا فرهنگ، شامل اعتقادات و باورها و همه رفتارها و اعمال جمعى است. در هر حال باید توجه داشت که در موضوع فرهنگ، ما با یک کل سر و کار داریم نه با اجزاى تشکیل‏دهنده آن. در تعریف دیگر گفته شده است که فرهنگ مجموعه اعتقادات، باورها، نهادهاى دینى و عرفى، زبان، سنن، آداب و رسوم، علوم و فنون و ارزشهاى یک جامعه را دربر مى‏گیرد. ارتباطات اجتماعى نمادین، پیچیده‏ترین وجه ارتباط فرهنگى است. هنجارهاى فرهنگى معیارها و رفتارهاى ثابتى است که هر گروه و یا اجتماع به لحاظ فکرى و رفتارى از افراد خود انتظار دارد. فرهنگ آرمانى یا مطلوب، الگوهاى رفتار تایید شده و مورد قبول و غالبا مطلقى را دربرمى‏گیرد; اما فرهنگ موجود، رفتارها و باورهایى است که در وضع موجود عملا بر جامعه حاکم است و کمتر اتفاق مى‏افتد که عملکردها و رفتارهاى افراد جامعه (آنچنان که هست) با فرهنگ به عنوان یک آرمان و کمال مطلوب منطبق باشد. بر طبق تعریف دیگر: فرهنگ مجموعه تدابیر، رفتارها و وسایل رایج و عمومیت‏یافته و پذیرفته شده‏اى است که به منظور پاسخ به نیازهاى مادى و معنوى اعضاى جامعه، شکل گرفته است.}, keywords = {}, title_fa = {ویژگی‌هاى فرهنگى جامعه دینى}, abstract_fa = {فرهنگ را مى‏توان مجموعه رفتارها، کنشهاى اکتسابى، باورها، اعتقادات و ارزشهاى مورد قبول اعضاى یک جامعه معین تعریف کرد. بنابراین تعریف، اولا کلمه اکتسابى در این رفتار فرهنگ را از رفتارهاى وراثتى و زیستى متمایز مى‏کند، و ثانیا فرهنگ، شامل اعتقادات و باورها و همه رفتارها و اعمال جمعى است. در هر حال باید توجه داشت که در موضوع فرهنگ، ما با یک کل سر و کار داریم نه با اجزاى تشکیل‏دهنده آن. در تعریف دیگر گفته شده است که فرهنگ مجموعه اعتقادات، باورها، نهادهاى دینى و عرفى، زبان، سنن، آداب و رسوم، علوم و فنون و ارزشهاى یک جامعه را دربر مى‏گیرد. ارتباطات اجتماعى نمادین، پیچیده‏ترین وجه ارتباط فرهنگى است. هنجارهاى فرهنگى معیارها و رفتارهاى ثابتى است که هر گروه و یا اجتماع به لحاظ فکرى و رفتارى از افراد خود انتظار دارد. فرهنگ آرمانى یا مطلوب، الگوهاى رفتار تایید شده و مورد قبول و غالبا مطلقى را دربرمى‏گیرد; اما فرهنگ موجود، رفتارها و باورهایى است که در وضع موجود عملا بر جامعه حاکم است و کمتر اتفاق مى‏افتد که عملکردها و رفتارهاى افراد جامعه (آنچنان که هست) با فرهنگ به عنوان یک آرمان و کمال مطلوب منطبق باشد. بر طبق تعریف دیگر: فرهنگ مجموعه تدابیر، رفتارها و وسایل رایج و عمومیت‏یافته و پذیرفته شده‏اى است که به منظور پاسخ به نیازهاى مادى و معنوى اعضاى جامعه، شکل گرفته است.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22840.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22840_d4ab8f040e5c9c4d3a9b3fdfba03cbef.pdf} } @article { author = {Afruogh, Emad}, title = {خرده‌فرهنگ‌ها و وفاق اجتماعى}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {157-171}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22841}, abstract = {جامعه‏ شناسان در کل سه فرایند عمومى و مرتبط با یکدیگر براى جامعه قائلند: فرایند تجمع، فرایند تفکیک یا تمایزیافتگى و فرایند پیوستگى یا انسجام. (1) منظور از فرایند تجمع، فرایندى است که واحدهاى اجتماعى، اعم از افراد یا کنشگران اجتماعى و جمعهاى مختلف، را دور یکدیگر جمع مى‏کند. متغیرهاى عمده و مرتبط در این فرایند، سطح تراکم و شکل توزیع فضایى، اندازه و نرخ رشد جمعیت و سطح و شیوه تولید و منابع مالى، سازمانى و فن‏شناختى این شیوه تولید است. منظور از فرایند تمایزیافتگى، فرایندى است که تقسیمها و تمایزاتى میان واحدهاى اجتماعى (کنشگران و جمعهاى انسانى) ایجاد مى‏کند. تقسیمها و تمایزاتى که به نوبه خود، و به زعم دورکیم، معلول تراکم مادى و معنوى جامعه و در نتیجه رقابت و تخصصى‏شدن فعالیتهاست. و منظور از فرایند پیوستگى یا انسجام، فرایندى است که واحدهاى اجتماعى متمایز را به یکدیگر پیوند مى‏دهد. چون محور اصلى بحث، خرده‏فرهنگها و وفاق اجتماعى است، کانون توجه خود را عمدتا به دو فرایند تمایزیافتگى و انسجام و آثار و دلالتهاى آن بر موضوع مقاله حاضر معطوف مى‏کنیم.}, keywords = {}, title_fa = {خرده‌فرهنگ‌ها و وفاق اجتماعى}, abstract_fa = {جامعه‏ شناسان در کل سه فرایند عمومى و مرتبط با یکدیگر براى جامعه قائلند: فرایند تجمع، فرایند تفکیک یا تمایزیافتگى و فرایند پیوستگى یا انسجام. (1) منظور از فرایند تجمع، فرایندى است که واحدهاى اجتماعى، اعم از افراد یا کنشگران اجتماعى و جمعهاى مختلف، را دور یکدیگر جمع مى‏کند. متغیرهاى عمده و مرتبط در این فرایند، سطح تراکم و شکل توزیع فضایى، اندازه و نرخ رشد جمعیت و سطح و شیوه تولید و منابع مالى، سازمانى و فن‏شناختى این شیوه تولید است. منظور از فرایند تمایزیافتگى، فرایندى است که تقسیمها و تمایزاتى میان واحدهاى اجتماعى (کنشگران و جمعهاى انسانى) ایجاد مى‏کند. تقسیمها و تمایزاتى که به نوبه خود، و به زعم دورکیم، معلول تراکم مادى و معنوى جامعه و در نتیجه رقابت و تخصصى‏شدن فعالیتهاست. و منظور از فرایند پیوستگى یا انسجام، فرایندى است که واحدهاى اجتماعى متمایز را به یکدیگر پیوند مى‏دهد. چون محور اصلى بحث، خرده‏فرهنگها و وفاق اجتماعى است، کانون توجه خود را عمدتا به دو فرایند تمایزیافتگى و انسجام و آثار و دلالتهاى آن بر موضوع مقاله حاضر معطوف مى‏کنیم.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22841.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22841_c55d4aaf2d34fbf1bf47eb299c418ae1.pdf} } @article { author = {Keshavarz, Abbas}, title = {درآمدى بر فرهنگ سیاسى در ایران}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {172-199}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22842}, abstract = {واژه فرهنگ سیاسى، که در ابتدا هردر آن را ابداع کرد، (1) جنبه‏هاى خاصى از فرهنگ عمومى جامعه را، که به زندگى سیاسى نظر دارد، بیان مى‏کند و به مسائلى مانند چگونه حکومت کردن معطوف است. (2) در تعریف بال «فرهنگ سیاسى، ترکیبى از امتیازها، اعتقادات، شور و احساس و ارزشهاى جامعه است که با نظام سیاسى و مسائل سیاسى ارتباط دارد.» (3) نزد پاى و وربا «فرهنگ سیاسى از نظام اعتقادى تجربى، نمادهاى معنادار و ارزشهایى که نمایانگر کیفیت انجام فعالیتهاى سیاسى‏اند، تشکیل مى‏یابد». (4) آلموند و وربا کارامدترین تعریف را از فرهنگ سیاسى در کتاب فرهنگ مدنى چنین ارائه کرده‏اند: «الگوهاى جهتگیرى، (Orientation) سبت‏به موضوعات سیاسى، (Political Objects) ،نظیر احزاب، دادگاهها، قانون اساسى و تاریخ دولت. جهتگیرى به معنى داشتن استعداد و آمادگى، (Predisposition) براى اقدام سیاسى است که عواملى نظیر سنت، خاطرات تاریخى، انگیزه‏ها، هنجارها، احساسات، عواطف و نمادها این اقدامات را تعیین مى‏کنند. جهتگیریها را مى‏توان به انواع مختلفى تقسیم کرد: جهتگیریهاى شناختى، (Cognitive Orientations) که عبارت است از معرفت و آگاهى به موضوعات سیاسى، جهتگیریهاى عاطفى، ( Affective Orientations) ،یعنى عواطف و احساسات درباره موضوعات سیاسى، و جهتگیریهاى ارزشى، (Evaluative Orientations) به معنى قضاوت درباره موضوعات سیاسى.»}, keywords = {}, title_fa = {درآمدى بر فرهنگ سیاسى در ایران}, abstract_fa = {واژه فرهنگ سیاسى، که در ابتدا هردر آن را ابداع کرد، (1) جنبه‏هاى خاصى از فرهنگ عمومى جامعه را، که به زندگى سیاسى نظر دارد، بیان مى‏کند و به مسائلى مانند چگونه حکومت کردن معطوف است. (2) در تعریف بال «فرهنگ سیاسى، ترکیبى از امتیازها، اعتقادات، شور و احساس و ارزشهاى جامعه است که با نظام سیاسى و مسائل سیاسى ارتباط دارد.» (3) نزد پاى و وربا «فرهنگ سیاسى از نظام اعتقادى تجربى، نمادهاى معنادار و ارزشهایى که نمایانگر کیفیت انجام فعالیتهاى سیاسى‏اند، تشکیل مى‏یابد». (4) آلموند و وربا کارامدترین تعریف را از فرهنگ سیاسى در کتاب فرهنگ مدنى چنین ارائه کرده‏اند: «الگوهاى جهتگیرى، (Orientation) سبت‏به موضوعات سیاسى، (Political Objects) ،نظیر احزاب، دادگاهها، قانون اساسى و تاریخ دولت. جهتگیرى به معنى داشتن استعداد و آمادگى، (Predisposition) براى اقدام سیاسى است که عواملى نظیر سنت، خاطرات تاریخى، انگیزه‏ها، هنجارها، احساسات، عواطف و نمادها این اقدامات را تعیین مى‏کنند. جهتگیریها را مى‏توان به انواع مختلفى تقسیم کرد: جهتگیریهاى شناختى، (Cognitive Orientations) که عبارت است از معرفت و آگاهى به موضوعات سیاسى، جهتگیریهاى عاطفى، ( Affective Orientations) ،یعنى عواطف و احساسات درباره موضوعات سیاسى، و جهتگیریهاى ارزشى، (Evaluative Orientations) به معنى قضاوت درباره موضوعات سیاسى.»}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22842.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22842_3cb2be108b34d093dd00ba7647c977e2.pdf} } @article { author = {Razaghi, Sohrab}, title = {مؤلفه‌هاى فرهنگ سیاسى ما}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {200-213}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22843}, abstract = {در چند دهه اخیر، فرهنگ سیاسى از مباحثى است که در حوزه علوم اجتماعى امریکایى مطرح شده است. گرچه عده‏اى از متفکرین علوم اجتماعى حوزه اروپایى معتقدند که نمى‏توان فرهنگ را به اجزاى گوناگونى مانند فرهنگ سیاسى و... تقسیم کرد، اما برخلاف، گروهى دیگر بر این باورند که تفکیک فرهنگ سیاسى از فرهنگ به شکل عام آن، نه فقط امرى مفید است، بلکه در برخى از موارد، ضرورى نیز خواهد بود; زیرا در این صورت، هم مى‏توان به جنبه‏هاى فرهنگى سیاست، مستقل از سایر وجوه سیاست پرداخت و هم ابعاد سیاسى فرهنگ را جدا از دیگر ساختهاى آن مطالعه کرد. بدین ترتیب امکان بیشترى براى تحلیل نظام یافته‏تر از سیاست و فرهنگ پدید خواهد آمد. همچنین آنان معتقدند که علت توسعه‏یافتگى و توسعه‏نیافتگى سیاسى و ریشه و عملکرد نهادهاى سیاسى را مى‏توان با استفاده از مقوله فرهنگ سیاسى توضیح داد. مفهوم فرهنگ سیاسى در این رهیافت، بر مفروضات زیر مبتنى است: 1. در هر جامعه، یک فرهنگ سیاسى معین به فرایندهاى سیاسى آن جامعه معنا و جهت مى‏دهد; 2. رفتار سیاسى در یک جامعه از یک سلسله باورها، احساسها و شناختها ریشه مى‏گیرد; 3. این باورها، احساسها و شناختها بنابر الگو و انگاره خاصى تحول مى‏یابند نه بر حسب اتفاق; 4. فرد، این باورها، احساسها و ارزشها را درونى مى‏کند و اینها به صورت جزیى از شخصیت افراد و منشا رفتار آنها درمى‏آید.}, keywords = {}, title_fa = {مؤلفه‌هاى فرهنگ سیاسى ما}, abstract_fa = {در چند دهه اخیر، فرهنگ سیاسى از مباحثى است که در حوزه علوم اجتماعى امریکایى مطرح شده است. گرچه عده‏اى از متفکرین علوم اجتماعى حوزه اروپایى معتقدند که نمى‏توان فرهنگ را به اجزاى گوناگونى مانند فرهنگ سیاسى و... تقسیم کرد، اما برخلاف، گروهى دیگر بر این باورند که تفکیک فرهنگ سیاسى از فرهنگ به شکل عام آن، نه فقط امرى مفید است، بلکه در برخى از موارد، ضرورى نیز خواهد بود; زیرا در این صورت، هم مى‏توان به جنبه‏هاى فرهنگى سیاست، مستقل از سایر وجوه سیاست پرداخت و هم ابعاد سیاسى فرهنگ را جدا از دیگر ساختهاى آن مطالعه کرد. بدین ترتیب امکان بیشترى براى تحلیل نظام یافته‏تر از سیاست و فرهنگ پدید خواهد آمد. همچنین آنان معتقدند که علت توسعه‏یافتگى و توسعه‏نیافتگى سیاسى و ریشه و عملکرد نهادهاى سیاسى را مى‏توان با استفاده از مقوله فرهنگ سیاسى توضیح داد. مفهوم فرهنگ سیاسى در این رهیافت، بر مفروضات زیر مبتنى است: 1. در هر جامعه، یک فرهنگ سیاسى معین به فرایندهاى سیاسى آن جامعه معنا و جهت مى‏دهد; 2. رفتار سیاسى در یک جامعه از یک سلسله باورها، احساسها و شناختها ریشه مى‏گیرد; 3. این باورها، احساسها و شناختها بنابر الگو و انگاره خاصى تحول مى‏یابند نه بر حسب اتفاق; 4. فرد، این باورها، احساسها و ارزشها را درونى مى‏کند و اینها به صورت جزیى از شخصیت افراد و منشا رفتار آنها درمى‏آید.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22843.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22843_4d4ad1b60465e2abdf68469d4ecb9005.pdf} } @article { author = {Delavari, Abolfazl}, title = {زمینه‌هاى اجتماعى ناپایدارى احزاب سیاسى در ایران (از مشروطیت تا انقلاب اسلامى)}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {214-249}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22844}, abstract = {احزاب سیاسى، همزاد و به تعبیرى لازمه نظامهاى سیاسى مردمسالار جدید (دموکراسى پارلمانى) هستند. این گونه نظامهاى سیاسى نخستین بار طى چند قرن اخیر در جوامع اروپاى غربى و به دنبال دگرگونیهایى در ساختمان و مناسبات اجتماعى، اقتصادى، فکرى و فرهنگى این جوامع به وجود آمدند. این دگرگونیها بویژه در نحوه توزیع منابع اقتصادى طبقات و گروههاى اجتماعى جدیدى را پدید آورد که موقعیت، منافع و خواسته‏هاى آنان با تداوم حکومتهاى مطلقه سازگار نبود. این گروهها به انحاى مختلف، مسالمت‏آمیز یا خشونت‏آمیز، نظامهاى سیاسى مطلقه را به مبارزه طلبیدند. همزمان، این فکر مطرح شد که قدرت سیاسى (حکومت) به فرد یا گروه خاصى متعلق و منحصر نیست، بلکه به همه مردم تعلق دارد. در آن هنگام، حاکمیت مناسبات سرمایه‏دارى و تبدیل ثروت به موضوع رقابت آزاد افراد و بنگاههاى اقتصادى، طبعا این باور را القا مى‏کرد که قدرت سیاسى نیز، همچون ثروت، مى‏تواند به موضوع رقابت آزاد افراد و گروههاى مختلف تبدیل شود. به هر تقدیر، تلاشها و کشمکشهاى طولانى و گوناگون براى تحقق این باورها، بالاخره به تاسیس حکومتهاى مبتنى بر آراى عمومى و پیدایش نهادهایى، همچون پارلمان و سنتهایى نظیر انتخابات، انجامید. احزاب سیاسى نیز بر گرد محور این نهادها و سنتها به وجود آمدند و رفته رفته تحکیم و تثبیت‏شدند; زیرا رقابت افراد و گروههاى مختلف براى به دست‏گیرى یا مشارکت در حکومت و سیاست، بهترین شکل خود را در تشکل سیاسى این افراد و گروهها یافت. به علاوه، احزاب سیاسى بتدریج کارویژه‏هاى مهم دیگرى نیز از خود بروز دادند. کارویژه‏هایى نظیر تشکل و انسجام منافع و خواسته‏هاى گروههاى اجتماعى و افکار عمومى و انتقال آنها به نظام سیاسى، تسهیل مشارکت‏سیاسى (بویژه برگزارى انتخابات ملى و محلى)، نظارت بر سیاستهاى جارى از طریق گفتگوهاى درون‏حزبى و یا انتقادهاى بین‏حزبى، تسهیل انتقال مسالمت‏آمیز قدرت سیاسى، آموزش سیاسى جامعه و...، که همگى نقش مهمى در تثبیت و تحکیم جایگاه احزاب سیاسى و تبدیل آنها به جزء لاینفک نظامهاى سیاسى مردمسالار داشته‏اند.}, keywords = {}, title_fa = {زمینه‌هاى اجتماعى ناپایدارى احزاب سیاسى در ایران (از مشروطیت تا انقلاب اسلامى)}, abstract_fa = {احزاب سیاسى، همزاد و به تعبیرى لازمه نظامهاى سیاسى مردمسالار جدید (دموکراسى پارلمانى) هستند. این گونه نظامهاى سیاسى نخستین بار طى چند قرن اخیر در جوامع اروپاى غربى و به دنبال دگرگونیهایى در ساختمان و مناسبات اجتماعى، اقتصادى، فکرى و فرهنگى این جوامع به وجود آمدند. این دگرگونیها بویژه در نحوه توزیع منابع اقتصادى طبقات و گروههاى اجتماعى جدیدى را پدید آورد که موقعیت، منافع و خواسته‏هاى آنان با تداوم حکومتهاى مطلقه سازگار نبود. این گروهها به انحاى مختلف، مسالمت‏آمیز یا خشونت‏آمیز، نظامهاى سیاسى مطلقه را به مبارزه طلبیدند. همزمان، این فکر مطرح شد که قدرت سیاسى (حکومت) به فرد یا گروه خاصى متعلق و منحصر نیست، بلکه به همه مردم تعلق دارد. در آن هنگام، حاکمیت مناسبات سرمایه‏دارى و تبدیل ثروت به موضوع رقابت آزاد افراد و بنگاههاى اقتصادى، طبعا این باور را القا مى‏کرد که قدرت سیاسى نیز، همچون ثروت، مى‏تواند به موضوع رقابت آزاد افراد و گروههاى مختلف تبدیل شود. به هر تقدیر، تلاشها و کشمکشهاى طولانى و گوناگون براى تحقق این باورها، بالاخره به تاسیس حکومتهاى مبتنى بر آراى عمومى و پیدایش نهادهایى، همچون پارلمان و سنتهایى نظیر انتخابات، انجامید. احزاب سیاسى نیز بر گرد محور این نهادها و سنتها به وجود آمدند و رفته رفته تحکیم و تثبیت‏شدند; زیرا رقابت افراد و گروههاى مختلف براى به دست‏گیرى یا مشارکت در حکومت و سیاست، بهترین شکل خود را در تشکل سیاسى این افراد و گروهها یافت. به علاوه، احزاب سیاسى بتدریج کارویژه‏هاى مهم دیگرى نیز از خود بروز دادند. کارویژه‏هایى نظیر تشکل و انسجام منافع و خواسته‏هاى گروههاى اجتماعى و افکار عمومى و انتقال آنها به نظام سیاسى، تسهیل مشارکت‏سیاسى (بویژه برگزارى انتخابات ملى و محلى)، نظارت بر سیاستهاى جارى از طریق گفتگوهاى درون‏حزبى و یا انتقادهاى بین‏حزبى، تسهیل انتقال مسالمت‏آمیز قدرت سیاسى، آموزش سیاسى جامعه و...، که همگى نقش مهمى در تثبیت و تحکیم جایگاه احزاب سیاسى و تبدیل آنها به جزء لاینفک نظامهاى سیاسى مردمسالار داشته‏اند.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22844.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22844_c2f2a7a58ee6c7c9fa8efff7d3eb841f.pdf} } @article { author = {GHalyoun, Borhan}, title = {ذهنیتِ دوگانه ‌اندیش}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {250-278}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22845}, abstract = {اندیشه عربى پذیرفته است که همواره در دوگانگى زندگى کند و جز از دریچه این دوگانگى فراگیر در آگاهى و خرد و کنش، خود را نبیند و درنیابد: دوگانگى نو و کهن، سنت و مدرنیسم، بنیادگرایى و روزآمدى، دینى و سکولار.... همه کوششهاى نظرى‏اى که به این بحران مى‏پردازند، یا بر یک سوى این تقابل تاکید مى‏کنند و سوى دیگر را به تغافل مى‏پوشانند و یا از ضرورت سازگارى میان دو سوى آن دم مى‏زنند. شمار اندکى از این پژوهشها به ژرفاى این تقابلهاى دوگانه نفوذ مى‏کنند و اسباب پنهانى را که در وراى آنها نهفته‏اند مى‏کاوند و منابع حیات و دوام آنها را جستجو مى‏کنند. بدین ترتیب، اندیشه نظرى عربى در دهه‏هاى گذشته همواره این دوگانگى را به منزله واقعیتى ثابت و غیرطبیعى مفروض گرفته و خود در کار آفرینش و بازآفرینى مستمر آن، کوشیده است. سبب این امر آن است که اگر نه همیشه، دست کم در پاره‏اى اوقات، روش پژوهش اندیشه و فرهنگ در جهان عرب، روشى رقابتى (ایدئولوژیک) است و بر پایه اثبات دیدگاه‏هاى معینى چون سنت‏گرایى و نوگرایى و دفاع از آنها در برابر دشمن پندارین مى‏ایستد و بندرت مى‏تواند از این اثباتها و ارزش داوریهاى برآمده از آن فراتر گذرد و به کشف قوانین این دوگانگى دست‏یابد، و یا آنها را بر مرکب تردید و پرسش بنشاند. جز با روش تحلیل تاریخى و رهیافت علمى که به مناقشه در راستى و ناراستى بر نهاده‏هاى مدرنیسم و بنیادگرایى نمى‏پردازد نمى‏توان از این رقابت‏برگذشت. این روش و رهیافت‏سرچشمه این دوگانگى را، هم در آگاهى و هم در واقعیت مى‏کاود و نیز کارکرد آن را در زندگى اجتماعى و سیاسى بررسى مى‏کند.}, keywords = {}, title_fa = {ذهنیتِ دوگانه ‌اندیش}, abstract_fa = {اندیشه عربى پذیرفته است که همواره در دوگانگى زندگى کند و جز از دریچه این دوگانگى فراگیر در آگاهى و خرد و کنش، خود را نبیند و درنیابد: دوگانگى نو و کهن، سنت و مدرنیسم، بنیادگرایى و روزآمدى، دینى و سکولار.... همه کوششهاى نظرى‏اى که به این بحران مى‏پردازند، یا بر یک سوى این تقابل تاکید مى‏کنند و سوى دیگر را به تغافل مى‏پوشانند و یا از ضرورت سازگارى میان دو سوى آن دم مى‏زنند. شمار اندکى از این پژوهشها به ژرفاى این تقابلهاى دوگانه نفوذ مى‏کنند و اسباب پنهانى را که در وراى آنها نهفته‏اند مى‏کاوند و منابع حیات و دوام آنها را جستجو مى‏کنند. بدین ترتیب، اندیشه نظرى عربى در دهه‏هاى گذشته همواره این دوگانگى را به منزله واقعیتى ثابت و غیرطبیعى مفروض گرفته و خود در کار آفرینش و بازآفرینى مستمر آن، کوشیده است. سبب این امر آن است که اگر نه همیشه، دست کم در پاره‏اى اوقات، روش پژوهش اندیشه و فرهنگ در جهان عرب، روشى رقابتى (ایدئولوژیک) است و بر پایه اثبات دیدگاه‏هاى معینى چون سنت‏گرایى و نوگرایى و دفاع از آنها در برابر دشمن پندارین مى‏ایستد و بندرت مى‏تواند از این اثباتها و ارزش داوریهاى برآمده از آن فراتر گذرد و به کشف قوانین این دوگانگى دست‏یابد، و یا آنها را بر مرکب تردید و پرسش بنشاند. جز با روش تحلیل تاریخى و رهیافت علمى که به مناقشه در راستى و ناراستى بر نهاده‏هاى مدرنیسم و بنیادگرایى نمى‏پردازد نمى‏توان از این رقابت‏برگذشت. این روش و رهیافت‏سرچشمه این دوگانگى را، هم در آگاهى و هم در واقعیت مى‏کاود و نیز کارکرد آن را در زندگى اجتماعى و سیاسى بررسى مى‏کند.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22845.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22845_6ef868ddf6b68c90b9805b7cce9cc7cc.pdf} } @article { author = {Fanaee, Abolghasem}, title = {انتظار بشر از دین؛ درنگى در صورت مسأله}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {279-312}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22846}, abstract = {انتظار بشر از دین در شمار مسائل مهم و خطیرى است که تامل در آن بس سودمند است و هرگونه سخنى در باره آن مشروط به درک درست صورت مساله است. این مکتوب به انگیزه نگاهى دوباره به این بحث تحریر شده است و در آن صرفا از ضرورت طرح این مساله و نقش حیاتى آن در دین‏شناسى و دیندارى دفاع مى‏شود. در این نوشته، سوداى تاملى دوباره در این مساله را داریم و بیشتر به شرح و بسط نکاتى مى‏پردازیم که در رفع ابهام از صورت مساله، تبیین دقیق معناى آن و تحریر محل نزاع، سودمند است. چنانکه مى‏دانیم نخستین گام در بررسى یک مساله، داشتن تصویرى واقع‏بینانه، جامع و بى‏طرفانه از آن است. پرداختن به خاستگاههاى یک بحث از نظر منطقى، فقط تا آنجا پذیرفتنى است که به خلط انگیزه و انگیخته نینجامد و صرفا به منظور فهم بهتر و عمیقتر مساله انجام شود; اما اگر قرار باشد که ریشه‏یابى این خاستگاهها به تحریف صورت مساله بینجامد و بر داورى عقل درباره پاسخ دیگران تیرگى افکند، درحقیقت، نوعى مغالطه محسوب مى‏شود. پرداختن به فحواها و لوازم مساله نیز به شرط آنکه بى‏غرضانه و منصفانه صورت بگیرد و در پى این نباشد که اصل مساله را زیر سؤال برده و از طرح جدى آن جلوگیرى کند، کار بجا و شایسته‏اى است.}, keywords = {}, title_fa = {انتظار بشر از دین؛ درنگى در صورت مسأله}, abstract_fa = {انتظار بشر از دین در شمار مسائل مهم و خطیرى است که تامل در آن بس سودمند است و هرگونه سخنى در باره آن مشروط به درک درست صورت مساله است. این مکتوب به انگیزه نگاهى دوباره به این بحث تحریر شده است و در آن صرفا از ضرورت طرح این مساله و نقش حیاتى آن در دین‏شناسى و دیندارى دفاع مى‏شود. در این نوشته، سوداى تاملى دوباره در این مساله را داریم و بیشتر به شرح و بسط نکاتى مى‏پردازیم که در رفع ابهام از صورت مساله، تبیین دقیق معناى آن و تحریر محل نزاع، سودمند است. چنانکه مى‏دانیم نخستین گام در بررسى یک مساله، داشتن تصویرى واقع‏بینانه، جامع و بى‏طرفانه از آن است. پرداختن به خاستگاههاى یک بحث از نظر منطقى، فقط تا آنجا پذیرفتنى است که به خلط انگیزه و انگیخته نینجامد و صرفا به منظور فهم بهتر و عمیقتر مساله انجام شود; اما اگر قرار باشد که ریشه‏یابى این خاستگاهها به تحریف صورت مساله بینجامد و بر داورى عقل درباره پاسخ دیگران تیرگى افکند، درحقیقت، نوعى مغالطه محسوب مى‏شود. پرداختن به فحواها و لوازم مساله نیز به شرط آنکه بى‏غرضانه و منصفانه صورت بگیرد و در پى این نباشد که اصل مساله را زیر سؤال برده و از طرح جدى آن جلوگیرى کند، کار بجا و شایسته‏اى است.}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22846.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22846_e5b20f55c66ed44101cae4967f8e5bb9.pdf} } @article { author = {Mousavi gorgani, Seyyed mohsen}, title = {بررسی نظریۀ حقانیّت دین و تأثیر زمان و مکان در معرفت}, journal = {Naqd Va Nazar}, volume = {2}, number = {شماره 8-7}, pages = {313-329}, year = {1996}, publisher = {Islamic Propagation Office, Qom Seminary Islamic Science and Culture Academy}, issn = {1062-8952}, eissn = {2716-960X}, doi = {10.22081/jpt.1996.22847}, abstract = {بررسی نظریۀ حقانیّت دین و تأثیر زمان و مکان در معرفت}, keywords = {}, title_fa = {بررسی نظریۀ حقانیّت دین و تأثیر زمان و مکان در معرفت}, abstract_fa = {بررسی نظریۀ حقانیّت دین و تأثیر زمان و مکان در معرفت}, keywords_fa = {}, url = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22847.html}, eprint = {https://jpt.isca.ac.ir/article_22847_010e69a814a37ff2aff0be86ff9f4c62.pdf} }